Sunday, August 31, 2008

جوانان اورمیه خروشیدند، مسئولین حزب دمکرات کوردستان عراق مبهوت ماندند


کمیته مردمی دفاع از غرب آذربایجان
واحد خبر
عصر روز چهار شنبه از سری مسابقات چهار جانبه فوتبال اورمیه تیم های اورمیه و اربیل در مقابل هم قرار گرفتند. بازی تیم های اورمیه- اربیل(آخرین بازی تیم اربیل) به دلیل حساسیت های به وجود آمده در بازی های قبلی در فضایی کاملا متفاوت و با شعار های کاملا سیاسی – ملی با نتیجه 2بر 1 به نفع تیم اورمیه پایان رسید. در این بازی که کنسول جمهوری تورکیه،مسئولین حزب دمکرات کوردستان عراق، معاون استاندار آذربایجان غربی،مدیر کل اداره تربیت بدنی استان آذربایجان غربی نیز حضور داشتند، عناصر هوادار گروه های تروریستی کورد تلاش نمودند که به بهانه حمایت از تیم اربیل عراق در حضور مسئولین حزب دمکرات کوردستان عراق به تبلیغات سیاسی بپردازند که جوانان اورمیه ای با شعار های سیاسی- ملی و پراز احساس خط بطلانی بر پروژه تخیلی اشغال اراضی غرب آذربایجان کشیده و حمایت خود را از تورک های کرکوک و آزادی قاراباغ اشغالی اعلام نمودند. شعار ها و ابراز احساسات جوانان اورمیه چنان سنگین و سهمگین بود که مقامات دولتی و مهمانان خارجی خصوصا مسئولین حزب دمکرات کوردستان را بهت زده کرده و به نظر می رسید که جواب منطقی و مدنی خود را در قبال تخیلات موهوم خود را در مورد توطئه علیه اراضی غرب آذربایجان گرفته باشند. در طول بازی دو تیم اورمیه- اربیل درگیری هایی بین تماشاگران و اقلیت مهاجر کور پدید آمد که با دخالت به جای پلیس آرامش به ورزشگاه باز گشت. باید اعتراف نمود که حضور جوانان آذربایجانی در این روز مسابقه اراده ملی آنها برای دفاع از هویت ملی و اراضی تاریخی شان را به عرضه ظهور کشیده و روزهای خرداد 85 اورمیه را در ذهن ها تداعی می کرد.
گزیده ای از حاشیه های مسابقه تیم اورمیه – اربیل:
بازی راس ساعت 17 عصر با حضور کنسول جمهوری تورکیه، مسئولین حزب دمکرات کوردستان عراق، معاون استاندار آذربایجان غربی، مدیر کل اداره تربیت بدنی استان آذربایجان غربی و خیل تماشاگران آغاز شد.
مسابقه به صورت زنده از تلویزیون استانی پخش می گردید ولی صدای تماشاگران قطع شده بود.
تعداد نیروهای ضد شورش مجهز به باتوم،سپر،ماسک،گاز اشک آور و خودرو های ضد شورش دو برابر روز های قبل بود ولی این نیروها کاملا دور از چشم و استار شده در پارکینگ ورزشگاه و سالن شماره یک مستقر بودند.
برخلاف روزهای گذشته ماموران انتظامی هم در دو ورودی ورزشگاه و هم در ورودی زمین بازی تماشاگران را مورد بازرسی بدنی قرار می دادند.
نیروهای لباس شخصی جمعیت حاضر را تحت کنترل شدید داشته و با هر گونه حرکت مشکوکی برخورد می کردند.
افرادی که توسط دوربین های فیلمبرادری و موبایل تصویر برداری می کردند بازداشت و بعد از پاک کردن تصاویر آزاد می شدند.
تعداد زیادی پرچم ایران توسط نیروی انتظامی در بین تماشاگران پخش شد.
تعدادی جوانان با پرچم ایران وبا حرکاتی کاملا کلیشه ای سعی می نمودند که شعار های سیاسی- ملی تماشاگران را منحرف و شعار می دادند که ماشاالله – ایران و یا علی مدد که بعد از مدتی با بی تفاوتی مردم محل را ترک نموده و در کنار نیروهای انتظامی قرار گرفتند.
با آغاز بازی اقلیت مهاجر کورد با باز کردن پارچه ای بزرگ شعار کوردستان- کوردستان پ کا کا – پ کا کا سر می دادند.
وقتی که مجری برنامه ورزشی از بلند گو نام بازیکنان را اعلام می نمود، وقتی نام اقبال سیمیتکو( نوه اسماعیل سیمیتکو که در تیم اورمیه بازی می کند) برده شد تماشاگران در اعتراض به حضور وی در تیم اورمیه این بازیکن را هو کردند.
عناصر هوادار تروریسم کورد برای نیل به اهداف غیر ورزشی و سیاسی خود جوانان اقلیت مهاجر کورد را از روستا های اطراف با اتوبوس به ورزشگاه منتقل کرده بودند.
عناصر هوادار گروه های تروریستی کورد با تحریک جوانان اقلیت مهاجر آنان را وادار به حرکات غیر اخلاقی و غیر ورزشی بر علیه تماشاگران می نمودند.
جوانان تورک اورمیه با شعار یا یا یا-شا شا شا آذربایجان چوخ یاشا ، آذربایجان اویاخدی اؤز تیمینه دایاقدی تیم اورمیه را همراهی می کردند.
در پی حرکات ضد ورزشی و هدفدار عناصر هوادار گروهای تروریستی کورد تماشاگران با شعار های:
اولوم اولسون تروریسمه - اولوم اولسون پژاکا- اورمو ، باکی، آنکارا کوردلر هارا بیز هارا – آذربایجان اویاقدی اؤز تورپاغینا دایاقدی – اورمولولار اویاقدی کوردلر بیزه قوناق دی، یاشاسین تورک عسگری
اقدامات آنها را محکوم نمودند.
بعد از آن که مجری برنامه از بلند گو اعلام نمود که مسئولین حزب دمکرات کوردستان در محل بازی حضور دارند تماشاگران شعار های : تروریست بارزانی – تروریست بارزانی، کرکوک تورکون دور تورکون قالاجاق، شهیدلر اولمز وطن بولونمز، قاراباغ تورکون دور تورکون قالاجاق، آذربایجان اویاقدی کرکوکا دایاقدی، آذربایجان اویاقدی قاراباغا دایاقدی، اؤلوم اولسون تروریسمه سردادند.
وقتی که از سوی اقلیت مهاجر کورد اقدام به پرتاب سنگ و اشیا دیگر به سوی تماشاگران کردند، تماشاگران به سوی جایگاه آنها هجوم بردند که با دخالت پلیس آرامش به ورزشگاه باز گشت.
چند نفر از عناصر تروریسم کورد تلاش کردند که پرچم کوردستان را باز کنند که به سرعت از سوی نیروهای لباس شخصی بازداشت شدند و تماشاگران با احساسات گرمی شعار دادند: یاشاسین تورک عسگری
جو ورزشگاه چنان سیاسی و پر التهاب شده بود بر خلاف کنسول جمهوری تورکیه و مقامات دولتی چند تن از مسئولین حزب دمکرات کوردستان عراق به صورت بهت زده تا پایان بازی سر پا ایستاده بودند.
دوربین های نیروی انتظامی تا پایان بازی از تماشاگران فیلمبرداری می کردند.
وقتی که بازیکنان تیم اورمیه دروازه تیم اربیل را با دو گل باز کردند ، جمعیت حاضر یک صدا شعار می دادند : پ ک ک تابوت گتیر
قبل از پایان مسابقه نیروی انتظامی برای جلو گیری از ایجاد درگیری فیزیکی اقلیت مهاجر کورد حاضر در ورزشگاه را از درب جنوبی به بیرون از ورزشگاه هدایت نمود.
با پایان مسابقه، تماشاگران با سر دادن شعار اورمولو اویاقدی اؤز تیمینه دایاقدی، آذربایجان اویاقدی کوردلر بیزه قوناقدی به سوی چمن بازی حرکت کردند که با صف آرایی پلیس روبرو شدند.
تماشاگران به صورت دسته جمعی از محل جایگاه تا درب شمالی( خیابان کاشانی) با شعار های بارزانی تروریست، بارزانی تروریست- آذربایجان اویاقدی کرکوکا دایاخدی – آذربایجان اویاقدی قاراباغا دایاقدی – یا قاراباغ یا اؤلوم راه پیمایی نمودند که مسئولین ورزشگاه با بستن در درب جایگاه جمعیت را به دو دسته تقیم کردند و نیروهای ضد شورش با خروج از سالن شماری یک تختی به سوی جمعیت حمله برد.
پلیس ضد شورش با ضربات باتوم اما بدون بازداشت کسی تلاش کرد که جمعیت را متفرق کند.
جمعیتی که پشت درب جایگاه مانده بودن با شعار اؤلوم اولسون ساتقینا، برخورد خشونت آمیز برخی از افراد نیروی انتظامی را با مردم محکوم می کردند.
چند نفر از عناصر هوادار گروه های تروریستی کورد که در یکی از اتوبوس های کرایه شده اقدام به پخش پرچم های کوچک کوردستان می نمودند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
حوالی ساعت 19 جمعیت متفرق شده بود ولی نیروهای پلیس همچنان در محل حاضر بودند.
لازم به ذکر است تعدادی از جوانان تماشا گر که عصر دیروز در بازی باکو – اربیل بازداشت شده بودند با اخذ تعهد کتبی آزاد شده اند.

