Sunday, June 11, 2006

نگاهي به رويدادهاي اخير آذربايجان





"گونشه اينانانلار قارانليقدا اؤلمه­يه­جک"
"نگاهي به رويدادهاي اخير آذربايجان (1)"

اولسام ديليم-ديليم دئمه­رم پئشمانام وطن
آند ايچميشم قانيملا يازام؛ "قوربانام وطن"


رویدادهای و اتفاقات اخیر آذربایجان را می­شود از جنبه­های مختلف بررسی کرد؛

1)- این رخدادها و اعتراضات ریشه عمیقی دارند و تنها کاریکاتور روزنامه ایران یکی از این عوامل است. سیاستهایی که بر آذربایجان از هشتاد سال پیش اعمال می­شود سیاستی است شوونیستی و الینه که رضاخان دیکتاتور بانی این امر است و هنوز هم کاریکاتور هنوز است نوادگان رضاخان در کشور باقی هستند و سعی می­کنند سیاست­های ایشان را ادامه دهند و آذربایجان را فلج نگه دارند تا فقط به بیماری خود فکر کند و راه بهبود و توسعه نداشته باشد.
رضاخانی که در دستور خود برای "ایران پاک"، زبان پاک و دین پاک را سرلوحه قرار داده بود با گماردن افرادی همچون کسروی­ها و در حال حاضر ورجاوندها سعی کرده بود آذربایجان را تسویه کند، امّا غافل از اینکه هیچ وقت یکسان­سازی دوای درد این کشور نبوده است. در حال حاضر نیز با وجود اینکه شعار وحدت کشور "اسلام" است ولی این نوادگان خلف رضاخان بودند که هنوز بر شعارهای رضاخانی و اینکه "زبان فارسی" موجب وحدت است، را سر می­دادند بی­خبر از اینکه بحران هویت آذربایجان روزی یقه آنها را خواهد گرفت. و امروز این آتشی را که شاهد هستیم همان جرقه­ای است که امثال کسروی­ها برای سوزاندان آذربایجان روشن کرده بودند و آذربایجان نه تنها نسوخت که هیچ، شاید آنها را نیز بسوزاند.

2)- در 8سال جنگ، 8سال دوران سازندگی!، 8سال دوران اصلاحات! نیز سیاست­های دیگرگونه­ای در آذربایجان حاکم بود.

الف- در 8سال جنگ آذربایجان سکوت کرده بود و بخاطر مصلحت کشور و به تعبیر امروزی­ها، امنیت ملّی و کشور از حق خود گذشته بودند و باکری­هایش برای دفاع از اسلام (نه زبان فارسی و ستون­ها تخت­جمشید) در جبهه­های غرب و جنوب به خون خود می­غلطیدند و افتخار شهادت پیدا می­کردند و آمار بالای شهداء در آذربایجان گواه ماست و جایی که آذربایجان در خطر نبود، برای دفاع از اسلام خود را مثل همیشه تاریخ سپر بلای کشور کرده بود و این هشت سال بنا به مصلحت کشور و به قولی مصلحت تاریخی آذربایجان از حق طبیعی خود گذشت.

ب- دور دوّم که 8سال سازندگی نام گرفت باز چیزی از سردار سازندگی نصیب آذربایجان نشد ، آذربایجانی که اینهمه پتانسیل، جمعیت، فرصت، نیاز، استعداد و وسعت داشت. هر یک از استان­هایش اندازه استان کرمان از 8سال سازندگی بهره برد، یعنی بودجه استان کرمان برابر بود با 320 برابر بودجه 4 استان اردبیل، آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و زنجان.
در این دوران که اقتصاد به سایر مؤلفه­ها می­چربید باز دردی از دردهای آذربایجان درمان نشد و زخم­هایی باز در آذربایجان ماندند و دریغ از مرهمی.

