Tuesday, October 09, 2007

آذربایجان جنوبی از کوزوو می آموزد

کوسوو در آستانه استقلال

كوسوو یا كوزوو از مساحتي بیش از یازده هزار كيلومتر مربع و از جمعيتي بالغ بر دو ميليون و صد هزار نفر برخوردار است. جمعیت آلبانیایی در کوسوو 90% وجمعیت صرب کمتر از 10 % میباشد. دهها سال است که آلبانیایی ها برای آزادی و استقلال ملی تلاش و مبارزه میکنند.
مبارزه استقلال طلبانه آلبانیایی ها در کوسوو به مرحله حساسی رسیده است. موضوع استقلال کوسوو تنها در محدوده مورد مناقشه فی ما بین آلبانیایها و صربها جریان ندارد بلکه موضوع جمع سه کانه ترویکا یعنی کشورهای اتحادیه اروپا، روسیه، امریکا هم شده است. این کشورها تنها در سال 2007 دهها دیدار و گقتگو بر سر آینده و سرنوشت کوسوو داشتند اما هنوز در بین مدافعان و مخالفان استقلال کوسوو توافقی وجود ندارد و دخالت کشورهای خارجی نقس مهمی در حل این بحران پیدا کرده است.
کوسوو در تاریخ خود آزادی و استقلال بخود ندیده است. کوسوو تا پیش ازحمله امپراطوری عثمانی به پادشاهی صربستان حدود 300 سال تحت حاکمیت و کنترل صربها قرار داشت. در سال 1389 میلادی در طی حملاتی صربها از عثمانیها شکست خورده و عثمانیها بیش از چهار صد سال بر این منطقه حکمرانی کردند.
عثمانیها در اواخر قرن هفدهم در جنگهای اشغالگرانه اش از اتریش شکست خورد و مناطقی از صربستان به کنترل اتریش، مجارستان و متحدان صرب اش در آمد. در سال 1912 کوسوو به تمامی از اشغال عثمانی ها در آمده و جزء پادشاهی صربستان که شامل مونته نیگرو، كروواسي،ووی وودینا، اسلووني، مقدونيه و بوسني هرزه گوين بود شد. این پادشاهی در سال 1929 به یوگسلاوی تغییر نام داد.
پادشاهی یوگسلاوی بعد از شکست آلمان (هیتلری) به اشغال شوروی در آمد و روسها جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی را تشکیل دادند. در طول سه دهه یعنی تا زمان مرگ تیتو در سال1980 ، ملتهایی که در جمهوری فدرال یوگسلاوی بودند کم وبیش از حقوق فرهنگی و خودمختاری برخوردار بودند
بعد از مرگ ژوزف تیتو جریانات راست تر و شوونیست تر از تیتو، در رهبری یوگسلاوی تقویت شدند ودر نتیجه پروسه کاهش تدریجی خودمختاری ایالات خودمختار آغاز شد. نقطه عطف این پروسه به حاکمیت رسیدن ميلوسويچ بود. او بتدریج حد اقل حقوق فرهنگی ملتها را محدود کرد تا اینکه در سال 1989 رسما و آشکارا خودمختاری ایالتها را به نفع منافع صربها به مرز نابودی رساند.
بعد از متلاشی شدن سرمایه داری دولتی یا سوسیالیسم روسی در شوروی شرایطی در سطح جهانی ایجاد شد که ملل موجود در یوگسلاوی برای تشکیل کشور و دولتهای مستقل خود بپا خاستند. چونکه فدرالیسم در فدراسیون یوگسلاوی جز حد اقل حقوق فرهنگی چیزی به ملل تحت ستم در یوگسلاوی به ارمغان نیاورده بود و شوونیست های چپ و راست به حدی ملتهای نامبرده را در محرومیت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی نگه داشته بودند که هیچ ملتی در یوگسلاوی بیش ار آن حاضر به تحمل سیستم فدرالیستی نبود.
مبارزه استقلال طلبانه ملل تحت ستم در جمهوری فدرال یوگسلاوی به خونریزی، قتل عام و نسل کشی ملل آزادیخواه توسط دولت فدرال و شوونیست منجر شد. صربهای شوونیست و حاکم برای حفظ قدرت و یکپارچگی یوگسلاوی به کشتار متوسل شدند و به این شیوه نفرت و بیرحمی شوونیسم ملت حاکم را نسبت به ملل زیر دست خود نشان دادند ولی دولت فدرالیستی با جنایات بی شمار و ماندگار در تاریخ بشری نتوانست آنها را در اسارت نگهدارد.
روند فروپاشی یوگسلاوی فدرال در سال 1991 با جدایی مقدونیها، اسلوونی و كرواسی آغاز شد و بعد از استقلال مونته نیگرو در22 مه 2006 همچنان ادامه دارد.
زمانی که یوگسلاوی درآتش جنگ ملتها می سوخت کوسوو بخاطر سیاستهای مماشات جویانه و صلح جویانه ابراهيم روگوا آرام بود ولی بی توجهی صربها به مطالبات سیاسی آلبانیائی ها و تند وتیزی آنها بر ضد ملل دیگر نه تنها ابراهيم روگوا بلکه سازشکارترین جریانات سیاسی را هم به اغاز جنک علیه صربها مجبور نمود و در نتیجه در سال 1998 کوزوو از صربستان جدا شد
شکل گیری احزاب رادیکال بخصوص تشکیل ارتش آزاديبخش كووسو اوضاع سیاسی کوسوو را بکلی تغییر داده بود. نسل کشی در کوسوو توسط صربها و عملیاتهای نظامی ارتش آزاديبخش كووسو علیه دولت صرب، باعث مداخلات و حملات هوایی ناتو شد.
بعد ازعقب نشینی صربها از اراضی کوسوو، سازمان ملل تا برقراری امنیت کنترل کوسوو را بدست گرفت و چندین قرارداد و طرح و قطعنامه ما بین طرفین به امضا رسید که تاکنون بسیاری از آنها عملی نشدند.
پس از اتمام جنگ در سال 1999 با نظارت سازمان ملل انتخابات پارلمانی برگزار شد تا پارلمان سرنوشت آتی کوسوو را تعیین کند. صربها که مانند ترکها درصدکمی ازجمعیت کوسوو را تشکیل می دهند بخاطر دنباله روی از دولت و احزاب سیاسی صرب، بخاطر بدبینی و تاثیرات نا خوشایندی که از جنگ با آلبانیها در شهر های مشترک دو ملت صرب و آلبانیایی داشتند انتخابات را تحریم کردند. از آن موقع تمام امور کوسوو توسط دولت، پارلمان، پلیس، سازمانهای دولتی، نظامی جدید و با نظارت مستقیم سازمان ملل و ناتو اداره می شوند.
شونیستهای صرب هنوز هم نمی توانند تصورکنند که آلبانی ها ملتی آزاد و حاکم خود باشند بنا بر این بطور یکجانبه بر اجرای قطعنامه 1244 تاکید می کنند. بر اساس این قطعنامه کوسوو بخشی از یوگسلاوی است و باید بعد از حل مسائل حقوقی کوسوو کنترل منطقه از ناتو و سازمان ملل به صربها منتقل شود.
مردم آلبانی، حاکمیت، دولت و همه جریانات سیاسی اکنون اعتماد به نفس و اقتدار سیاسی کسب کرده و برای حفط منافع ملی خود از استقلال کوزوو کوتاه نمی آیند. حتی ارتش ملی آلبانی در کوسوو و مناطق آلبانی نشین مقدونیه، جنوب صربستان وغیره برای یک " آلبانی بزرگ " مبارزه می کنند.
در نیمه دوم سال 2007 برای حل نهایی مسئله ملی در کوسوو وزرای خارجی امریکا، روسیه، کوسوو، صربستان، آلمان، فرانسه و بطور کلی اتحادیه اروپا رایزنی های زیادی داشتند. اتحادیه اروپا و امریکا مدافع استقلال کوسوو بوده ولی صربستان و روسیه مخالف استقلال ملی کوسوو هستند.
سازمان ملل قطعنامه ای برای اعطای استقلال کامل به کوسوو ارائه کرده بود اما روسیه یکی از اعضای اصلی و دائمی شورای امنیت تهدید به وتوی آن کرد و در نتیجه قطعنامه پس گرفته شد. اما مجددا در اواخر روزهای ماه ژوئیه یا تیر ماه قطعنامه ای دیگر از طرف سازمان ملل متحد طرح شده که رهبران ترویکا یعنی جمع سه گانه امریکا، روسیه و اتحادیه اروپا و رهبران کوسوو و صربستان در طول چهار ماه از طریق مذاکره، مخالفان را با استقلال کوسوو راضی کنند.
مدافعان داخلی و خارجی استقلال كوزوو بسیارقدرتمند ودر موضع برتر قرار دارند به همین دلیل فاتمیر سیدی رئیس جمهور وآگیم چکو نخست وزیرکوزوو بارها صربستان را تهدید کردند که اگر به قبول استقلال کوزوو گردن ننهد پارلمان کوزوو استقلال یک جانبه اعلام خواهد کرد.
دوره گفتگو و مذاکرات در دهم دسامبر به پایان می رسد. شواهد زیادی تولد استقلال کامل کوسوو در دهم دسامبر را نوید می دهند. مردم کوسوو برای رسیدن این روز لحظه شماری میکنند. ملتی که در انتظار شادی و جشن اعلام استقلال کوزوو است در مبارزات چند دهه گذشته خود در جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی تجربه کرده که:

1- سیستم فدرالی نه تنها جوابگوی مطالبات ملی، آزادی و رفاه ملتها نیست بلکه امکان، ظرفیت و توان سرکوب و نسل کشی ملل تحت ستم را هم دارد.

2- تنها استقلال، تشکیل کشور و دولت مستقل ملی به ظلم وستم ملی پایان می دهد و مطالبه "حق تعیین سرنوشت خویش " متحقق می شود.

3- آمادگی نظامی، داشتن سازمان و تشکیلات نظامی بعنوان سلاح و ابزاری برنده در شرایطی از مبارزه برای تعیین تکلیف نهائی، برای بدست گرفتن قدرت سیاسی و اعلام استقلال ضروری والزامی است.

4- ملتهای بسیار کوچک با سرزمین های کوچک و با جمعیتی کم به استقلال رسیدند پس ملل بزرگتر با سرزمینهای وسیع وبا مساحتی بزرگتر و همچنین با جمعیتی زیادتر براحتی می توانند مستقل شوند.

5- اتکا به نیروی یک ملت برای تشکیل کشور و دولت مستقل لازم ولی کافی نیست. دیپلماسی، یافتن دوست در سطح جهانی دست یابی به استقلال را آسانتر و امکان پذیر می سازد.

6- ..........
بی شک ملت ترک آذربایجان جنوبی ازتجربیات مبارزات استقلال طلبانه آلبانیاییها و دیگر ملتها درسهای لازم و آموزنده را خواهد گرفت.
ما دوشادوش سوسیالیستهای آزادیخواه، از استقلال و مطالبه "حق تعیین سرنوشت" آلبانیاییها حمایت میکنیم.
سول گون آذ
WWW.SOLGUNAZ.COM
solgunaz@yahoo.com


0 Comments:

Post a Comment

<< Home

June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 September 2007 October 2007 November 2007 August 2008