Wednesday, November 07, 2007

گزارش کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان – آسمک

گزارش کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان – آسمک شانزده آبان ۱۳۸۶- هفتم نوامبر ۲۰۰۷
ادامه دستگیری روزنامه نگاران و فعالان آدربایجانی
دستگیری و بازداشت عضو مؤسس آسمک
در حالیکه بسیاری ازفعالان مدنی و سیاسی آذربایجان شامل روزنامه نگاران٬ فعالان حقوق بشر و اساتید دانشگاه که از خرداد ماه ۱۳۸۶ به بعد دستگیر شده اند بدون محاکمه و یا صدور حکم و بدون دسترسی به وکیل هنوز در حبس به سر می برند٬ موج دستگیری فعالان آذربایجانی در ایران هنوز ادامه دارد. سه روزنامه نگار به نامهای دکتر محمد علی حیدری٬ ایلقار مرندلی (عضو هیأت مؤسس آسمک) و میر قاسم سیدین زاده جزء دستگیر شدگان هستند. همچنین خبر بازداشت محمد نصرتی دانشجوی دانشگاه آنکارا که بیش از یک ماه پیش در مرزایران و ترکیه دستگیر شده اخیراْ منتشر گشته است.
علیرغم دادن اجازه ملاقات با خانواده به بعضی از زندانیان٬ سعید متین پور روزنامه نگار و فعال حقوق بشر زنجانی٬ جلیل غنی لو و بهروز صفری از فعالان سیاسی زنجان٬ صالح کامرانی وکیل دادگستری و عبدالله عباسی جوان استاد دانشگاه همچنان بدون اجازه برای دسترسی به وکیل منتظر پایان بازجوییها و تحقیقات هستند. همچنین خانم لیلا حیدری همسر بهروز صفری و علیرضا متین پور برادر سعید متین پور نیز در حبس می برند.
لازم به ذکر است که طبق قوانین ایران به دادگاه اختیار داده شده است که در مرحله تحقیق وبازجویی اجازه حضور وکیل را صادر نکند. با توجه به اینکه اتهام تکراری "فعالیت بر علیه امنیت کشور" در مورد فعالان آذربایجانی به امری رایج بدل شده٬ تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری ـ که در خصوص جرایم علیه امنیت کشور حضور وکیل در مرحله تحقیق را منوط به اجازه دادگاه می نماید- همواره موجب محروم ماندن فعالان آذربایجانی از وکیل در ماههای اولیه بازداشت گشته است.
کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان٬ آسمک٬ دستگیری و بازداشت عضو مؤسس خود ایلقار مرندلی (یعقوب سالکی نیا) و بازداشتهای گسترده فعالان سیاسی٬ حقوق بشر و رزنامه نگاران آذربایجانی و عدم صدور اجازه برای گرفتن وکیل مدافع٬ قرار دادن این فعالان تحت شکنجه های روحی و جسمی به منظور اعتراف گیری و تهدید خانواده های آنها جهت جلوگیری از انتشار اخبار و احوالات مربوط٬ را به شدت محکوم کرده و از رسانه های آزاد و گروهها و سازمانهای دفاع از حقوق بشر تقاضا می کند از حقوق زندانیان آذربایجانی حمایت کنند.
دستگیریهای جدید در آذربایجان:
ایلقار مرندلی (یعقوب سالکی نیا) روزنامه نگار آذربایجانی٬ فعال حقوق بشر و ازبنیانگذاران کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان٬ آسمک٬ شب چهارشنبه نهم آبانماه توسط مأموران وزارت اطلاعات دستگیر شده است. بنا به گفته همسر ایشان خانم بهارک سالکی نیا٬ مأمورین از حوالی ساعت ۷ شب به مدت بیش از دو ساعت به جستجوی منزل پرداخته و همسرش را به همراه برخی از کتابها٬ دوربین و سایر اشیاء منزل با خود برده اند. به گفته ایشان هیچ یک از کتابهای ضبط شده ایراد قانونی نداشته اند. ایلقار مرندلی روز دوشنبه ۱۴ آبانماه در زندان اوین با همسرش ملاقات کرده است.
ایلقار مرندلی ۳۴ ساله٬ اهل مرند و فارغ اتحصیل دانشگاه تبریز بوده و در زمینه چاپ و نشر و امور تبلیغاتی اشتغال دارد٬ فعالیت مطبوعاتی او از ۱۵ سال قبل آغاز شده و در نشریاتی همچون روزنامه سلام٬ فروغ آزادی و هفته نامه های عصر آزادی٬ امید زنجان٬ شمس تبریز٬ نوید آذربایجان٬ احرار و مجلاتی همچون سس٬ چاغری و یول نوشته است. ایلقار مرندلی همچنین به خاطر همکاریهایش با دانشجویان آذربایجانی در طراحی٬ چاپ و نشر بسیاری از نشریات دانشجویی معروف در حرکتهای دانشجویان آذربایجانی نیز نقشی تأثیرگذار داشته است.
مرندلی آذرماه سال ۱۳۸۱ در تأسیس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان٬ آسمک٬ شرکت داشت و اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ همزمان با دستگیری اعضای آسمک در شهرهای اورمیه٬ زنجان٬ کرج و تهران به مدت دو روز بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت. او همچنین عضو مؤسس خانه فرزندان آذزبایجان (آذربایجان گنجلر ائوی) می باشد. این N.G.O از فعالترین سازمانهای غیر دولتی آذربایجانی در تهران بوده و در بعضی ازشهرهای آذربایجان از جمله مراغه و مرند شعبه دارد.
دکتر محمدعلی حیدری روزنامه نگار و استاد علوم سیاسی دانشگاه تبریز و مراغه روز پنجم آبان ۱۳۸۶حوالی ساعت چهار بعد از ظهر هنگام خروج از محل کارش واقع در خيابان بهشتی تهران توسط نيروهای وزارت اطلاعات دستگیر شده است. مامورين بعد از دستگيری ايشان او را به منزل شخصی اش برده و بعد از تفتیش منزل٬ کتابها٬ دست نوشته های ايشان و لب تاب هم منزلی اش را نيز با خود برده اند.
دکتر حیدری مدير مسئول نشريه "دوزگون خبر" دانشگاه تهران و دبير "کانون نشريات دانشجوئی آذربايجان" بوده است. او مقالات متعددی در زمینه حرکت آذربایجان در نشريات مختلف منتشر کرده است. حيدری دارای مدرک دکترای روابط بين الملل از دانشگاه تهران و همچنین کارمند قسمت روابط بين الملل وزارت تعاون می باشد. او چهل ساله و اهل شهرستان مرند است.
میر قاسم سیدین زاده روزنامه نگار و فعال سابق دانشجویی روز پنجشنبه دهم آبان در تهران بازداشت شده و هم اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شود.
سیدین زاده فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران و مفسر سیاسی روزنامه همشهری می باشد. او در دوران دانشجویی صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه دانشجویی تورکی - فارسی "دوزگون خبر" دانشگاه تهران بوده که بعد از فارغ التحصیلی او توسط دکتر محمد علی حیدری به نشر خود ادامه داد. سیدین زاده، ۲۷ ساله، اهل شهرستان جلفا است.
محمد نصرتی فعال حرکت ملی آذربایجان و دانشجوی دوره فوق لیسانس رشته آمار دانشگاه آنکارا از حدود چهل روز قبل درزندان اوین تهران به سر می برد. نصرتی سوم مهرماه امسال در حالیکه برای عیادت مادر بیمارش عازم ایران بود در مرز ایران و ترکیه به همراه همسرش شهرزاد آزرمی ( دانشجوی مقطع دکترای زبان انگلیسی دانشگاه آنکارا) توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بود. یک هفته بعد از دستگیری و بعد از درگذشت مادر محمد نصرتی او و همسرش آزاد شدند ولی نصرتی بعد ازشرکت در مراسم ترحیم مادرش دوباره به زندان اوین بازگردانده شد. خانم شهرزاد آزرمی که خود نیز حدود یک هفته در بازداشت به سر برد٬ دوشنبه ۱۴ آبان در زندان اوین با همسرش ملاقات کرده است. محمد نصرتی تا کنون با وکیل تماس نداشته است. به دلیل تحت فشار قرار گرفتن خانواده نصرتی ازطرف نهادهای امنیتی خبر مربوط به این بازداشت بسیار دیر منتشر شده است. نصرتی ۳۳ ساله و اهل شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی می باشد.
آخرین وضعیت زندانیان:
بهروز صفری و جلیل غنی لو فعالان حرکت ملی آذربایجان زنجان که از اوائل خرداد ۱۳۸۶ و چند روز بعد ازسالگرد اعتراضات سراسری آذربایجانیها بر علیه کاریکاتور تحقیر آمیز روزنامه ایران بازداشت شده اند٬ به زندان صفرآباد زنجان منتقل گشته اند. خانم لیلا حیدری همسر بهروز صفری و علیرضا متین پور برادر سعید متین پور نیز که از ششم شهریور ۱۳۸۶ بازداشت شده اند٬ در همین زندان به سر می برند. روزنامه نگار سعید متین پور دیگر فعال زنجانی که بیش از پنج ماه پیش بازداشت شده است هنوز در بلاتکلیفی است. درخواست محمد رضا فقیهی عضو انجمن دفاع از زندانیان برای بر عهده گرفتن وکالت سعید متین پور رد شده است.
عبدالله عباسی جوان استاد دانشگاه شهید رجایی تهران٬ صالح کامرانی وکیل شناخته شده آذربایجانی٬ ایلقار مرندلی و محمد نصرتی که در زندان اوین تهران به سر می برند با خانواده های خود دیدار کرده اند. به گفته یدالله عباسی جوان برادرش عبدالله به طرزغیر قابل باوری ضعیف و لاغر شده است. دیگر خانواده ها هم ازنامناسب بودن وضعیت روحی زندانیان خبر داده اند٬ خانم مینا اصغری همسر صالح کامرانی نگران سلامت همسرش است که به گفته او ازناراحتی قلبی رنج می برد.
ائلیاز یئکانلی(علی خدابخش) روزنامه نگار و از نویسندگان هفته نامه توقیف شده "صدای اورمیه" که از ۲۱ آذر ۱۳۸۵ در زندان اورمیه به سر می برد٬ برای یک مرخصی ۲۰ روزه از زندان ارومیه خارج شده است. طبق حکم صادره از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۸۶ مدت حبس یک ساله ائلیازیئکانلی تمام خواهد شد. یئکانلی به عضویت در حزب گایپ (حزب استقلال آذربایجان جنوبی) و ترویج افکار پان تورکیستی از طریق نوشتن مقالات و سخنرانی متهم بوده است. در حکم صادره ذکر شده که او موقع دستگیری در ۲۱ آذر ۱۳۸۵(سالروز تاسیس حکومت ملی آذربایجان در سال ۱۳۲۴) کیفی پر ازپوستر سید جعفر پیشه وری رئیس حکومت ملی آذربایجان و اعلامیه به همراه داشته است.
همچنین مصطفی میدان نورد و دانشجو هادی حمیدی (اورمیه)٬ ابراهیم معینی و رضا پاشایی (سولدوز - نقده)٬ عباس لسانی (اردبیل)٬ امیر عباس بنایی کاظمی (تبریز)همچنان در زندان به سر می برند.
جواد حسن پور فعال حرکت ملی آذربایجان در اهر روز ۳۰ مهر با قرار وثیقه ۲۰ میلیون تومانی به صورت موقت از زندان اهر آزاد شده است. حسن پور روز ۱۲ شهریور در تبریز دستگیر شده بود.
حبیب مهری از فعالان حرکت ملی آذربایجان در تبریز که ۲۴ مهرماه در این شهر دستگیر شده بود به قید ضمانت آزاد شده است.
مسعود سلطانی از فعالان حرکت ملی آذربایجان که حدود چهار ماه پيش در شهرستان موغان (گرمی) بازداشت شده بود، به قید ضمانت از زندان اردبیل آزاد شد.
احکام صادره برای فعالان:
حکم شلاق رامین بهرام نژاد، سیامک توسلی و حسن بالایی و ؟ خاکپور چهار تن از فعالین موغانی حرکت ملی آذربایجان که به جرم شرکت در اعتراضات خرداد ۱۳۸۵ در تبریز بازداشت شده و از طرف دادگاه انقلاب تبریز به ۸۰ ضربه شلاق محکوم شده بودند به اجرا گذاشته شد.
بنا به گزارشات رسیده از اردبیل، رامین صادقی اصل، فعال اردبیلی که قبل از اعتراضات روز جهانی زبان مادری (۲۱ فوریه ۲۰۰۷) بازداشت شده بود از طرف شعبه چهارم دادگاه تجدید نظر استان اردبيل به ۵۰ ضربه شلاق و سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده است.
حکم حبس منصور جدی و دانشجو عسگر اکبرزاده فعالان اردبیلی که در جریان اعتراضات مهر ماه سال ۱۳۸۵ (اعتراض به عدم تدریس زبان تورکی درمدارس) توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند از سوی شعبه اول دادگاه تجدید نظر استان اردبیل تأیید شد. شعبه ۱۰۵ دادگاه عمومی استان اردبیل دو فعال مذکور را به چهار ماه حبس تعزیری محکوم کرده بود.
وکیل دادگستری سيد محمدرضا فقيهی در گفت‌وگو با ايسنا اظهار داشته٬ لايحه تجديد نظرخواهی نسبت به حكم صادره برای موكش امیر حسین موحدی را در دادگاه انقلاب مشكين شهر ثبت كرده است. امیر حسین موحدی روزنامه نگار مشگین شهری (خیاو) بابت اتهام عضويت در گروه غيرقانونی با قصد برهم زدن امنيت ملی به پنج ماه حبس تعزيری و از بابت تبليغ عليه نظام به تحمل چهار ماه حبس محكوم شده بود كه اين چهار ماه به مدت ۲ سال تعليق شده است.

نشریات:
نشريه دانشجوئی "آدديم" كه توسط دانشجويان آذربايجانی در دانشگاه پيام نور گرمی به زبانهای تورکی و فارسی منتشر می شد توسط مسئولين دانشگاه توقيف گرديده است.
محاکمه فعالان:
دادگاه فعالین سیاسی میاندوآب (قوشاچای) در شهرستان مهاباد برگزارشد. در این دادگاه بهبود قلیزاده، جلال کویدریلو، شاهین حسنی، داریوش عندلیبیان، محسن فرامرزی، بهکام محمدی، علی سلطانی، مصطفی دولتخواه، مرتضی لک، عین اله آهنگری، امیر ثقفی، امیرآقازاده، ولی اله ظهرابی و یوسف شکریان حضور داشتند. بسیاری ازاین فعالان سیاسی اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ قبل از آغازاعتراضات سراسری مردم آذربایجان در اول خرداد دستگیر و بعد ازحدود یک حبس ماه آزاد شده بودند. فعالان مذکور در انتظار صدور حکم به سر می برند.

به امید آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی
کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان – آسمک
http://asmek-yeni.blogspot.com
علیرضا جوانبخت سخنگوی کمیته:quluncu@gmail.com

Tuesday, October 09, 2007

آذربایجان جنوبی از کوزوو می آموزد

کوسوو در آستانه استقلال

كوسوو یا كوزوو از مساحتي بیش از یازده هزار كيلومتر مربع و از جمعيتي بالغ بر دو ميليون و صد هزار نفر برخوردار است. جمعیت آلبانیایی در کوسوو 90% وجمعیت صرب کمتر از 10 % میباشد. دهها سال است که آلبانیایی ها برای آزادی و استقلال ملی تلاش و مبارزه میکنند.
مبارزه استقلال طلبانه آلبانیایی ها در کوسوو به مرحله حساسی رسیده است. موضوع استقلال کوسوو تنها در محدوده مورد مناقشه فی ما بین آلبانیایها و صربها جریان ندارد بلکه موضوع جمع سه کانه ترویکا یعنی کشورهای اتحادیه اروپا، روسیه، امریکا هم شده است. این کشورها تنها در سال 2007 دهها دیدار و گقتگو بر سر آینده و سرنوشت کوسوو داشتند اما هنوز در بین مدافعان و مخالفان استقلال کوسوو توافقی وجود ندارد و دخالت کشورهای خارجی نقس مهمی در حل این بحران پیدا کرده است.
کوسوو در تاریخ خود آزادی و استقلال بخود ندیده است. کوسوو تا پیش ازحمله امپراطوری عثمانی به پادشاهی صربستان حدود 300 سال تحت حاکمیت و کنترل صربها قرار داشت. در سال 1389 میلادی در طی حملاتی صربها از عثمانیها شکست خورده و عثمانیها بیش از چهار صد سال بر این منطقه حکمرانی کردند.
عثمانیها در اواخر قرن هفدهم در جنگهای اشغالگرانه اش از اتریش شکست خورد و مناطقی از صربستان به کنترل اتریش، مجارستان و متحدان صرب اش در آمد. در سال 1912 کوسوو به تمامی از اشغال عثمانی ها در آمده و جزء پادشاهی صربستان که شامل مونته نیگرو، كروواسي،ووی وودینا، اسلووني، مقدونيه و بوسني هرزه گوين بود شد. این پادشاهی در سال 1929 به یوگسلاوی تغییر نام داد.
پادشاهی یوگسلاوی بعد از شکست آلمان (هیتلری) به اشغال شوروی در آمد و روسها جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی را تشکیل دادند. در طول سه دهه یعنی تا زمان مرگ تیتو در سال1980 ، ملتهایی که در جمهوری فدرال یوگسلاوی بودند کم وبیش از حقوق فرهنگی و خودمختاری برخوردار بودند
بعد از مرگ ژوزف تیتو جریانات راست تر و شوونیست تر از تیتو، در رهبری یوگسلاوی تقویت شدند ودر نتیجه پروسه کاهش تدریجی خودمختاری ایالات خودمختار آغاز شد. نقطه عطف این پروسه به حاکمیت رسیدن ميلوسويچ بود. او بتدریج حد اقل حقوق فرهنگی ملتها را محدود کرد تا اینکه در سال 1989 رسما و آشکارا خودمختاری ایالتها را به نفع منافع صربها به مرز نابودی رساند.
بعد از متلاشی شدن سرمایه داری دولتی یا سوسیالیسم روسی در شوروی شرایطی در سطح جهانی ایجاد شد که ملل موجود در یوگسلاوی برای تشکیل کشور و دولتهای مستقل خود بپا خاستند. چونکه فدرالیسم در فدراسیون یوگسلاوی جز حد اقل حقوق فرهنگی چیزی به ملل تحت ستم در یوگسلاوی به ارمغان نیاورده بود و شوونیست های چپ و راست به حدی ملتهای نامبرده را در محرومیت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی نگه داشته بودند که هیچ ملتی در یوگسلاوی بیش ار آن حاضر به تحمل سیستم فدرالیستی نبود.
مبارزه استقلال طلبانه ملل تحت ستم در جمهوری فدرال یوگسلاوی به خونریزی، قتل عام و نسل کشی ملل آزادیخواه توسط دولت فدرال و شوونیست منجر شد. صربهای شوونیست و حاکم برای حفظ قدرت و یکپارچگی یوگسلاوی به کشتار متوسل شدند و به این شیوه نفرت و بیرحمی شوونیسم ملت حاکم را نسبت به ملل زیر دست خود نشان دادند ولی دولت فدرالیستی با جنایات بی شمار و ماندگار در تاریخ بشری نتوانست آنها را در اسارت نگهدارد.
روند فروپاشی یوگسلاوی فدرال در سال 1991 با جدایی مقدونیها، اسلوونی و كرواسی آغاز شد و بعد از استقلال مونته نیگرو در22 مه 2006 همچنان ادامه دارد.
زمانی که یوگسلاوی درآتش جنگ ملتها می سوخت کوسوو بخاطر سیاستهای مماشات جویانه و صلح جویانه ابراهيم روگوا آرام بود ولی بی توجهی صربها به مطالبات سیاسی آلبانیائی ها و تند وتیزی آنها بر ضد ملل دیگر نه تنها ابراهيم روگوا بلکه سازشکارترین جریانات سیاسی را هم به اغاز جنک علیه صربها مجبور نمود و در نتیجه در سال 1998 کوزوو از صربستان جدا شد
شکل گیری احزاب رادیکال بخصوص تشکیل ارتش آزاديبخش كووسو اوضاع سیاسی کوسوو را بکلی تغییر داده بود. نسل کشی در کوسوو توسط صربها و عملیاتهای نظامی ارتش آزاديبخش كووسو علیه دولت صرب، باعث مداخلات و حملات هوایی ناتو شد.
بعد ازعقب نشینی صربها از اراضی کوسوو، سازمان ملل تا برقراری امنیت کنترل کوسوو را بدست گرفت و چندین قرارداد و طرح و قطعنامه ما بین طرفین به امضا رسید که تاکنون بسیاری از آنها عملی نشدند.
پس از اتمام جنگ در سال 1999 با نظارت سازمان ملل انتخابات پارلمانی برگزار شد تا پارلمان سرنوشت آتی کوسوو را تعیین کند. صربها که مانند ترکها درصدکمی ازجمعیت کوسوو را تشکیل می دهند بخاطر دنباله روی از دولت و احزاب سیاسی صرب، بخاطر بدبینی و تاثیرات نا خوشایندی که از جنگ با آلبانیها در شهر های مشترک دو ملت صرب و آلبانیایی داشتند انتخابات را تحریم کردند. از آن موقع تمام امور کوسوو توسط دولت، پارلمان، پلیس، سازمانهای دولتی، نظامی جدید و با نظارت مستقیم سازمان ملل و ناتو اداره می شوند.
شونیستهای صرب هنوز هم نمی توانند تصورکنند که آلبانی ها ملتی آزاد و حاکم خود باشند بنا بر این بطور یکجانبه بر اجرای قطعنامه 1244 تاکید می کنند. بر اساس این قطعنامه کوسوو بخشی از یوگسلاوی است و باید بعد از حل مسائل حقوقی کوسوو کنترل منطقه از ناتو و سازمان ملل به صربها منتقل شود.
مردم آلبانی، حاکمیت، دولت و همه جریانات سیاسی اکنون اعتماد به نفس و اقتدار سیاسی کسب کرده و برای حفط منافع ملی خود از استقلال کوزوو کوتاه نمی آیند. حتی ارتش ملی آلبانی در کوسوو و مناطق آلبانی نشین مقدونیه، جنوب صربستان وغیره برای یک " آلبانی بزرگ " مبارزه می کنند.
در نیمه دوم سال 2007 برای حل نهایی مسئله ملی در کوسوو وزرای خارجی امریکا، روسیه، کوسوو، صربستان، آلمان، فرانسه و بطور کلی اتحادیه اروپا رایزنی های زیادی داشتند. اتحادیه اروپا و امریکا مدافع استقلال کوسوو بوده ولی صربستان و روسیه مخالف استقلال ملی کوسوو هستند.
سازمان ملل قطعنامه ای برای اعطای استقلال کامل به کوسوو ارائه کرده بود اما روسیه یکی از اعضای اصلی و دائمی شورای امنیت تهدید به وتوی آن کرد و در نتیجه قطعنامه پس گرفته شد. اما مجددا در اواخر روزهای ماه ژوئیه یا تیر ماه قطعنامه ای دیگر از طرف سازمان ملل متحد طرح شده که رهبران ترویکا یعنی جمع سه گانه امریکا، روسیه و اتحادیه اروپا و رهبران کوسوو و صربستان در طول چهار ماه از طریق مذاکره، مخالفان را با استقلال کوسوو راضی کنند.
مدافعان داخلی و خارجی استقلال كوزوو بسیارقدرتمند ودر موضع برتر قرار دارند به همین دلیل فاتمیر سیدی رئیس جمهور وآگیم چکو نخست وزیرکوزوو بارها صربستان را تهدید کردند که اگر به قبول استقلال کوزوو گردن ننهد پارلمان کوزوو استقلال یک جانبه اعلام خواهد کرد.
دوره گفتگو و مذاکرات در دهم دسامبر به پایان می رسد. شواهد زیادی تولد استقلال کامل کوسوو در دهم دسامبر را نوید می دهند. مردم کوسوو برای رسیدن این روز لحظه شماری میکنند. ملتی که در انتظار شادی و جشن اعلام استقلال کوزوو است در مبارزات چند دهه گذشته خود در جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی تجربه کرده که:

1- سیستم فدرالی نه تنها جوابگوی مطالبات ملی، آزادی و رفاه ملتها نیست بلکه امکان، ظرفیت و توان سرکوب و نسل کشی ملل تحت ستم را هم دارد.

2- تنها استقلال، تشکیل کشور و دولت مستقل ملی به ظلم وستم ملی پایان می دهد و مطالبه "حق تعیین سرنوشت خویش " متحقق می شود.

3- آمادگی نظامی، داشتن سازمان و تشکیلات نظامی بعنوان سلاح و ابزاری برنده در شرایطی از مبارزه برای تعیین تکلیف نهائی، برای بدست گرفتن قدرت سیاسی و اعلام استقلال ضروری والزامی است.

4- ملتهای بسیار کوچک با سرزمین های کوچک و با جمعیتی کم به استقلال رسیدند پس ملل بزرگتر با سرزمینهای وسیع وبا مساحتی بزرگتر و همچنین با جمعیتی زیادتر براحتی می توانند مستقل شوند.

5- اتکا به نیروی یک ملت برای تشکیل کشور و دولت مستقل لازم ولی کافی نیست. دیپلماسی، یافتن دوست در سطح جهانی دست یابی به استقلال را آسانتر و امکان پذیر می سازد.

6- ..........
بی شک ملت ترک آذربایجان جنوبی ازتجربیات مبارزات استقلال طلبانه آلبانیاییها و دیگر ملتها درسهای لازم و آموزنده را خواهد گرفت.
ما دوشادوش سوسیالیستهای آزادیخواه، از استقلال و مطالبه "حق تعیین سرنوشت" آلبانیاییها حمایت میکنیم.
سول گون آذ
WWW.SOLGUNAZ.COM
solgunaz@yahoo.com