ج- امّا چیزی که مهم­ّتر از همه هست و یکی از عوامل مهّم این رویدادها هست، 8سال دوره اصلاحات! رئیس جمهور همیشه خندان بود که با خنده­هایش سعی می­کرد به نوعی مشکلات و مسائل را با خنده حل و فصل نماید و در جمع تبریزی­ها از چند کلمه تورکی استفاده کند تا شاید لحظه­ای نیز بر موج احساسات مردم سوار شود امّا افسوس که احساسات زودگذر است و و چیزی که تأثیرگذار است عاقلانه و منطقی برخورد کردن با مسئله است. همان رئیس جمهوری که به جای اصلاحات فقط برای عده­ّای خاص فرصت کاذب ایجاد کرد تا عرصه را بر دیگران تنگ کنند و افکاری پوسیده که در حال از بین رفتن بود دوباره به بدنه نظام تزریق شود و پایه­های کشور را سست نماید که امروزه شاهد آن هستیم(از خوزستان تا آذربایجان). همان کسی که دم از گفتگوی تمدن­ها می­زد و دیالوگ تمدنی او گوش فلک را پر کرده بود باید امروز در آذربایجان شاهد یکی از آن تمدن­هایی باشد که نادیده گرفته بود. و این رویدادها اگر الآن رخ می­دهد ریشه در آن دوره دارد.

3)- ما در آن 8سال جنگ، جنگیده بودیم که آرم زیبای "الله" را پا برجا نگه داریم، امّا دریغ که بعد از جنگ ماجرا چیز دیگری از آب درآمد و خیلی­ها که در جنگ و دفاع از کشور هیچ نقشی نداشتند سعی کردند اگر چه در باطن، آرم شیر و خورشید نامنحوس را جایگزین کنند. همانهایی که در ایام جنگ سرخوش از تغییر حکومت و ترس از شنیدن صدای هواپیماهای دشمن و شلیک گلوله، در شبهای تجریش و لس­آنجلس و ... باده­ی شعرخوانی و براه می­انداختند تا شاید لحظه­ای و دمی هم که شده خویشتن را از هیاهوی جنگ دور نگه دارند، همانهایی که آقازاده­هایشان را برای تحصیل!!! به خارج از کشور اعزام می­کردند و در آنموقع بود که آذربایجانی­های خارج از کشور که به تحصیل مشغول بودند ترک تحصیل کردند و درس عملی خویش را را استاد جبهه­ها گذراندند و کارنامه شهادت را دریافت نمودند.