Tuesday, October 02, 2007

فدرالیسم و انجمن‌های ایالتی در ایران


ماشاالله رزمی
از انقلاب مشروطیت به بعد با الهام از قانون انجمن‌های ایالتی وولایتی که رکن اصلی مشروطیت بود ، فدرالیسم بدفعات مختلف در میان سیاستمداران و بخش‌های آگاه جامعه مطرح شده اما بعلت مخالفت مستبدین با آن و نیز عدم توجه متجددین به اهمیت مساله در اثر فشارهای سیاسی بعد از مدتی به خاموشی گرائیده است اما این امر می‌بایست روزی بطور ریشه‌ای طرح می‌شد و بحث دموکراسی را از انحصار نخبگان خارج و بمیان توده مردم می‌برد.بحث فعلی فدرالیسم که از پانزده سال پیش بلا فاصله بعد از پایان جنگ با عراق در ایران شروع شده و هر روز تعمیق می‌یابد بدلیل تغییر اوضاع منطقه و تحولات بین المللی و نیز بالا رفتن اگاهی عمومی در ایران و جدی بودن افراد وطرفداران فدرالیسم و بیشتر از همهبر آمد جدید جنبش‌های ملی تا رسیدن به یک نتیجه مشخص ادامه خواهد یافت. از این به بعد دیگر لازم نیست فدرالیسم تحت لوای انجمن‌های ایالتی عنوان شود زیرا هم اکنون حکومت ایران در مقایسه خود با کشور‌های همسایه که نظام فدراتیو را برای نو زائی سیاسی خود انتخاب کرده اند از نظر ساختاری عقب است. جامعه ایران رشد یافته تر از همسایگان است و در دراز مدت ساختار عقب مانده را بر نخواهد تابید و لذا فدرالیسم آینده منطقه ما است.قبل از اینکه در دهه پایانی قرن بیستم بحث فدرالیسم مستقلابرای مدرنیزاسیون ساختار کشوری و حراست ازهویت زبان وفرهنگ‌های غیر فارس در ایران مطرح بشود همواره بحث آن در کنار ضرورت اجرای قانون انجمن‌های ایالتی ولایتی و سیاست عدم تمرکز عنوان می‌شد اما برای سیاستمداران نسل دوران جنگ سرد با تمام تعارفات در عمل قانون انجمن‌های ایالتی نیز پذیرفتنی نبود.امروز کسانی که حتی قانون انجمن‌های ایالتی را قبول ندارند بطور ضمنی می‌پذیرند که به مشروطیت و دموکراسی و سپردن کار مردم بخود مردم اعتقاد ندارند بنا براین نوشته حاضر آنان را مورد خطاب قرار نمی‌دهد اما کسانی که برای مخالفت با فدرالیسم اجرای قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی را مطرح می‌کنند لازم است به این پرسش جواب بدهند که قانونی را که یکصد سال پیش براساس تقسیمات کشوری سنتی آنروزنوشته شده چگونه می‌خواهند در شرابط امروز که جمعیت نسبت به آن دوره ده برابر شده و مراکز استراتژیک سیاست و افتصاد جابجا شده اند اجرا بکنند؟ و اگر بخواهند آن قانون را اصلاح و با شرایط فعلی جامعه منطبق نمایند نتیجه همان خواهد شد که از نظر حقوقی فدرالیسم نامیده می‌شود در آن صورت مخالفت فقط به عنوان فدرالیسم محدود خواهد بود که بحث جداگانه‌ای است. وگرنه از همان ابتدا قانون انجمن‌های ایالتی با درک آنروزی ایرانیان ازفدرالیسم نوشته شده است.پس از برقراری مشروطه در زمان مظفرالدین شاه بموجب قانون تشکیل ایالات و لایات در سال ١٢٨٥ شمسی ، ممالک محروسه ایران به چهار ایالت ، آذربایجان ، خلیج عجم ، خراسان و سیستان ، کرمان و بلوچستان و همچنین دوازده ولایت ، گیلان ، مازندران ، کردستان ، لرستان ، خوزستان ، عراق عجم ، استر آباد ، زنجان ، کرمانشاهان ، همدان ، اصفهان ، یزد و دارالخلافه تهران تقسیم شد که با اندکی تغییر منطبق است بر تقسیمات کشوری که در زمان ناصرالدین شاه انجام گرفته است. آنچه که از این قانون باید اخذ شود روح دموکراتیک آن است نه جزئیات آن که اکنون غیر قابل اجراست با اینهمه تعریفی که این قانون از ایالت و ولایت دارد کاملا منطبق است با معیار‌های فدرالیستی و قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی متمم قانون اساسی نیزهمان تعریف را قبول کرده است. در ماده دوم این قانون ایالت وولایت به شرح زیر تعریف شده است:ایالت: قسمتی از مملکت است که دارای حکومت مرکزی می‌باشد و حاکم آن والی نامیده می‌شود.ولایت: قسمتی از مملکت است که دارای یک شهر حاکم نشین و توابع آن باشد. ولایت ممکن است تحت نظر ایالت مربوطه و یا تابع پایتخت باشد.می دانیم که متمم قانو.ن اساسی مشروطه با الهام از قوانین بلژیک نوشته شده و علیرغم آشنائی رهبران مشروطه با قوانین انگلیس و فرانسه دلیل انتخاب قوانین بلژیک بعنوان الگو این بوده که جامعه بلژیک مانند ایران آنروز سلطنتی مشروطه وچند فرهنگی بوده است و بی شک نویسندگان قانون انجمن‌های ایالتی با توجه به ساختار فدرال سنتی ایران در انتخاب مدل دقت بخرج داده و آن را نوشته اند. در حال حاضر بحث فدرالیسم در ایران تکامل یافته بحث انجمن‌های ایالتی دوره مشروطه است و نمیتواند بعنوان بدیل آن مطرح شود چون هردو یکی است وفقط زمان و شرایط عوض شده است.و فرم متناسب با شرایط امروز فدرالیسم می‌باشد. درمناطق غیر فارس نشین ایران امروز نمی‌توان ادعای ازادیخواهی داشت ولی از ستم فرهنگی و اقتصادی که بمردمان آن مناطق می‌شود حرف نزد بدینجهت در آذربایجان وکردستان مساله اصلی مردم تغییر ساختار دولتی وکشوری است و معتدل ترین سیاستمداران و روشنفکران این مناطق طرفدار فدرالیسم هستند نمونه مشخص آن « خانه اقوام » در تهران است که یک نهاد پذیرفته شده است و فعالین اصلی آن ترک ، کرد و عرب هستند و همگی بطور یکپارچه طرفدار فدرالیسم می‌باشند.کسانی که انجمن‌های ایالتی را بجای فدرالیسم مطرح می‌کنند برای اینکه پیشنهاد انها از قانون اساسی جمهوری اسلامی عقب مانده تر نباشد می‌پذیرند که در مناطقی مانند آذربایجان ، کردستان ، خوزستان ، بلوچستان و ترکمن صحرا آموزش زبان مادری جزو برنامه‌های مدارس باشد یعنی بطور ناقص چند فرهنگی بودن ایران را می‌پذیرند و یا وقتی مجلس دوم متشکل از نمایندگان اقوام را پیش می‌کشند به نوعی از فدرالیسم ابتدائی نزدیک می‌شوند. شکی نیست که اگراین گونه طرح‌ها تکمیل واجرائی بشوند تبدیل به طرح فدرالیسم می‌شوند.در دوره تدوین قانون انجمن‌های ایالتی اصل « حق تعیین سرنوشت ملل بدست خود » به مفهوم امروزی آن هنوز متداول نشده بود و بعد از جنگ اول جهانی است که در اعلامیه چهارده ماده‌ای ویلسون رئیس جمهور آمریکا همراه با پروژه دولت _ ملت‌ها حق تعیین سرنوشت با مفهوم امروزی عنوان می‌گردد و راهگشای جنبش‌های ضد استعماری می‌شود. تا آن زمان هیچ کس کثیرالمله بودن ایران را نفی نمی‌کرد و پس از آنست که طرفداران حکومت متمرکز با این اصطلاح مخالفت می‌کنند چون اگر کثیر المله بودن را بپذیرند بدنبالش مجبورند حق تعیین سرنوشت را برای همه ملل ایرانی قبول بکنند زیرا حق تعیین سرنوشت از اصول منشور جهانی حقوق بشر است.در ایران امروز با توجه به تحولات بین المللی که چهره جهان را دگرگون کرده است هر پروژه سیا سی که بخواهد با قوانین اوایل قرن بیستم آجرا شود محکوم به شکست است و حتی بالا تر از آن اگر خواسته‌های سیاسی نسل فعلی به شعار‌های دوران ملی شدن نفت محدود شود جامعه ایران هرگز به جامعه جهانی نخواهد رسید.قانون انجمن‌های ایالتی با هدف تضمین خودمختاری ایالات نوشته شده است که امروز شرط لازم است اما کافی نیست در عوض فدرالیسم برای حل مشکلات و مسائل تا بحال حل نشده متعددی مطرح می‌شود که از آن جمله می‌توان موارد زیر را نام برد:١ _ مدرنیزاسیون ساختار دولت و حکومت و سد کردن راه فساد و دیکتاتوری.٢ _ ایجاد دموکراسی واقعی و شرکت دادن هرچه بیشتر مردم در اداره جامعه و استفاده از تمام استعدادها.٣ _ حل مساله ملی و پایان دادن به هرگونه تبعیض و نا برابری و رفع عقب ماندگی مناطق محروم ملی.٤ _ ایجاد عدم تمرکز سیاسی و اقتصادی و کار امد کردن سیستم اداری و ایجاد زمینه رشد موزون اقتصادی.بی شک هر سیاستمدار یا هر حزب سیاسی میتواند موارد بالا را جزو برنامه خودش ذکرکند اما اجرای آنها بطور کامل وصحیح تنها در سیستم فدرال امکان پذیر است و یا بر عکس اگر این مسایل در جامعه چند فرهنگی ایران حل بشوند سیستم حکومتی عملا به فدرالسم تبدیل می‌شود.کسانی که انجمن‌های ایالتی را بعنوان طرح معتدل و حد فاصل حکومت متمرکز و سیستم فدرال می‌گیرند درک ناقص از فدرالیسم دارند. در دنیا همه کشورهای فدرال ویژگی‌های خود را با سیستم فدرالیسم منطبق کرده اند در ایران نیز طبیعتا این ویژگی‌ها وارد پروژه فدرالیسم می‌شود ، در این میان اصل اساسی ، پذیرش عدم تمرکز سیاسی است که در انجمن‌های ایالتی نیز وجود دارد.در دوران ما ، دولت‌ها هر روز کوچکتر می‌شوند وهرچقدر قدرت دولتی به مردم منتقل شود بهمان اندازه دموکراسی نهادینه می‌شود بنا بر این کسانی که برای دموکراسی مبارزه می‌کنند اگر فدرالیسم را قبول ندارند پس چگونه می‌خواهند تضمین ایجاد بکنند که دولت قدرتمند متمرکز از قدرت استفاده غیر دموکراتیک نکند؟قبول عدم تمرکز صرف نیزمساله را حل نمی‌کند چون عدم تمرکز اداری بدون عدم تمرکز سیاسی نفی پرنسیپ حق تعیین سرنوشت است.روند جهانی شدن تمام دولت‌های متمرکز را به چالش کشیده است و نمیتوان خواهان دخالت حد اقل دولت در امور شد و در همان حال با فدرالیسم مخالفت کرد ، این تناقض بویژه باید در برنامه‌های سیاسی گروههای اوپوزیسیون حل شود.در سیاست مانند اقتصاد اجرای مدل‌های تجربه نشده فاجعه بار است. بحث فدرالیسم این حسن را دارد که متکی بر تجربیات شصت کشور جهان است در حالیکه بحث انجمن‌های ایالتی اگر غیر از فدرالیسم از آن استنباط شود. خنثی و بدون هیچگونه تجربه عینی است علاوه بر آن حساسیتی نیز نسبت به نظام مشروطه سلطنتی وجود دارد ومخالفین رژیم گذشته نسبت به احیاء قوانین آن نظام بد بین هستند و در این رابطه نمیتوان روانشناسی اجتماعی را ندیده گرفت.بحث فعلی فدرالیسم علیرغم مخالفت حکومت و خارج از اراده احزاب و سازمانهائی که خودرا سراسری می‌دانند و تنها بهمت شخصیت‌ها و گروههای منطقه‌ای بمیان مردم رفته و مساله روز بخشی از طبقه متوسط مناطق ملی شده است. تغییر شعار معروف «دموکراسی برای ایران ، خودمختاری برای کردستان» در کنگره سیزدهم حزب دموکرات و انتخاب شعار فدرالبسم برای ایران حکایت از آشنائی مردم با این شعار دارد زیرا در تابستان گذشته وقتی که پیش نویس قانون اساسی عراق با سیستم فدرال تصویب شد کرد‌های ایرانی در شهر‌های مختلف کردستان به تظاهرات و شادمانی پرداختند و همچنین در تیر ماه سال ١٣٨١ در گرد همائی بزرگ آذربایجانی‌ها در قلعه بابک طومار معروف«آذربایجان سخن می‌گوید» به امضاء صدها شخصیت فرهنگی و سیاسی آذربایجانی رسید که خواهان فدرالیسم برای ایران می‌باشد اکنون و بویژه در آذربایجان بحث انجمن ایالتی و فدرالیسم یکی است نه جدا از هم ویا در مقابل هم. آذربایجانی‌ها هم در دوره مشروطه ، هم در دوره نهضت شیخ محمد خیابانی و هم در حکومت ملی فرقه دموکرات از انجمن‌های ایالتی درک فدرالیستی داشتند و انجمن برای انها معادل پارلمان منطقه‌ای بوده که قدرت حکومت کردن وقانون گذاری داشته است. پیشه وری می‌گفت ما می‌خواهیم مناسباتمان با برادران ایرانی مانند مناسبات مردم سوئیس باشد. در کردستان نیز همین درک وجود داشته است ودارد ، ویلیام ایگلتون دیپلمات آمریکائی که در زمان جنگ دوم در ایران بوده و همراه آرشی روزولت بدیدار قاضی محمد در مهاباد رفته است در کتاب خود تحت عنوان«جمهوری کرد» می‌نویسد که قاضی محمد سعی می‌کرد آرشی روزولت را قانع کند که آمریکائی‌ها خودمختاری کردستان را برسمیت بشناسند و اگر نمیخواهند آنرا برسمیت بشناسند لا اقل برای از بین بردن آن کاری نکنند و می‌گفت که ما می‌خواهیم در ایران نیز مثل آمریکا حکومت فدرال وجود داشته باشد.شایان ذکر است که قانون انجمن‌های ایالتی از همان آغاز با مخالفت مستبدین روبرو شده است. این قانون را نمایندگان آذربایجان به مجلس شورای ملی بعنوان متمم قانون اساسی پیشنهاد کرده بودند ولی مخالفین حاضر به تصویب آن نبودند تا اینکه انجمن تبریز تلگرافی به تهران می‌فرستد و از نمایندگان آذربایجان می‌خواهد که اگر دیگران قانون انجمن‌هارا نمی‌خواهند شما برگردید به تبریز ما خودمان آنرا اجرا می‌کنیم. این تلگراف که با تهدید ضمنی همراه بود باعث می‌شود که مخالفین تمکین بکنند و قانون بتصویب برسد.انجمن‌ها بعد از فرمان مظفرالدین شاه برای تاسیس عدالتخانه به اشکال مختلف بوجود آمده بودند و همین انجمن‌ها بودند که آن فرمان بی روح را به یک انقلاب اجتماعی فرا رویاندند و قانون انجمن‌ها می‌خواست به انجمن‌ها قانونیت و رسمیت بدهد.طرفداران انجمن آنرا برای ایجاد دموکراسی و آموزش سیاسی مردم و تربیت کادرهای سیاسی ضروری می‌دانستند و می‌گفتند اگر انجمن‌ها در ایالات باشند در باریان نمی‌توانند برای حفظ دستگاه فاسد خود مملکت را یکجا به بیگانگان بفروشند.مخالفین انجمن هم معتقد بودند که انجمن باعث تقویت نفوذ خوانین در ایالات می‌شود و زمینه را برای دخالت بیگانگان فراهم می‌کند. در آن زمان در بحث انجمن‌ها اصلا مساله زبان مطرح نبود زیرا ستم فرهنگی هنوز وجود نداشت این ظلم بعد از ایجاد دولت متمرکز مبتنی بر زبان فارسی آغاز شده وتبدیل به یکی از مسائل حاد امروزجامعه ایران گشته است.چنانکه اشاره شد یکی از اهداف فدرالیسم در ایران حل مساله ملی است و قانون انجمن‌های ایالتی قادر به حل این مساله نمی‌باشد زیرا در زمان تصویب آن مسائل امروزی مطرح نبود. پادشاهان قدیم هر ظلمی کرده بودند ، زبان مردم را ممنوع نکرده بودند ، اکنون حل مشکل زبان در مناطق غیر فارس نشین در اولویت قرار گرفته ، قانون انجمن‌های ایالتی اگر اصلاح و تکمیل شود در نهایت تبدیل به پروژه‌ای می‌شود که امروزه در ایران « فدرالیسم استانی » نامیده می‌شود در حالی که ملل غیر فارس خواهان « فدرالیسم اتنیک » برمبنای زبان می‌باشند ، بیان جزئیات این دو نوع فدرالیسم نیاز به بحث جداگانه‌ای دارد و در اینجا با فرض اینکه خوانندگان این مقاله آشنائی کافی به موضوع دارند از توضیح بیشترخودداری می‌شود.با شروع جنگ جهانی اول و اشغال شمال کشور بوسیله روسها بویژه اشغال شهر تبریز که خاستگاه قانون انجمن ایالتی بود امر تشکیل انجمن‌ها به تعویق می‌افتد و انجمن‌های موجود نیز منحل و رهبرانشان تبعید می‌شوند.در اواخر جنگ اول و با خروج نیروهای خارجی از کشور دوباره تلاش برای تشکیل انجمن‌ها شروع می‌شود شیخ محمد خیابانی در سال ١٢٩٩ به یاری مبارزان باقی مانده از دوره مشروطه حکومت آزادستان را در تبریز تشکیل می‌دهد که بمدت شش ماه آذر بایجان را کاملا بصورت خودمختار اداره می‌کند ، صولت الدوله قشقائی انجمن ایالتی فارس را تشکیل می‌دهد اما حرکات آزادیخواهانه آنان باتهام تجزیه طلبی سرکوب می‌شود.بعد از بقدرت رسیدن رضا شاه دردوره مجلس چهارم دوباره اجرای قانون انجمن‌های ایالتی مطرح می‌شود ولی نخست وزیر وقت مشیر الدوله شخصا در جلسه وزارت کشور حاضر می‌شود و می‌گوید که ما هم می‌دانیم که این قانون باید اجرا شود ولی در حال حاضر اجرای آن به زیان مردم است و باین ترتیب تا پایان حکومت رضا شاه قانون انجمن‌های ایالتی مسکوت می‌ماند.بعد از تبعید رضا شاه از ایران در شهریورماه ١٣٢٠ بار دیگر اجرای اصل اساسی مشروطیت در دستور کار احزاب وجمعیت‌ها قرار می‌گیرد و بر اساس قانون انجمن‌های ایالتی وولایتی در آذربایجان و کردستان حکومت‌های ملی تشکیل می‌شود و قوام السلطنه نخست وزیر آن زمان در مذاکرات رسمی خود با نمایندگان آذربایجان و کردستان متقبل می‌شود که قانون انجمن‌های ایالتی وولایتی را اجرا کند ولی چنانکه می‌دانیم سرنوشت آذربایجان وکردستان در آن تاریخ در خارج از ایران و توسط قدرتهای بزرگ نعیین می‌شد و بالاخره نیز با تصمیم آنان جنبش‌های ملی این مناطق سرکوب می‌شوند.در دی ماه ١٣٢٤ نیز مستر بوین وزیر خارجه انگلیس طرح نا موفق کمیسیون سه جانبه انگلیس ، آمریکا و شوروی را برای حل مسله آذربایجان پیشنهاد کرده بود این طرح یازده ماده برای اصلاحات ضروری در کشورداشت که بر اساس آن می‌بایست اختیاراتی به استانها داده می‌شد تا مسائلی نظیر مساله آذربایجان بوجود نیاید ، شوروی‌ها بااین طرح مخالفت می‌کنند و اجرای آن عملی نمی‌شود ولی تاثیرات منفی بدنبال می‌آورد بطوری که هر کس بعدا قصد اجرای قانون انجمن‌های ایالتی را داشته از طرف مخالفین متهم به اجرای طرح مستر بوین می‌شود در کتاب « گذشته چراغ راه آینده » توضیحاتی در باره طرح انگلیس وجود دارد. مخالفین طرح آنرا شبیه قرار داد وثوق الدوله می‌دانستند و فکر می‌کردند حالا که شوروی‌ها در آذربایجان و کردستان نفوذ دارد می‌خواهند منطقه نفوذی هم در جنوب برای انگلیسی‌ها فراهم شود.بنوشته اسمائیل نورزاده بوشهری در کتاب «اسرار نهضت جنوب» در جریان شورش عشایر و ایلات جنوب نیز تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی بعنوان خواست اصلی مطرح شد ه بود.آشکار است که هر وقت اجرای قانون انجمن‌های ایالتی از طرف حکومت مطرح شده برای حل یک بحران سیاسی و نجات حکومت مرکزی از یک مخمصه بزرگ بوده است اما متاسفانه نه دولتمردان و نه سیاستمداران مستقل در گذشته نخواسته اند اجرای این قانون را بخاطر محتوای دموکراتیک آن در دستور کار خود قرار بدهند. و هرگاه نیزقانون انجمن‌ها از طرف مردم ایالات در عمل پیاده شده ، باتهام تجزیه طلبی سرکوب شده است.در دهه بیست دولت‌های ضعیف ، حکیمی ، هژیر و ساعد نیز در ظاهر اقداماتی برای اجرای قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی انجام داده بودند وحتی حکیمی برای فراهم کردن مقدمات کار ، دستوراتی برای استاندار‌ها صادر کرده بود اما وقتی که سپهبد رزم آراء بعد از رسیدن به نخست وزیری تصمیم می‌گیرد بطورجدی این قانون را اجرا کند از طرف مخالفین متهم می‌شود که قصد ایجاد سیستم فدرال را دارد. بررسی تجربه دولت رزم آراء بسیاری از مسائل را روشن می‌کند در این رابطه کاوه بیات در شماره ٢٠ فصلنامه گفتگو مقاله با ارزشی تحت عنوان «انجمن‌های ایالتی وولایتی به روایت رزم آراء » نوشته است که مطالعه آن برای کسانی که علاقمند به موضوع هستند مفید می‌باشد.رزم آراء در یکی از بحرانی ترین شرایط بین المللی یعنی فردای روز آغاز جنگ کره ، روزششم تیر ماه ١٣٢٩ به نخست وزیری منصوب می‌شود. در آن تاریخ آمریکائی‌ها فکر می‌کردند جدیت و قاطعیت رزم آرا ء می‌تواند در منطقه ثبات ایجاد کند و تعادل قوا را بنفع امریکا تغییر دهد بدینجهت حمایت آمریکائی‌ها در بقدرت رسیدن وی تاثیر داشت اما افکار عمومی ایرانیان بعد از اشغال ایران توسط متفقین در زمان جنگ و وقایع بعدی ، با هرگونه دخالت خارجی حتی اگر این دخالت بنفع مردم ایران انجام می‌گرفت مخالف بود براین اساس قضاوت منفی مردم نسبت به رزم آراء میدان عمل اوپوزیسیون دولت را گسترش می‌داد.رزم آراء هنگام معرفی هیئت دولت به مجلس گفت:«برنامه دولت اینجانب حرف و نوشته وخطابه نیست بلکه کار وعمل است... تغییر در طرز کار‌های اداری کشوری و واگذاری کارهای عمومی بدست مردم از طریق تشکیل انجمن‌های محلی در، ده ، بخش ، شهرستان و استان... تجدید نظر در وضع اداری مملکت و تهیه لوایح قانونی لازم به منظور اینکه اهالی هر محل در اداره امور محلی خویش ، بیش از آنچه فعلا معمول است ، دخیل باشند »دولتهای قبل از رزم آراء نیز ازین وعده‌ها داده بودند ولی رزم آراء در روز‌های بعد نشان داد که قصد جدی دارد تا برنامه خود را عملی سازد در همین رابطه هیئتی از قضات عالی مقام را مسئول تهیه آئین نامه اجرائی انجمن‌های ایالتی نمود و این دومین بار بود که بعد از وقایع آذربایجان طرح عملی انجمن‌ها تهیه می‌شد.در سال‌های آغازین مشروطیت و نیز وقایع آذربایجان وکردستان ، عمدتا نیروهای محافظه کار با اجرای قا نون انجمن‌های ایالتی مخالفت کرده بودند اما این بار کسانی در مقابل این قانون ایستادند که از در آزادیخواهی وارد میدان سیاست شده بودند. این باررهبران جبهه ملی مانند محمد مصدق ، مظفر بقائی ، حسین مکی و محمود نریمان تمام تلاش خود را مصروف جلوگیری از اجرای قانون انجمن‌های ایالتی نمودند.روزنامه باختر امروز به سر دبیری دکتر حسین فاطمی در شماره ١٧ تیر خود از نگرانی برخی محافل سیاسی «...از برنامه آقای رزم آراء در مورد خودمختاری ایالات بصورت فدراتیو... » خبر داد. قبل از آن مجله تهران مصور که از دولت رزم آراء طرفداری می‌کرد درشماره نهم تیر ماه خود در مقاله « حکومت فدرال ایران » نوشته بود:«...آمریکائی‌ها مدعی هستند که حکومت فدرال آنها بهترین طرزحکومت است که در دنیا می‌توان یافت...و در محافل سیاسی تهران گفته شده است ، در صورتی که حکومت فدرال ایران بتواند حقیقتا یک حکومت دموکراسی باشد و شهرستانهارا در امور داخلی خود تا جائی که به اساس مرکزیت لطمه وارد نشود ، آزاد بگذارد یکی از عمده ترین مسائل مشکل ایران حل خواهد شد... »بدنبال مقالات روزنامه‌های موافق و مخالف دولت و با ارائه طرح دولت به مجلس بصورت یک ماده واحده در مورد تفویض اختیارات به ایالات ، موضوع مورد بحث برای مدتی به یکی از مباحث مهم کشور تبدیل شد. در تبصره این ماده واحده آمده بود که:« سازمان اداری هر یک از استان‌ها ، شهرستان‌ها ، بخش‌ها ، دهستان‌ها ، دهات و طرز انتخاب و تشکیل انحمن‌ها و شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و وظایف انجمن‌ها و چگونگی انجام آنها و طریقه انتخاب استانداران ، فرمانداران و کلیه مامورین دولتی و جزئیات دیگر به موجب آئین نامه‌ای که به تصویب کمیسیون مربوطه می‌رسد ، اجرا خواهد شد.»آئین نامه‌ای که از آن صحبت می‌شود ٦٩ ماده داشت و بدستور رزم آراء توسط قضات صاحب نظر و کاردان نوشته شده بود. قرار بود ده هیئت دوازده نفره از حقوق دانان و صاحب نظران به استان‌ها فرستاده شوند تا در تشکیل انجمن‌ها به مسئولین محلی کمک بکنند.بنوشته روزنامه باختر امروزکه اخبار جلسات حبهه ملی را چاپ می‌کرد ، در جلسه ٢٤ تیر که در منزل مظفر بقائی ترتیب یافته بود نوعی تقسیم کار بین اعضاء جبهه برای مخالفت با طرح رزم آراء صورت می‌گیرد و ظاهرا وظیفه تیره نمودن رابطه رزم آراء با شاه بعهده حسین مکی گذاسته می‌شود.روز بعد در جلسه مجلس شورای ملی حمله اصلی را دکتر مصدق شروع می‌کند و ضمن صحبتهایش می‌گوید:«... نقشه این خود مختاری را چندی قبل یکی از دول سرمایه داری به علیحضرت همایون شاهنشاه پیشنهاد کرده است ولی چون شاه وطن پرست با آن موافقت نفرموده اند این دولت روی کار آمده است که کور کورانه مقصود دول سرمایه داری را انجام نماید... ». با سخنان بعدی مصدق معلوم می‌شود که منظور از دولت سرمایه داری آمریکاست.رهبران جبهه ملی علیرغم تظاهر به قبول قانون انجمن‌های ایالتی ، در عمل مخالف آن قانون بودند چنانکه وقتی خودشان به حکومت رسیدند هیچ اقدامی برای اجرای این قانون انجام ندادند ، در همان زمان نیز مصدق می‌گفت:«اگر روزی این انجمن‌ها خلاف قانون عمل کردند... و استاندار استان دستور تعطیل انجمن را نداد و در خواست انحلال انجمن را هم به دولت ننمود آنوقت تکلیف با آن انجمن غیر از جنگ چه می‌شود؟».فولاد وند سخنگوی دولت در دفاع از طرح پیشنهادی از حسین مکی می‌پرسد: «...اگر شما با تشکیل انجمن‌های ایالتی موافق هستید پس با چه قسمتی مخالف هستید ؟ » و حسین مکی فریاد می‌زند: « من با نقشه مستر بوین مخالفم و گرنه با تشکیل انجمن‌ها موافقم ».حسین مکی در خاطراتش سخنان خود را در مجلس در مخالفت با طرح رزم آراء چنین می‌آورد: « ومگر انجمن‌های ایالتی و ولایتی در دوره دوم مجلس شورای ملی حق داشتند که تقاضای عزل محمد علی شاه رابکنند ؟...مادامی که رژیم این مملکت رزیم سلطنتی است ، این انجمن‌های ایالتی و ولایتی هم اگر یک روز آمدند و تلگرافات شروع شد و گفتند ما این رژیم را نمی‌خواهیم و می‌خواهیم رژیم ما جمهودی باشد و فلان آدم رئیس جمهور ما ن باشد ، چه می‌کنند... اگر یک روز سیاست خارجی خواست که یک چنین تلگرافاتی بشود و وضعیت دنیا هم یک طوری مارا در محضور گذاشته بود و در تنگنا بودیم که نتوانستیم صدایمان را بدنیا برسانیم ، رژیم مملکت ما عوض می‌شود و ما به پادشاه مملکت خودمان خیانت کرده ایم...این در درحه اول زیانش متوجه مقام سلطنت ایران است و ما برای حفظ مقام سلطنت هم که شده باید با تمام قوا جلوی تصویب این آئین نامه را بگیریم ».مظفر بقائی هم در روزنامه شاهد طرح رزم آراء را سفارش انگلیسی‌ها قلمداد می‌کرد ، او در اول مرداد در مقاله‌ای می‌نویسد: «...همین انگلیسی‌ها که حاضر نیستند کوچکترین تغییری در رفتار و رویه و عادات خود بدهند دائما تلاش می‌کنند گذشته‌های ملل دیگر را بدست فراموشی بسپارند ، تغییر آداب و رسوم ، تعیین زبان ، تغییر خط ،تغییر اسم شهر و تغییر تقسیمات کشوری... پنج سال پیش مستر بوین می‌گفت که اگر استان‌های ایران در اداره خود مختار بودند ، وضع بسیار خوب می‌شد ، امسال جناب آقای حاج نخست وزیر همین عقیده را ابراز می‌فرمایند. آیا این موضوع توارد است یا تداخل ، یا تذکر یا توصیه و یا سفارش »چنانکه مشاهده شد هدف مخالفین کوبیدن رزم آراء بود و توجهی به اصل موضوع که سپردن کار مردم بخود مردم است نداشتند و اصرار می‌کردند که این طرح را خارجی‌ها برای تجزیه مملکت پیش کشیده اند ، اکنون پنجاه و چهار سال از آن تاریخ می‌گذرد و انگلیس و آمریکا اسناد وزارت خارجه خود را منتشر کرده اند و هیچ اثری از دخالت مستقیم آنها در این ماجرا وجود ندارد در همان زمان هم وجود نداشت زیرا در آن تاریخ کشورهای یاد شده مخالف تجزیه ایران بودند و دلیل زنده آن هم اخطار اولتیماتوم گونه آنها برای خارج کردن شوروی از ایران است و بدنبال آن حمایت کامل از دولت مرکزی ایران برای از بین بردن حکومت‌های ملی آذربایجان و کردستان می‌باشد.عدم اعتقاد به سپردن کار مردم بخود مردم مشکل معرفتی رهبران جبهه ملی بوده است ، مصدق اصرار داشت که بجای پرداختن به قانون انجمن‌های ایالتی وولایتی ، قانون انتخابات اصلاح شود ومنظورش از اصلاح نیز این بوده که فقط افراد با سواد حق رای داشته باشند و محمود نریمان نماینده تهران درمتن سخنرانی اش که آنرا در روزنامه شاهد چاپ کرده است می‌گوید:«... در یک کشور که مردم هنوز همه آشنا به حقوق خود نیستند و شاید صدی نود مردم آن بی سواد هستند و نمی‌دانند حدود وثغور مملکتشان کدام است در نظرتوده مردم اقتدارات و اختیارات حکومت مرکزی مظهر وحدت و پیوستگی مردم ایالات این کشور به یکدیگر است با چه جراتی می‌توان دست به یک چنین تجربه زد...اینجا بلژیک یا سوئیس نیست... دست از تعارف و مجامله و خوشایند گوئی به یکدیگر برداریم و صاف وپوست کنده یگوئیم که مردم اغلب شهرستانها ی ایران هنوز بر آن پایه از احساسات و توان نرسیده اند که از هدایت و پشتیبانی و محافظت مرکز مملکت مستغنی باشند... »بحت حکومت فدرال از تریبون مجلس و روزنامه‌های موافق ومخالف فرا تر می‌رود ، رهبری جبهه ملی از آیت اله کاشانی می‌خواهد که اعلامیه‌ای در مخالفت با طرح رزم آراء بدهد و مردم را به قیام و تعطیل عمومی دعوت کند و آیت اله نیز خواست ایشان را اجابت می‌کند و بیانیه‌ای در مخالفت با طرح مزبور صادر می‌کند و دولت از هر طرف تحت فشار قرار می‌گیرد و بالاخره جواد عامری نماینده سمنان در جلسه یازده مهرمجلس شورای ملی پیشنهاد می‌کند که هرچه زود تر کمیسیونی برای بررسی مجدد طرح تشکیل شود و خود رزم آراء نیز که در مجلس حضور داشت پیشنهاد کفایت بحث را می‌پذیرد و در شش ماه بعدی دولت رزم آراء هم کاری صورت نمی‌گیرد و بالاخره با ترور رزم آراء مساله کلا فراموش می‌شود و شروع جنبش ملی شدن نفت هم تمامی بحث‌ها را تحت الشعاع قرار می‌دهد.اشاره نسبتا مفصل به تجربه دولت رزم آراء از اینجهت ضروری بود که مطرح کنندگان امروزی احیاء انجمن‌های ایالتی و ولایتی متوجه باشند که نه تنها طرفداران فدرالیسم بلکه نزدیکترین متحد ین فکری خودشان نیز با آن مخالفت خواهند کرد چنانکه در گذشته کرده اند وخیال نکنند که اگر فدرالیسم را تعدیل کرده و تحت عنوان انجمن‌های ایالتی عنوان بکنند پان ایرانیست‌ها آن را قبول خواهند کرد.بعد از کودتای ٢٨ مردادسال ١٣٣٢ و استقرار دیکتاتوری ، دیگر بحث انجمن‌های ایالتی و فدرالیسم مطرح نمی‌شود تا اینکه در جریان انقلاب سال ١٣٥٧ بار دیگر مساله ملی بصورت بسیار جدی و بشکل جنگ با حکومت مرکزی ظاهر می‌شود. اگر در انقلاب مشروطه فقط آذربایجان خواهان خودمختاری از طریق انجمن ایالتی بود واگر در زمان جنگ جهانی دوم کردستان نیز خواهان خود مختاری شد ، در انقلاب ١٣٥٧ علاوه بر آن دو ، خوزستان ، بلوچستان و ترکمن صحرا نیز خواهان حقوق ملی شدند زیرا یلوچ‌ها ، عرب‌ها و ترکمن‌ها که در دوره مشروطه دارای نظام خود مختاری سنتی بودند اکنون با گسترش شهر نشینی و از بین رفتن سیستم فئودالی به خود آگاهی ملی رسیده اند و خواهان برسمیت شناخته شدن هویت ملی و تاریخی خودشان می‌باشند.بعد از انقلاب ١٣٥٧ نمایندگان غیر فارس که در مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی حضور داشتند توانستند اصل شوراهای اسلامی را که مورد قبول بعضی از روحانیون بود وارد قانون اساسی جمهوری اسلامی بکنند اما این قانون هم تا سال ١٣٧٨ اجرا نشد ووقتی هم که جمهوری اسلامی شورا‌ها را تشکیل داد تا تشکیل واقعی شورا‌های استانی پیش نرفت و البته تفسیری که جمهوری اسلامی از شورا‌ها دارد در حد مشورت دادن به حکومت است و نه شورائی که قدرت اجرائی داشته باشد و بدینسان شورا نیز ارزش و اعتبار خود را در میان ملل غیر فار س ایرانی از دست داد.با ناکار آمد شدن شوراها ی اسلامی، اصلاح ساختار اداری کشور بگونه دیگر در دستور کار وزارت کشور قرار گرفت و در سال ١٣٨٠ طرح ده ایالتی کردن ایران تهیه شد. بگفته مدیر کل تقسیمات کشوری: طرح جامع تقسیمات کشور ، ایران را به ده قسمت تقسیم می‌کند و کل استان‌ها از حالت مدیریت استانی فعلی خارج شده و با تجمع چند استانهمجوار تبدیل به ده ایالت خواهند شد. در این طرح اختیارات وسیعی به فرمانداران داده خواهد شد و تعریف استاندار از داخل چارت تشکیلات اجرائی حذف خواهد شد.با ارائه « طرح جامع تقسیمات کشور » به مجلس شورای اسلامی ، نمایندگان موافق و مخالف اظهار نظر کردند.موافقین معتقد بودند که تقسیمات استانی موجود ، به مشکلات و نارضایتی‌های مختلف دامن زده در برخی از استان‌ها این احساس وجود دارد که حق وحقوقشان ضایع می‌شود لذا در طرح جامع تقسیمات کشوری ،مکانیزم‌های توزیع بودجه به نحو ی صحیح در نظر گرفته شده تا مشکلات برطرف گردد.از طرف دیگر کثیری از شهر‌ها خواستار تبدیل شدن به مرکز استان هستند و طبق آماری که ارائه شده دست کم ٣٠ نقطه در سطح کشور ،تقاضای مرکز استان شدن دارند. این در حالی است که بر اساس گزارش مسئولان وزارت کشور افزایش تعداد استانها می‌تواند مشکلات مختلفی را ایجاد کند از جمله اینکه موجبات افزایش هزینه‌ها را فراهم کند.اما مخالفین طرح جامع تقسیمات کشوری عقیده داشتند که این طرح سوق دادن کشور به سمت سیستم فدرالیستی است. مخالفین بیشتر نگاه امنیتی به طرح داشتند. آنان تعدد استانها را برای کنترل بیشتر صحیح می‌دانند و می‌گویند که استانهای کوچکتر برای امنیت مرزها ضروری می‌باشد.تهیه کنندگان طرح جامع تقسیمات کشوری پیشبینی کرده اند که روسای ایالات در جلسات دولت حضور خواهند داشت و هدایت و کنترل ایالت‌ها از پایتخت صورت می‌گیرد به دلیل همین ویژگی طراحان امیدوارند که این نوع سیاستگذاری و مدیریت از حساسیت‌ها و تعصبات منطقه‌ای و بومی کاسته شده و خصلت و حس رقابتها ی محلی و منطقه‌ای جای خود را به علایق ملی خواهد داد. کنترل ایالتها ازمرکز همچنین سبب می‌شود که خطراتی که ممکن است یکپارچگی کشور را تهدید کند ، کاهش یابند. ایجاد یک انقلاب اداری ، از دیگر مزایای طرح عنوان شده است بگونه‌ای که پیشبینی می‌شود با ایجاد تغییرات بنیادین در نحوه اداره مناطق ده گانه کشور ، امکان باز سازی سیستم اداری بیمار کشور نیز فراهم شود.طرح ده ایالتی شدن کشور در میان فعالین جنبش ملی آذربایجان با استقبال مواجه شد و گروهای مختلف ملی خواهان تکمیل و اجرای آن شدند زیرا در این طرح نشانه‌هائی از ایجاد ایالت‌های زبانی وجود داشت و این امید رابه وجود می‌آورد که طرح مزبور زمینه را برای تدریس زبان مادری در ایالات فراهم کند.طرح می‌بایست تصویب و در برنامه دوم توسعه کل کشور قرار می‌گرفت ولی روزنامه‌ها از آن تفسیر‌های متضاد ارائه کردند و آنرا به یک طرح پلیسی و برهم زننده ترکیب اتنیک مناطق ملی تبدبل نمودند و همچنین اسکان و تخته قاپو کردن عشایر را نیز وارد این طرح نمودند و نتیجتا در حال حاضر بدون اینکه توضیحی داده شود پیگیری این طرح توسط وزارت کشور مسکوت مانده است که البته قبلانمایندگان مخالف در مجلس نیز خواهان مسکوت ماندن طرح بودند.در سال ١٣٨١ کنفرانسی هم در مرکز گفتگوی فرهنگ‌ها در تهران برای بحث درباره طرح جامع تقسیات کشوری تشکیل شد و از صحبت طراحان موضوع نتیجه‌ای بدست نیامد وهدف اصلی طرح روشن نشد.در حال حاضر بر اساس آمار سال ١٣٧٥ ، کشور ایران به ٢٨ استان ، ٢٨٤ شهرستان ، ٧٤١ بخش ، ٧٠٥ شهر و ٢٢٥٨دهستان تقسیم شده استبنوشته روزنامه شرق ، مسله اقوام [مساله ملی] چشم اسفندیار رژیم‌های گذشته و حال بوده است.طی سال‌های گذشته شورش‌های خونینی در قزوین ، نیشاپور ، سبزوار ، سمیرم و... در اعتراض به تقسیمات کشوری رخ داده است.بیستم مارس ٢٠٠٥ _ پاریس