و امّا؛

آقایان ورجاوندگونه­ها کجا بودید و آنموقع به چه کاری مشغول بودید؟ چرا برای دفاع از ستونهای تخت­جمشید خویشتن را سپر نمی­کردید و حالا که دشمن رانده شده مثل موش سر از لانه بیرون آورده و ادّعای آریایی بودن خویش می­کنید، همان­هایی هستید که اگر باز هم اتفاقی بیفتد به خاطر خال هندو تمام سمرقند و بخارا را و حتی گوشه جگر خود قبر کوروش و داریوش را نیز فدا می­کنید، امروز این آتش آذربایجان است که شما را خواهد سوزاند و بدانید آذربایجانی هیچ وقت اجازه نخواهد داد به ساحت مقدس هویت مقدس خویش توهین شود.
کجایید که الآن آرزوی حمله آمریکا را به سر می­پرورانید و وقتی صدای آذربایجان را مبنی بر خواستن حق خود می­شنوید بر طبل جدایی­طلبی بودن ما و با ساز امنیّت ملّی سدّ راه ما می­شوید. بدانید همانقدری که اسلام برای ما عزیز است زبان ما نیز عزیز است، زیرا که یکی از نعمت­های خداست و زبان دوّم جهان اسلام.
ای ورجاوندهای زمانه من یکی از این جوانان آذربایجانی هستم، و این فریاد من مثل خود شما از آتش گرفتن احساسات در شب­های شعر نیست، از روی سوختن و انباشتن دردهاست، چرا تویی که به فکر شمایی که به فکر فروش وطن هستی به من که دلسوخته هستم انگ می­زنی؟ چرا زبان من را که یکی از بهترین زبانهای دنیاست را زیر سلطه لهجه چندم زبان عربی می­برید؟ آیا راستی تا حالا دولت برای احیای زبان من کاری کرده است و ریالی از بودجه مملکت صرف این کار کرده است؟ آیا می­دانید که چقدر پول و کتاب به کشورهایی مثل افغانستان می­دهیم تا مثلاًَ زبان فارسی را تبلیغ و ترویج نماید؟
شما فکرش را نمی­­کردید ولی دیدید که آذربایجانی هر چقدر هم در زیر فشار باشد بار آذربایجانی است و بدانید تحریف تاریخ، عصیان ملّتها را به همراه دارد.
ای شماهایی که جمهوری اسلامی را برای کشور نمی­پسندید، چرا یکی از شما را به جرم پان­فارس بودن دستگیر نمی­کنند ولی تورک دوستدار فرهنگ خود بودن جرمی است نابخشودنی. آیا فرهنگ و زبان خود را دوست داشتن یعنی پان!؟ یا آریایی نبودن برابر است با پان­تورک بودن؟ آیا تورک بودن منهای مسلمان بودن است؟ خوب می­دانید که شیعه را شاه اسماعیل ختایی در کشور رسمی کرد. و می­دانید که علامه جعفری­ها، امینی­ها و طباطبایی­ها و... تورک بودند. وقتی به صدای اذان صدای مرحوم حاج رحیم مؤذن­زاده اردبیلی گوش می­دهید و اگر مسلمان هم نباشید دلتان می­لرزد بدانید که ایشان نیز تورک اردبیلی است اگر چه می­دانم بسیاری از شما نه تنها به این مسائل اعتقاد ندارید بلکه اعتقاد ما تورکها به اهل بیت را نیز با لمپن­هایی چون ماهی­صفت به سخره می­گیرید.
آیا فکر نمی­کنید برای حودث اخیر آذربایجان شما مقصر بوده­اید؟ پس چرا فقط مانا نیستانی در زندان هست؟ شما یعنی راضی می­شوید همزبان خود را فدای خویش کنید؟ پس کو آن همه ادّعایتان؟ پس چرا امروز حرفهایی دیروزی را تکرار نمی­کنید، من توصیه می­کنم اگر نمی­توانید دیگر در جمع حرفهاتان را مطرح کنید سری به کوهستان و بیابان بزنید که کسی آنجا نیست و می­توانید داد بزنید و کسی نیست پاسخ شما را بدهد تا شاید دلتان خالی شود.