Sunday, September 16, 2007

پاسخ به یک مقاله


فرقه‌ي دموكرات آذربايجان و داوري يكجانبه
ايواز طه
داستان به سه سال پیش برمی گردد. نشريه‌ي شرق در شماره‌ي 25 آذرماه 83 خود مقاله‌اي تحت عنوان «نگاهي به اسناد تازه منتشر شده در باره‌ي شكل‌گيري فرقه‌ي دموكرت آذربايجان به دستور استالين» درج کرد. در مقاله مذکور با استناد به سه سندی که جمیل حسنلی از آرشیو کا. گ. ب. بدست آورده بود، مهر خیانت بر کارنامه‌ی حکومت پیشه‌وری زده شد. در آن سال که معاشقه‌ی این روزنامه با پان‌ایرانیست‌ها به اوج رسیده بود، مقالات عدیده‌ای در باره‌ی حکومت دمکرات‌ها در تبریز منتشر شد. رویکرد بنیادین این مقالات، که به نظر می‌رسید بر اساس سرمشق‌های تبلیغات دوران پهلوی به نگارش در‌می‌آمدند، حذف عنصر آذربایجانی از نضهت مشرطیت بود. از آنجا که شرق، دست کم به ادعای خود، آزادی بیان را پاس می‌داشت، نگارنده جوابیه‌ی فروتنانه‌ای ارسال نمود. شرقیان تعدیل یکی از بندهای جوابیه را خواستار شدند، اما جواب منفی اینجانب متن را به تاریکخانه‌ی بایگانی آن جریده‌ی گرام فرستاد. شرق اینک در غربت غروب گرفتار آمده‌است، اما داستان حیرت و هوبت ما همچنان باقی است. ملالی در میان نیست، چرا که دموکراسی آسیایی این است. آن جوابیه در تلاطمی که چندی پیش گرفتارش آمدم گم و گور شد، لیکن دقت یکی از دوستان در نگهداری تصویری از آن جوابیه‌ی ناقابل سبب شد که آن را بار دیگر به عرصه آورم. اینک آن جوابیه، با دو سالی تاخیر:
يكم: نويسنده‌ي گرامي بر پايه‌ي «نظريه‌ي توطئه» چنان گمان كرده‌اند كه تمامي جهانيان از مغولان صحراي قره قوروم گرفته تا اعراب باديه، و اسكندر مقدوني گرفته تا اشرف‌خان افغاني، از سر حسد و كينه به دسيسه‌چيني پرداخته و به ايران تاخته‌اند. و تنها جناب کوروش بوده است که از سر انسان دوستی به دیگر کشورها لشکر می‌کشیده و در سرزمین‌های دوردست اموال دیگران را چپاول می‌کرده است. حال آنكه لشكركشي‌ها و كشورگشايي‌هاي گذشته كه گاه درگستره‌ي هزاران كيلومتري و درسرزمين‌هاي ناآشنا و دوردست صورت مي‌بسته، انگيزه‌هاي متفاوت و فراتري از نظريه‌ي توطئه داشته است. كشورگشايي‌هايي كه طيف وسيعي از انگيزه‌ها و اهدافي چون يافتن چراگاه و گسترش قلمروی فرمانروایی تا روح سروري‌طلبي را در بر مي‌گرفته است.
دوم: نويسنده‌ي گرامي ضمن شكوه‌ي غمگنانه از تاخت و تاز اشغالگران، به سرعت آهنگ گفتار را تغيير داده و از اينكه آن مهاجمان به ناچار در فرهنگ ايراني «هضم شده‌اند» و به «آداب و سنن و رسوم اين سرزمين» ديگرباره رسميت بخشيده‌اند با غرور و مباهات سخن گفته است. اگر براستي چنين است ديگر چه جاي شٍكوه و مظلوم‌نمايي؟ بگذاريد آن مهاجمان بي‌فرهنگ به اين سرزمين سرازير شوند و چند صباحي ديگر در اين فرهنگ هضم شوند، و آداب و سنن و رسوم اينجايي يابند. آيا خدمتي بزرگتر از اين به فرهنگ بشري سراغ داريد؟!
سوم: اگر به راستي باور داريد كه «مردم آذربايجان در بيش از يك صد سال اخير از پيشتازان جنبش‌هاي ملي ايراني بوده‌اند» دست كم بايد اندكي در ترديد افتيد كه شايد آنچه به سال 1324 در آذربايجان اتفاق افتاد، نمي‌توانسته نتيجه‌ي خيانت و توطئه‌ باشد. و گرنه بايد آذربايجانيان را آلت‌دستي بيش نيانگاريد كه اين نيز با پيش‌فرض شما مبني بر هشياري و پيشتازي آنان هماهنگ درنمي‌آيد. شايد در جريان حاكميت دموكرات‌ها بخشي از همان مردم پيشتاز، به سبب تمركزگرايي رضاشاه كه به يكسان‌سازي خشن و يا نابودي بي‌رحمانه‌ي خرده‌فرهنگ‌ها اعتقادي تام داشت، به ستوه آمده باشند. شايد بيزاري و نفرت آنان در يك فرصت مناسب تاريخي به عرصه‌ي آشوب‌زده‌ي سياست فوران كرده باشد. اگر در مقابل دموكرات‌ها ، حكومت مركزي‌ منزه، مردم‌سالار، دادگر و خودبسنده‌اي وجود داشت، مي‌شد درباره‌ی دموكرات‌ها به گونه‌ای دیگر داوري كرد. اما وقتي حكومتي دسيسه‌گر، خودكامه و بيگانه‌گرا به جنگ آن حركت رفت، بايد ترديد به خود راه دهید. نويسنده‌ي گرامي احتمالا چنين پنداشته‌اند كه آن جدايي‌خواهي‌هاي ادعايي در آرمانشهر بي‌عيب و نقصي صورت گرفته بود كه رضاشاه پديد آورده بود؛ آرمانشهري كه فرزندش مي‌خواست آن را به دروازه هاي تمدن بزرگ برساند. از اين رو، هرآنكس يا هرآن گروه و قوم كه در آن آرمانشهر شاهنشاهی فروتن و سربه زير نبود، و به يكسان‌سازي قومي گردن نمي‌نهاد شايسته‌ي لقب خيانت و مستوجب سياست و نابودي بود.
چهارم: حوادث تاريخي اغلب اسباب گوناگون و انگيزه‌هاي پيچيده دارند. از اين رو در تبيين هر حادثه ما ناگزير از تكثير علل و سپس تحديد آنها براي يافتن مستقيم‌ترين علت‌ها هستيم. در نتيجه، اِسناد یگپارچه‌ی رويدادی بزرگ به «انگيزه‌ي استيلاي استالين بر نفت شمال» ساده كردن و فروكاستن تاريخ تا حد يك نيرنگ سياسي است. اگر حمايت يك كشور خارجي از يك جنبش، ملاك اهريمني بودن آن باشد، آنگاه برپايه‌ي آرشيو سفارت امريكا در تهران و يا اسناد ساواك، بسياري از سياستمداران، روشنفكران و حركت‌هاي اجتماعي در مدار پيچاپيچي از خيانت‌ها، انعطاف‌ها و همكاري‌ها گرفتار خواهند شد. حتي جملاتي چون «قبل از ورود نيروهاي دولتي به تبريز، مردم سلحشور اين شهر باقيام خود وطن‌فروشان را از شهر و ديارشان به عقب راندند.» موجب وهن گوينده‌اش خواهد شد. زيرا اين جملات دقيقا برگرفته از فحواي تبليغاتي است كه در رسانه‌هاي همگاني وقت و بعدها در كتاب‌هاي درسي شاهنشاهي به كار گرفته شد. اگر قصد بررسي برهه‌اي از تاريخ بر اساس اسناد در ميان است، بايد در كنار سه سند نامبرده، به هزاران صفحه از اسنادي كه از حكومت دموكرات‌ها برجاي مانده نيز مراجعه شود. واقعيت اين است كه حتي انبوه اسناد مكتوب، در برابر آنچه در 26 آذر 1325 در ميدان ساعت تبريز روي داد گنگ و نارسا مي‌نمايد. در آن روز دانش‌آموزان دبستاني به صف كشانده شدند تا كتاب درسي «آناديلي» (زبان مادري) را «زنده باد شاه»گويان در آتش اندازند. آن جشن كتاب‌سوزان ساعت‌ها و روزها ادامه يافت و كتاب‌هايي در آن سوختند كه جز ادبيات شفاهي آذربايجان و چند اشعار كودكانه چيزي در آنها يافت نمي‌شد. شايد هدف از آن آتش‌سوزي كه اندكي بعد انبوه كتاب‌هاي غير درسي را نيز در كام خود كشيد، رفع موانع و هموار كردن راه براي ايجاد فرهنگ عمومي بود كه سنگ زيربناي آن در فرهنگستان اول گذاشته شده بود. به علاوه، سرنوشت سران فرقه‌ي دموكرات در آن سوي مرزها كه اغلب به اتهام گرايش‌هاي مذهبي و به نحو رقت‌انگيزي به حاشيه‌ي تاريخ رانده شدند، همچون خدشه‌ي بزرگي بر جبين استدلال مزدوري صرف آنان ظاهر مي‌شود. آگر آنان همچنان در پي آرمان بر باد رفته‌شان اغلب درخلوت وخفا، و در ناداري و تنهايي جان سپردند، گوياي آن است كه نويسنده‌ي گرامي به هنگام داوري درباره‌شان از جاده‌ي انصاف به بيراهه رفته است. سرنوشت غم‌انگيز يك «بي‌ريا» بسنده است تاهمگان بدانند كه استالين خود يكي از مهمترين عوامل فروپاشي حكومت پيشه‌وري بود.
پنجم: اگر نظر نويسنده‌ي گرامي درست باشد در آن صورت مي‌بايست با سقوط پيشه‌وري «دشواره‌ي قوميت‌ها» نيز از ميان مي‌رفت. حال آنكه رويدادهاي شصت سال گذشته در مسيري خلاف سير كرده است. چندانكه بحث ستم قومي درطول حكومت پهلوي همواره دغدغه‌ي مهم توده‌ي مردم و فرهيختگان آذربايجاني بوده است. شهريار تقريبا در تمام عمر خويش از بحران هويت حاصل از اقوام‌ستيزي حكومت رنج برد و تحقيرها و تلاشها براي محو زبان آذربايجاني را پيوسته نكوهش كرد. درست زماني كه خاندان پهلوي گمان مي‌كرد آشپزهاي ارتش توان گوشمالي تجزيه‌طلبان را دارند، شهريار منظومه‌ي «سلام بر حيدربابا» را بنا به ضرورت تاريخي و براي مقابله با فراگرد امحا نوشت. حتي اگر شهريار را ناديده گيريم، به شهادت انبوه تلاشها، اعتراضها و نوشته‌ها، هنوز هم بحث قوميت‌ها به عنوان «دشواره‌ي اساسي جامعه»، ذهن سياستمداران و دولتمردان را اشغال كرده است. اگر پس از حوادث دهه‌ي بيست آموزه‌ي يكسان‌سازي قرين توفيق شده بود و اقوام مختلف، خواندن و نوشتن به زبان مادري‌شان را خيانت به تماميت ارضي كشور پنداشته بودند، ديگر اكنون نيازي نبود كه نويسنده‌ي محترم براي تنوير افكار مخاطبانشان تازیانه تکفیر و اتهام به دست گیرد.
ششم: هر قدر هم كه به زعم شما حكومت دموكرات‌ها ريشه‌ي خارجي داشته‌ باشد، بازهم بستر ظهور آن داخلي بود. در نظريه‌ي توطئه، ما همواره به عامليتٍ عوامل خارجي به بهاي فراموشي قابليتٍ بستر داخلي، عنايت افراطي مي‌كنيم. حال آنكه تا بستر داخلي آماده نباشد، يك عامل خارجي به زحمت مي‌تواند دسيسه‌اي به آن ابعاد را كه نويسنده‌ي محترم ادعا كرده است، به راه اندازد. به سخن دیگر، شما به بهانه ی سه سندی که از آرشیو استالین بیرون کشده‌اند گستاخانه بر هویت ما می تازید، اما درعین حال بر هزاران سندی که گواه برنامه‌ریزی گسترده برای امحای زبان آذربایجانی است چشم بر می بندید.