آقای قوچانی که خود ادّعای آزادی می­کنید و به طبل می­کوبید که در مطبوعات امروز کشور فاشیستی کار نمی­شود؟ آیا انور خامه­ای، سید حسن امین و ورجاوندها را نمی­شناسید؟ آقای قوچانی که می­نویسید؛ در انگلستان هم خسیس بودن اسکاتلندی­ها را مسخره می­کنند و با این فرضیه مهر تأییدیه بر زیر کاریکاتور ایران می­زنید و آیا نمی­دانید فرهنگ و زبان یک ملّتی را به سخره گرفتن و با القاب زشتی از آنها نام بردن با خصلت خسیس بودن یکی نیست؟
و امّا حاکمان و مسئولین دولت جمهوری اسلامی، آیا همه اتفاقات را عادت کرده­ایم که به خارجی­ها نسبت دهیم و به جای ریشه­یابی حوادث سعی در پاک کردن صورت مسئله بنماییم؟ مگر خود نمی­دانید آذربایجان استعمارستیز است؟ مگر نمی­دانید آذربایجان چقدر از استعماز ضربه خورده است و یکی از این زخم­ها که سر برآورده قسمتی هم متأثّر از استعمار انگلیس است و این حرف­ها را آنها به دهان بعضی­ها انداخته است؟ حتماً ستّارخان را می­شناسید که زیر پرچم آنها قرار نگرفت و جوانمردانه بعد از تحمل چهار سال سخت­ترین دردها این دارفانی را با حسرت و خون جگر وداع گفت؟ بدانید آذربایجان استعمارگر نیست، استعمار هم نمی­شود و در مقابل استعمار می­ایستد.
ای آنهایی که می­نویسید: "وقتی ایران از لحاظ فرهنگی عقیم مانده است این نقیصه را آذربایجان جبران کرده است" آیا به بازار تهران رفته­اید؟ آیا معدنهای آذربایجان را ندیده­اید؟ من به شما توصیه می­کنم در بزرگراهها بایستید تا نظاره­گر حمل سنگهای معدنی آذربایجان به کرمان و اصفهان باشید. آیا فقط فکر می­کنید ایران یعنی اصفهان، کرمان و یزد؟
و ای آنهایی که ادّعای حقوق بشر می­کنید آیا می­دانید خیل عظیمی از آذربایجانی­ها امروز در زندان هستند فقط به این جرم که به کاریکاتور اعتراض کرده­انده و این در حالی است که هر روز به طبل می­­کوبید که مانا نیستانی(مسبب این ماجرا) را آزاد کنید؟ پس کو عادلانه و بشردوستانه رفتارتان؟
من به جرم تورک بودن محاکمه می­شوم و تو بخاطر فارس بودن محاکمه می­کنی و آیا این رواست؟
چرا امروز می­گویید تظاهرات آذربایجان به خشونت کشیده شد، آیا همان­هایی نبودید که 10 روز کامل آذربایجان به حالت خاموش در آتش می­سوخت و شما این انفجار ساکت را در بایکوت کامل خبری خود داشتید؟ آیا واقعا صدای آذربایجان را نشنیده بودید و یا شنیده و بی­اعتنا بودید؟ و کو آن تعداد کثیر صفحات و تجزیه و تحلیل و عکس­هایی که در رویدادهای همچونینی که منتسب به خودتان بود می­زدید؟ آیا دوربین نداشتید که عکس بگیرید یا تحلیل­گر نداشتید یا خبرنگار؟
چرا همان روزهای اوّل که صدای ملّت آذربایجان هم به گوش همه دولتمردان رسیده بود برخوردی با روزنامه ایران نشد، و بعد از اینکه تبریز عصیان کرد دست به کار شدید. آیا این است مدیریت کلان شما؟
چه ابلهانه و ساده شما را برادر به حساب می­آوردیم؟ اصفهان را که روزی بیابانی بیش نبود بناهایی ساختیم و فرقی بین تبریز و دیگر شهرها نگذاشتیم ولی افسوس که تا فرصت به دست شما افتاد برادری خود را ثابت نکردید. ما نیز ندانسته سیاست شوم شما را که؛ "ایران فقط اصفهان است" را دنبال می­کردیم.

*********************************************************************

الف)- به چهار مدال طلای المپیک نگاه کنید؟ سه­تایش مال آذربایجانی­ها است؛ 1-هادی ساعی(اوجانی) 2- یوسف کرمی(میانه­ای) 3-حسین رضازاده (اردبیلی)

ب)- بیشترین زننده گل در بازی­های ملّی تاریخ فوتبال دنیا از آذربایجان است و آن کسی جز علی دایی نیست و کریم باقری نیز یکی از این بهترین­ها می­باشد و هر دو آذربایجانی هستند.

ج)- هرکول جهان و بهترین وزنه­بردار جهان نیز از آذربایجان است.

ولی با این توانمندی­ها هیچ یک از تیم­های ما در لیگ برتر کشور نیست. و یا شعار تیم ملّی فوتبال در جام جهانی که اوّل "ستارگان پارسی" بود، بعد تغییر کرد به "مردان خلیج فارس" و آخرش هم که باید از اوّل می­شد، شد "عدالت بر اساس صلح و دوستی" و این تغییرات این را نشان می­دهد که هنوز هم افکاری دیگر در لایه­های دولت نفوذ دارند.
اگر حرفهای بالا را جمع­بندی کنیم واقعاً به نفوذ جریاناتی در تصمیم­گیرنده­های کشور می­رسیم. و این تنها یکی از مشکلات آذربایجان است.
یا تغییر نام­ نواحی و روستاها و رودخانه­ها و... آذربایجان که واقعاً دولت خیلی بی­توجه از کنار این مسائل می­گذرد و کار تا آنجا می­رسد که آموزش و پرورش نیز خودسرانه اقدام به این کار می­کند. ولی برای تغییر نام خلیج­فارس ما بسیج ملّی به راه می­اندازیم!

*********************************************************************
شعارهایی که در این حوادث گفته شد باید درس عبرتی باشد برای مسئولین؛
الف)- اوّل از این جهت که اگر به شعارهای گفته شده توجه کنید می­بینید که هیچ­گونه شعار مبنی بر توهین به هیچ قومیت و زبانی داده نشده و در هیچ یک از این شعارها حرف از جدایی نبود؛

هارای هارای من تورکم

بیز بابکین سربازی­ییق بیز اؤلمه­یه راضی­ییق

منیم دیلیم اؤلن دئییل باشقا دیله دؤنن دئییل

و نمونه­های دیگر که همه­­شان نشان از جستجوی هویت داشت

ب)- بعضی از شعارها تغییرکرده بود؛

آذربایجان جانباز اؤزدیلیندن آیریلماز
آذربایجان جانباز وارلیغیندان آیریلماز

آیا به شعارهای بالا می­اندیشید؟ آیا نمی­دانید مایی که انقلاب کرده بودیم تا هویت خویش را در کنار دینمان بدست آوریم و در این راه خونهایی داده بودیم و حماسه 29بهمن 1356 را آذربایجان آفریده بود، نه تنها هویت خویش را پیدا نکردیم بلکه بدتر نیز شد و امروز در شعارهامان نیز بصورت لخت و عریان هویت خویش را طلب می­کنیم.
لطفاً اشتباه فکر نکنید ما ضدانقلاب نشده­ایم، نه. خواهشی که دارم مباحث بالا را در بحث جامعه­شناسی پیکیری کنید نه در اتاق­های بازجویی.
آقایان نامه احمد حکیمی­پور را جدی بگیرید، به حرفهای اعلمی گوش فرادهید، اینها صدای ملّت آذربایجان است و به قول احمد حکیمی­پور این ملّت به پا نمی­خواست حالا که خواسته تا مادامی که حق خود را نگیرد از پا نمی­نشیند.
آقایان بهانه دست دشمنان ندهید و بی­جا آذربایجان را متّهم نکنید و بدانید آذربایجان در این حوادث هم نشان داد آلت دست هیچ کس نمی­شود و نشان داد که با دشمنان نظام نیست و دشمن حکومت نیز نیست و فقط خواهان حق طبیعی و انسانی خود است، در این حوادث بود که ضربه مردم آذربایجان دهان سلطنت­طلبان و منافقین خلق و کسان و گروههای دیگر ضد انقلاب را پر از خون کرد و به با وجود اینکه به پشتیبانی عمومی نیاز مبرم داشت به آنها "نه" گفت.
مسئولین محترم کشور آذربایجان بیماری است که زخم به تن دارد، قبل از اینکه به دست جراح بسپاریم خود به فکر مداوایش باشیم و این صدای یکی از کسانی است که شاهچراغ را به تخت­جمشید ترجیح می­دهد.

نی­یه آد قویورلار منیم اوستومه
نه دیلده دانیشیم، نه دیلده یازیم
*************************
دیل آچیب اوخولا گئتدیگیم زامان
دوزدور کی اؤیرتمن فارسی اوخودور
آنام دانیشاندا دادلی دیلی­ایله
سازیمین سیملرین تورکو توخودور


اوختای حسینی
Oxtay_21@yahoo.com
19/3/1385

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 September 2007 October 2007 November 2007 August 2008