آندیرما:
سئویملی دوستلارین بیری زحمت چکیب "شرق"ده گئدن مقاله نی کامئنته قویوب. چوخ ساغ اولسون:
نگاهى به اسناد تازه منتشره درباره شكل گيرى فرقه دموكرات آذربايجان
به دستور استالين
محمد حسين زاده

1- شايد كمتر تمدنى را بتوان در جهان مثال زد كه بسان سرزمين و تمدن ايران، در چهارراه حوادث و در معرض حملات و هجوم هاى جوامع دور و نزديك قرار داشته باشد. بر اثر اين رويدادهاى خونين و غم انگيز هزينه هاى انسانى، مادى و معنوى سنگينى بر پيكره اين سرزمين وارد شده، حتى گاه سال ها اشغال شده و اشغالگران با تاخت و تاز خود بر جان و مال و ناموس اين مردمان مسلط شده و از اين راه حتى تا تغيير زبان برخى ساكنان آن پيش راندند. اما فرهنگ و تمدن ايرانى، در ميانه اين كشورگشايى و تهاجم خونين با جوشش خود و در ميان ويرانه هاى فتنه، باز با جوانه اى كه ريشه در تاريخ و اسطوره و ادب و فرهنگ اين ملت داشته، به هضم مهاجم دست يازيده و دگرباره «فرهنگ ايرانى» خودى نمايانده است. هجوم اسكندر و چنگيز و تيمور و... نمونه اى است از اين فرآيند كه مهاجم پس از چندى مجبور به رسميت دادن به فرهنگ و آداب و سنن و رسوم اين سرزمين حتى براى خود شده است. چرا كه آنچه امروز به نام «فرهنگ و تمدن ايرانى» مى شناسيم چيزى جز فرهنگسازى و تلاش تاريخى همه ايرانيان اعم از بلوچ و فارس و كرد و آذرى و... نبوده كه هر يك سهمى درخور در اعتلاى آن داشته اند. حافظ و قطران تبريزى و عزيزخان مكرى و ستارخان و نظامى گنجوى و فردوسى و... برآمده از همين ايرانيان پاك نهادند.۲- اين فرآيند به گونه اى ديگر خود را در ايران معاصر نمايانيده است. موقعيت جغرافيايى و استراتژيك ايران، همجوارى با آب هاى خليج فارس و اقيانوس هند، نفت و... از جمله عواملى است كه قدرت هاى بزرگ سده هاى معاصر را متوجه ايران نمود و براى اين منظور گاه اشغال نظامى و گاه تحريك اين يا آن دست نشانده، ابزارهاى مهاجمان جديد براى رسيدن به مطامع شان بوده است. روزى شيخ خزعل با دولت بريتانيا عقد برادرى مى بندد و روزى ديگر در آذربايجان و كردستان اشغال شده توسط ارتش سرخ، بنا به امر استالين فرقه اى تشكيل مى شود اما باز اين ايران و ايرانى است كه در قالب مردم پاك نهاد آذربايجان و خوزستان و كردستان، قد راست مى كند و آنچه مى ماند ايران است و ايرانى.۳- مردم آذربايجان در بيش از صد سال اخير از پيشتازان جنبش هاى ملى ايرانى بوده اند. تبريز از عمده ترين شهرهاى ايرانى است كه فعالانه در تحريم تنباكو شركت داشت و در سال ۱۲۸۰ خورشيدى مبارزه پرشورى را براى اخراج بلژيكى هاى مسئول گمرك ايران رهبرى كرد. نقش اساسى مردم تبريز در انقلاب مشروطه بر هيچ محقق تاريخ خوانده اى پوشيده نيست.۴- اشغال ايران در شهريور ۱۳۲۰ توسط قواى انگليس (جنوب ايران) و ارتش سرخ (شمال كشور) فرصتى است تا مجدداً اين چرخه و مدار تكرار شود. طمع به تماميت ارضى ايران، اشغال كشور و البته نارضايتى مردم از نظام سياسى حاكم زمينه اى است تا استالين از فرصت پيش آمده جهت استيلا بر نفت شمال ايران از آن بهره جويد. برنامه ريزى دقيق و پيچيده اى توسط شوروى و با دستور استالين و همراهى عده اى دست نشانده داخلى آغاز مى شود. گام اول «اقدامات اكتشافى زمين شناسى براى نفت در شمال ايران» است كه با مسئوليت دبير كميته مركزى حزب كمونيست آذربايجان يعنى باقروف و بنا به دستور كميته دفاع دولتى اتحاد جماهير شوروى آغاز مى شود. در گام بعدى كميته مركزى حزب كمونيست اتحاد شوروى طى فرمان مهمى به ميرجعفر باقروف خواستار اقداماتى جهت سازماندهى يك جنبش جدايى طلب در آذربايجان و «ديگر ايالات شمالى ايران» مى شود. در اين فرمان مراحل اجرايى زير برنامه ريزى مى شود: اقدام تداركاتى در جهت تشكيل يك ناحيه خودمختار با اختيارات گسترده، شروع به فعاليت يك حزب با هدف رهبرى جنبش جدايى طلب، تاسيس يك جنبش خودمختارى طلب كرد، تدوين شعارهاى انتخاباتى مجلس پانزدهم، تاييد گروه رزمى و جنگى جهت حوائج دفاعى اهالى هوادار شوروى، تاسيس انجمن دوستان آذربايجان، انتشار نشريات در باكو و داخل، ارسال دستگاه چاپ، تشكيل يك صندوق ويژه با اعتبار يك ميليون روبل ارز خارجى! همانگونه كه مشاهده مى شود تمامى مراحل حركت فرقه در آذربايجان و مهاباد برنامه ريزى شده و مسئولان حزبى شوروى مسئوليت نظارت بر اجراى آن را در دست دارند...اين برنامه ريزى دقيق در نهايت با شكست همراه مى شود. اعلام سياست موازنه منفى مرحوم دكتر محمدمصدق در مجلس چهاردهم، راه را بر هرگونه استيلاى خارجى خصوصاً بر منابع نفتى شمال كشور مى بندد. ارتش اشغالگر به شوروى عقب نشست و قبل از ورود نيروهاى دولتى به تبريز، مردم سلحشور اين شهر با قيام خود وطن فروشان را از شهر و ديارشان به عقب مى رانند و شرمسارى را بر چهره آنان مى نشانند. از ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تا ۲۱ آذر ۱۳۲۵ يعنى گذر يكسال كافى بود تا پوشالى بودن حركت و غيرمردمى بودن آن هويدا شود.۵- زمينه هاى داخلى و خارجى حركت جدايى خواهانه در آذربايجان و مهاباد طى ساليان اخير مورد توجه محققين و پژوهشگران زيادى قرار گرفته است. اما فصلنامه فرهنگى و اجتماعى گفتگو شماره ۴۰ خود را با عنوان «كرد و كردستان» ضمن بررسى ابعاد اجتماعى، فرهنگى، سياسى و بين المللى مسائل مرتبط با كردها، اقدام به انتشار سه سند بسيار باارزش و مهم در زمينه نقش استالين در شكل گيرى فرقه دموكرات آذربايجان و مهاباد كرده است كه در نوع خود بى نظير است. اين اسناد كه اخيراً از آرشيو حزب كمونيست شوروى در اختيار محققان جمهورى آذربايجان قرار گرفته، به خوبى ابعاد و ريشه هاى خارجى (نقش شوروى) را در اين ماجرا هويدا مى سازد و راه را بر هر اگر و اما مى بندد.


Tuesday, June 26, 2007

لابی پان فارسیزم در اروپا وآمریکا


لابی گری امروزه به هنر دیپلماسی در جهان پر رمز و راز سیاست تبدیل شده است و هر کشور و گروهی که بتواند لابی قوی داشته باشد در جهان سیاست دست بالا خواهد داشت. لابی می تواند تهدیدها را به فرصت برای یک کشور و گروهی تبدیل کند و نبود آن می تواند همه فرصتها را بسوزاند.
بعضی از افراد وقتی اسم لابی و لابیگری را می شنوند در ذهنشان یک سیاستمدار و یا وجود یک نماینده از گروهی در مجلس فلان کشورتداعی می شود اگر چه این نظر هم متین است ولی همه قضایا و مراحل لابی را شامل نمی شود. امروزه علاوه بر لابیگری سیاسی و حفظ منافع سیاسی یک کشور یا یک گروه، لابیگری فرهنگی و اقتصادی هم از اولویت خاصی برخودار شده است و می توان گفت لابی پان فارسیزم بیشترین تکیه را به لابی فرهنگی و سیاسی معطوف کرده اند متاسفانه در این راه هم موفقیتهای زیادی بدست آورده اند.
لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا با نفوذ در مراکز سیاسی، تحقیقاتی و دانشگاهی و همچنین در رادیو و تلویزیونها توانسته است جایگاه محکمی برای خود ایجاد و خود را به عنوان مرجع درباره مسائل ایران و خاورمیانه مطرح کنند و توانسته اند ذهن بسیاری از سیاستمداران، محققین، خبرنگاران و آژانس های خبری را بر اساس منافع پان فارسیزم توجیه و هدایت کنند.
بیشتر مراکز شرق شناسی در اروپا و آمریکا در اختیار عناصر پان فارسیست می باشد و تمامی تولیدات فکری و قلمی آنها هم بر اساس منافع فارسها میباشد از جمله تحریف تاریخ"ممالک محروسه" بی توجهی به داشته های فرهنگی "ملل غیر فارس" در ایران و تلاش برای حذف فرهنگ و زبان آنها از مراکز شرق شناسی و ایران شناسی را می توان قسمتی کوچک از سعی و تلاش آنها برای زدودن فرهنگ، زبان و تحریف تاریخ این ملل دانست.
در بعد سیاسی هم تمام تلاش آنها بر تحریف اخبار و بایکوت اخبار "ملل غیر فارس" از سوی خبرنگاران پان فارس می باشد همچنین تلاش برای نشان دادن خود به عنوان آلترناتیو برای آینده سیاسی ایران از دیگر تلاشهای لابی پان فارسیزم می باشد.

مراکز لابی گری پان فارسیزم

اروپا

کانون توحید :بزرگترین مرکز لابی گری پان فارسیزم در اروپا"کانون توحید" در لندن می باشد که از گذشته در دست گروههای مذهبی پان فارسیزم بود ه است از جمله در قبل از انقلاب 57 دکتر شریعتی هم در این مرکز سخنرانی می کرد و حالا هم بیشتر در اختیار اصلاح طلبان حکومتی است. اصلاح طلبان حکومتی تقریبا می توان گفت در اروپا بزرگترین لابی گری پان فارسیزم را هدایت می کنند. وزیر ارشاد خاتمی آقای مهاجرانی هم که حالا لندن نشین شده است در این مرکز گاهی سخنرانی می کند.
انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور: این انجمن که شبیه" دفتر تحکیم وحدت" در داخل می باشد در اروپا و آمریکا فعال می باشد و تقریبا تحت تسلط طرفداران اصلاح طلبان حکومتی است. بعضی از دانشجویان تحکیم وحدت که از کشور های اروپائی بورس تحصیلی گرفته اند فعلا در راس این تشکل قرار دارند سعید رضوی فقیه که قبلا در داخل کشور عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت بود در راس این انجمن می باشد.
رادیو زمانه: رادیو زمانه هم با پول یکی از موسسات هلندی تامین می شود و از طرف روزنامه نگاران و خبرنگاران اصلاح طلب که از ایران رفته اند اداره می شود. این رادیو هم از کانونهای لابی گری گروههای پان فارسیزم شده است این رادیو که برای گسترش دموکراسی و حقوق بشر در ایران باز شده است تمامی اخبار و حوادث مناطق "ملل غیر فارس" در ایران را بایکوت می کند و فقط بر اساس منافع ملی فارسها حرکت می کند.

سایت روز آنلاین: یکی از فعالترین سایتهای سیاسی گروههای پان فارس می باشد که پول این سایت هم از طرف موسسات خارجی تامین می شود و اکثر نویسندگان این سایت حقوق می گیرند و سردبیر سایت هم مسعود بهنود رونامه نگار پان فارس است. این گروه خبرنگاران تقریبا لابی اصلاح طلبان حکومتی در اروپا و آمریکا می باشند. اینها علاوه بر کار خبرنگاری لابی گری اصلاح طلبان حکومتی را هم، بیشتر در اروپا انجام می دهند
.
رادیو فردا: اگر چه پول این رادیو از طرف رادیو صدای آمریکا تامین می شود ولی در اصل محل تجمع روزنامه نگاران پان فارس است که نمایندگی گروه های میانه رو داخل حکومت یعنی اصلاح طلبان و گروههای ناسیونالیست فارس را انجام می دهند. این رادیو در خدمت اهداف گروههای پان فارس می باشد و تقریبا اخبار خود را بر اساس منافع ملی فارسها تنظیم می کند اخبار آذربایجان در این رادیو یا تحریف می شود یا بایکوت می شود.
بی.بی.سی. فارسی: این رادیو هم تقریبا مثل رادیو فردا کار می کند و گاهی ناسیونالیست تر از رادیو فردا هم می شود. اخبار این رادیو و سایت رادیو هم در خدمت منافع فارسها است اخبار مناطق "ملل غیر فارس" در این رایو هم تقریبا بایکوت یا تحریف می شود. این رادیو بیشتر اخبار ارامنه را در ایران پوشش می دهد.

لابی پان فارسیزم در اروپا علاوه بر این گروههای خبری و غیره از سوی مراکز دانشگاهی و افراد منفرد هم هدایت می شود مراکز فرهنگی در تمام کشورهای اروپا که با نام ایران باز می شوند تقریبا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برند. مثلا در هلند در یکی از مراکز شرق شناسی دکتر تورج اتابکی که کتاب"آذربایجان و قومیت " را نوشته است دقیقا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برد و صدها دانشگاه و مراکز فرهنگی هم همین گونه است.

آمریکا

مراکز لابی گری

شورای روابط خارجی آمریکا: این یک مرکز غیر انتفاعی و غیر دولتی آمریکا است که برای سیاست خارجی آمریکا خط و مشی تعریف و تبیین می کند و بیشتر اعضای آن از وزیران سابق و دیپلماتهای کهنه کار و سیاستمداران نامدار می باشند و علاوه بر آن اساتید دانشگاه هم عضو این موسسه می باشند. از ایران دکتر هوشنگ امیر احمدی در این شورا عضویت دارد و لابی گری اصلاح طلبان و ناسیونالیستهای فارس را انجام میدهد. دکتر ابراهیم یزدی(دبیر کل نهضت آزادی فارس) هم با این موسسه روابط خوبی در گذشته داشته است. و می توان گفت رابط جمهوری اسلامی با بخشی از جناح های سیاسی آمریکا بوده است. دکتر یزدی هر وقت برای معالجه به آمریکا می رود بدان که پیامی بین حکومت ایران و آمریکا رد وبدل می شود. همچنین ایشان به گفته بعضی از سایتها رابط حکومت با برخی از نمایندگان و حامیان گروههای تروریست اسلامی" اخوان المسلمین" و "حماس" و "حزب الله" در غرب و آمریکا می باشد.

شورای روابط ایران و آمریکا: این هم یک موسسه غیر دولتی است که توسط گروه های پان فارس ایجاد شده است. رئیس این موسسه تریتا پارسی پور می باشد که در تلویزیون انگلیسی زبان الجزیره هم گاهی مصاحبه انجام می دهد و دقیقا مدافع سیاست اتمی اصلاح طلبان و رفسنجانی است.
مرکز مطالعات هوور دردانشگاه استنفورد: مسئول بخش ایران شناسی این مرکز توسط دکتر عباس میلانی هدایت می شود که کتاب" معمای هویدا" را نوشته است و گاهی هم برای روزنامه های پرتیراژ آمریکا مطلب تهیه می کند و مدافع سیاست دوره خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی است. ایشان با اینکه در گدشته از گروههای چپ بوده است ولی حالا مدافع جمهوری اسلامی و خصوصا اصلاح طلبان است. و همچنین از حامیان تورهای گنجی در آمریکا و اروپا بوده است و ترتیب دهنده بسیاری از دیدارهای گنجی در آمریکا با افراد دانشگاهی بوده است.

انجمن ایرانیان یهودی: یکی از مراکز لابی گری پان فارسیزم در آمریکا است این گروه روابط خوبی با دولت آمریکا دارد. و بیشتر طرفدار سلطنت طلبان می باشند. از اعضای فعال آن هما سرشار روزنامه نگار قبل از انقلاب می باشد.
رادیو و تلویزیون صدای آمریکا: یکی از مراکز تجمع افراد پان فارس می باشد. که تماما منافع فارسها در ایران را مدافع می کند. این رادیو و تلویزیون اخبار آذربایجان را بایکوت می کند و پیشبرنده اهداف فارسها می باشد.

نگهبان حقوق بشر در آمریکا: یکی از مراکز پی گیر اهداف فارسها در آمریکا تحت عنوان حقوق بشر می باشد نماینده بخش خاورمیانه ای آنرا خانم الهه هیکس(شریفی نیا) از اهل اصفهان برعهده دارد که دوست نزدیک خانم شیرن عبادی می باشد تابحال بیانه ای درباره نقض حقوق بشر در آذربایجان جنوبی صادر نکرده است. خانم شریفی نیا شدیدا پان فارس می باشد و به حقوق بشر فارس فقط اعتقاد دارد! مثل شیرین عبادی! تلاش خانم شریفی نیا و اصلاح طلبان حکومتی در برنده جایزه نوبل حقوق بشر شدن خانم عبادی بی تاثیر نبود.

بنیاد دانشنامه ایرانیکا: بنیاد ایرانیکا در بخش ایران شناسی دانشگاه کلمبیا تاسیس شده است. این بنیاد توسط احسان یار شاطر اداره میشود که برای تحریف فرهنگ وتاریخ ممالک محروسه ایران ایجاد شده است. تقریبا تمامی مقالات آن درباره تاریخ، زیان، موسیقی و فرهنگ آذربایجان جعلی و تحریف شده است.

علاوه بر این مراکز صدها مرکز مطالعاتی و فرهنگی هم در آمریکا تحت نفوذ لابی پان فارسیزم می باشد. مراکز و انجمنهای بهاییان و زرتشتیان در آمریکا و همچنین ارامنه و گروه های سلطنت طلب و ناسیونالیستهای جبهه ملی فارس هم مدافع و پیشبرنده منافع فارسها در آمریکا می باشند. در چند هفته گذشته هاله اسنفندیاری(از مرکز مطالعاتی وودرو ویلسون وابسته به انجمن "جامعه باز") که همسرش یهودی است، کیان تاجبخش، علی شاکری که از آمریکا به ایران آمده بودند به عنوان جاسوس آمریکا دستگیر شدند که همگی اینها لابی اصلاح طلبان حکومتی در مراکز مطالعاتی و دانشگاهی آمریکا بودند. و طرفدار سرسخت حاکمیت فارسها هستند و هیچ حقی به "ملل غیر فارس" قایل نیستند.

هدف کوتاه مدت و بلند مدت لابی فارس

هدف کوتاه مدت لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا تلاش به ترغیب آمریکا برای مذاکره با ایران و ترساندن جامعه بین المللی از قدرت پوشالی ایران و ترغیب آمریکا به عدم حمله نظامی به ایران و تلقین این نکته به غرب که در صورت جنگ مشکلات غرب ده برابر عراق در ایران خواهد بود و اینکه قدرت ایران در منطقه خصوصا در بین گروه های تروریستی حزب الله و حماس، طالبان بیشتر است و می تواند منطقه خاورمیانه را به آتش بکشد.متاسفانه لابی پان فارسیزم با این ذهنیت و در تلقین و شایعه این نکات در غرب تابحال تا حدودی موفق عمل کرده است.
هدف بلند مدت پان فارسیزم هم تلاش برای حفظ تسلط فرهنگ و زبان فارسی بر ملل غیر فارس ایران و حفظ قدرت سیاسی قوم فارس با محوریت سیستم سیاسی فارسی در ایران می باشد. مبارزه با فدرالیسم با هر شکل و نوع و مبارزه با عدم تمرکز قدرت و همچنین جلوگیری از شکل گیری حرکتهای ملی در مبان ملل غیر فارس در ایران می باشد همچنین شناساندن ایران به عنوان کشور فارسها به غرب و خفه کردن خواستها و مطالبات سیاسی و فرهنگی ملل غیر فارس در بلند مدت جزء اهداف لابی پان فارسیزم می باشد

موقعیت فعالین آذربایجان جنوبی در لابی گری

موقعیت فعالین آذربایجان در لابی گری در اروپا و آمریکا نگران کننده است چرا که ورود افراد ناآشنا به سیاست و روابط بین الملل به موقعیت لابی گری برای آذربایجان جنوبی و حضور گروه های ناوارد و رهبران غیر حرفه ای موقعیت لابی گری بر فعالین آذربایجان جنوبی را سخت کرده است. علاوه بر اینها گروه رقیب پان فارس که از موقعیت بهتری برخوردار است تمامی موقعیت های لابی گری آذربایجان جنوبی در آمریکا و اروپا را خراب کرده است. تقریبا 2 سال قبل که مرکز آمریکن اینترپرایز یک کنفرانسی درباره فدرالیسم در ایران برگزار کرد لابی پان فارسیزم تلاش خود را دو چندان کرد تا موقیعت لابی گری را از ما بگیرد. علاوه بر آن گروه رقیب به لابی گرهای فرهنگی آذربایجان جنوبی می تازد و فرصت ابراز وجود را می گیرد در قضیه مقالات استاد براهنی اینها احترام استاد را شکستند با اینکه دکتر براهنی به ادبیات فارسی این همه خدمت کرده است ولی به خاطر چند مقاله ایشان در دفاع از زبان ترکی، ایشان را تحمل نکردند چرا که می گفت زبان مادری غیر فارس ها باید در ایران تدریس شود یا استاد ماشاء الله رزمی که یک مقاله درباره ریشه های ترک ستیزی نوشته بود باز او را هم تحمل نکردند. تقریبا لابی پان فارسیزم در اروپاو آمریکا بر تمامی موقعیت های ما می تازد چون کورش وار با آریا تازی خود، بر حقوق حقه ما حمله می کنند وبر شخصیتهای ملی و فرهنگی ما می تازند.
فعالین ملی ما باید در کنار کار سیاسی فعالیتهای فرهنگی را هم ادامه دهند تا وقتی که در عرصه فرهنگی موفق نشویم نخواهیم توانست در عرصه سیاسی هم موفق شویم باید قبل از ایجاد یک حزب یک کتابخانه یا یک مرکز مطالعات استراتژیک آذربایجان جنوبی ایجاد کنیم یا با مراکز مطالعات خاورمیانه ای همکاری کنیم. آنوقت می توانیم لابی گری آذربایجان جنوبی را انجام دهیم. صرف ایجاد حزب با چند نفر نمی تواند برای آذربایجان جنوبی ثمری داشته باشد باید مراکز فرهنگی و حقوق بشری خود را تقویت کنیم مراکز رسانه ای و اینترنتی خود را تقویت کنیم. افرادی که به کار سیاسی علاقه ندارند به کار فرهنگی تشویق کنیم مثلا آذربایجان جنوبی یک "کتایخانه ملی" ندارد کتابخانه ملی یعنی جائی که تمامی کتابها و نوشته جات درباره آذربایجان جنوبی در آنجا موجود باید باشد یک حزب یا گروهی اگر می خواهد برای آذربایجان جنوبی خدمت کند بیاید یک کتابخانه ملی اینترنتی ایجاد کند تا همه محققین استفاده کنند. این همه نشریات دانشجوئی و غیر دانشجوئی هم چاپ شده و هیچ کس یکجا اینها را ندارد باید فکری به اینها شود باید میراث فرهنگی و تاریخی خود را یکجا داشته باشیم. اگر نتوانیم اینکارها را بکنیم نخواهیم توانست در لابی گری سیاسی هم موفق شویم. فارسها با پول دولت آمریکا"دایره المعارف ایرانیکا" چاپ می کنند ما هم باید از این کارهای فرهنگی انجام دهیم.
همچنین باید محققینی که درباره آذربایجان جنوبی تحقیق می کنند تشویق کنیم براندا شافر لرزه بر اندام پان فارسیزم انداخته است و تازه گی ها دکتر ژیل ریو هم از فرانسه، تحقیقات خوبی درباره آذربایجان جنوبی انجام داده که توسط دانشجویان ترجمه شده و در کتاب"چالش هویت درآذربایجان" چاپ شده است باید با اینها بیشتر همراهی شود تا آذربایجان جنوبی را بیشتر بشناسانند.
در آخر باید خاطر نشان شود که این گروه ها بیشتر خارج از سیستم حکومتی به لابی گری به نفع فارسها مشغول هستند و سیستم لابی گری حکومت هم جای خود دارد. همچنین در این نوشته آنطور که باید و شاید تمامی گروه های لابی فارس به علت عدم دسترسی به اطلاعاتی کافی درباره آنها نیامده است لطفا دوستانی که در اروپا و آمریکا هستند چهره ناپیدای لابی پان فارسیزم را برای ما آشکار کنند.

احسان آستارالی

Saturday, June 23, 2007

تشکیل و اعلام موجودیت واحد کشوری کنگره ملیتهای ایران فدرال در آمریکا


روز سه شنبه 12 ژوئن 2007 اولین جلسه رسمی واحد کشوری کنگره ملیتهای ایران فدرال (کنگره) در آمریکا در حومه واشنگتن با موفقیت برگزار گردید.
شرکت کنندگان در این جلسه ازنمایندگان احزاب و سازمانهای عضو کنگره و به نمایندگی از جنبشهای ملیتهای ایرانی غیر حاکم و تحت ستم دوگانه درایران از جمله ملل کرد، ترک، عرب، بلوچ، ترکمن و ....و نیز با شرکت عده ای از سازمانها ، احزاب و شخصیتهای دوست و حامی کنگره از نقاط مختلف آمریکا در این اجتماع شرکت داشتند.
در این جلسه یک هیت اجرائی واحد کشوری کنگره ملیتهای ایران فدرال
بوسیله حضار بمدت یکسال انتخاب شد تا در زیر نظر شورای مرکزی کنگره فعالیت کند.
هم چنین یک کمیته هماهنگی برای همکاری کنگره و دیگر احزاب و سازمانهای خارج کنگره برای توسعه کارهای عملی نیز انتخاب گردید.

پس از بحث و بر رسی قرار شد این کمیته هماهنگی با مشاورت و همکاری دیگر سازمانها مترقی با تشکیل جلسات ماهانه، تشکیل مصاحبه های مطبوعاتی و سمینارهای آموزشی به زبانهای مختلف و دیگر کارهای عملی، از جمله تماس با رسانه های گروهی، سازمانهای مترقی و مدافع حقوق بشربه معرفی هرچه بیشتر اهداف دمکراتیک کنگره مبادرت ورزد.
همچنین مقرر شد که کنگره بمنظور شناساندن و نشر اخبار مبارزات جاری و روزمره ملتهای غیر فارس بر علیه رژیم جمهوری اسلامی ( که بوسیله رسانه های فارس زبان منتشر نمیشود-و یا بعضاً سانسور میشود) و نیز برای پیشبرد واحقاق حقوق مشروعه خود و هم چنین شناساندن جامعه چند ملیتی ایران با تنوع و تکثر ملی، زبانی، مذهبی، فرهنگی - به تشکیل کنفرانسهای مطبوعاتی و سمینارهای آموزشی در ارتقاء آگاهی جامعه آمریکا و بخصوس رسانه های گروهی ، سازمانهای اجتماعی و فرهنگی و دانشگاه ها، احزاب سیاسی، اعضاء کنگره و مجلس نمایندگان و مسئولان دولتی -مبادرت ورزد.
مقرر شد که واقعیت جامعه چند ملیتی ایران آنطور که هست برای عموم روشن شود- و نه آنکه بلیغات مسموم و ناسیونالیستهای تمامیت خواه لابی های طرفدار نیروهای داخل و خارج حکومت ایران- که ایران را بعنوان جامعه ای همگن و همگرا (پرشن) معرفی میکنند.
هم چنین مقرر شد برای افکار عمومی آمریکا روشن شود که دمکراسی، عدالت اجتماعی ، ترقی ، ثبات و امنیت سیاسی و اجتماعی بدون انجام عدم تمرکز درحکومت مرکزی و نیزشرکت فعال کلیه ملیتهائی ساکن ایران در اداره امور کشور- امری محال و غیر ممکن خواهد بود.

هیت اجرائی کنگره ملیتهای ایران فدرال
آمریکا – الکساندریا- 15 ژوئن 2007

June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 September 2007 October 2007 November 2007 August 2008