Tuesday, June 26, 2007

لابی پان فارسیزم در اروپا وآمریکا


لابی گری امروزه به هنر دیپلماسی در جهان پر رمز و راز سیاست تبدیل شده است و هر کشور و گروهی که بتواند لابی قوی داشته باشد در جهان سیاست دست بالا خواهد داشت. لابی می تواند تهدیدها را به فرصت برای یک کشور و گروهی تبدیل کند و نبود آن می تواند همه فرصتها را بسوزاند.
بعضی از افراد وقتی اسم لابی و لابیگری را می شنوند در ذهنشان یک سیاستمدار و یا وجود یک نماینده از گروهی در مجلس فلان کشورتداعی می شود اگر چه این نظر هم متین است ولی همه قضایا و مراحل لابی را شامل نمی شود. امروزه علاوه بر لابیگری سیاسی و حفظ منافع سیاسی یک کشور یا یک گروه، لابیگری فرهنگی و اقتصادی هم از اولویت خاصی برخودار شده است و می توان گفت لابی پان فارسیزم بیشترین تکیه را به لابی فرهنگی و سیاسی معطوف کرده اند متاسفانه در این راه هم موفقیتهای زیادی بدست آورده اند.
لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا با نفوذ در مراکز سیاسی، تحقیقاتی و دانشگاهی و همچنین در رادیو و تلویزیونها توانسته است جایگاه محکمی برای خود ایجاد و خود را به عنوان مرجع درباره مسائل ایران و خاورمیانه مطرح کنند و توانسته اند ذهن بسیاری از سیاستمداران، محققین، خبرنگاران و آژانس های خبری را بر اساس منافع پان فارسیزم توجیه و هدایت کنند.
بیشتر مراکز شرق شناسی در اروپا و آمریکا در اختیار عناصر پان فارسیست می باشد و تمامی تولیدات فکری و قلمی آنها هم بر اساس منافع فارسها میباشد از جمله تحریف تاریخ"ممالک محروسه" بی توجهی به داشته های فرهنگی "ملل غیر فارس" در ایران و تلاش برای حذف فرهنگ و زبان آنها از مراکز شرق شناسی و ایران شناسی را می توان قسمتی کوچک از سعی و تلاش آنها برای زدودن فرهنگ، زبان و تحریف تاریخ این ملل دانست.
در بعد سیاسی هم تمام تلاش آنها بر تحریف اخبار و بایکوت اخبار "ملل غیر فارس" از سوی خبرنگاران پان فارس می باشد همچنین تلاش برای نشان دادن خود به عنوان آلترناتیو برای آینده سیاسی ایران از دیگر تلاشهای لابی پان فارسیزم می باشد.

مراکز لابی گری پان فارسیزم

اروپا

کانون توحید :بزرگترین مرکز لابی گری پان فارسیزم در اروپا"کانون توحید" در لندن می باشد که از گذشته در دست گروههای مذهبی پان فارسیزم بود ه است از جمله در قبل از انقلاب 57 دکتر شریعتی هم در این مرکز سخنرانی می کرد و حالا هم بیشتر در اختیار اصلاح طلبان حکومتی است. اصلاح طلبان حکومتی تقریبا می توان گفت در اروپا بزرگترین لابی گری پان فارسیزم را هدایت می کنند. وزیر ارشاد خاتمی آقای مهاجرانی هم که حالا لندن نشین شده است در این مرکز گاهی سخنرانی می کند.
انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور: این انجمن که شبیه" دفتر تحکیم وحدت" در داخل می باشد در اروپا و آمریکا فعال می باشد و تقریبا تحت تسلط طرفداران اصلاح طلبان حکومتی است. بعضی از دانشجویان تحکیم وحدت که از کشور های اروپائی بورس تحصیلی گرفته اند فعلا در راس این تشکل قرار دارند سعید رضوی فقیه که قبلا در داخل کشور عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت بود در راس این انجمن می باشد.
رادیو زمانه: رادیو زمانه هم با پول یکی از موسسات هلندی تامین می شود و از طرف روزنامه نگاران و خبرنگاران اصلاح طلب که از ایران رفته اند اداره می شود. این رادیو هم از کانونهای لابی گری گروههای پان فارسیزم شده است این رادیو که برای گسترش دموکراسی و حقوق بشر در ایران باز شده است تمامی اخبار و حوادث مناطق "ملل غیر فارس" در ایران را بایکوت می کند و فقط بر اساس منافع ملی فارسها حرکت می کند.

سایت روز آنلاین: یکی از فعالترین سایتهای سیاسی گروههای پان فارس می باشد که پول این سایت هم از طرف موسسات خارجی تامین می شود و اکثر نویسندگان این سایت حقوق می گیرند و سردبیر سایت هم مسعود بهنود رونامه نگار پان فارس است. این گروه خبرنگاران تقریبا لابی اصلاح طلبان حکومتی در اروپا و آمریکا می باشند. اینها علاوه بر کار خبرنگاری لابی گری اصلاح طلبان حکومتی را هم، بیشتر در اروپا انجام می دهند
.
رادیو فردا: اگر چه پول این رادیو از طرف رادیو صدای آمریکا تامین می شود ولی در اصل محل تجمع روزنامه نگاران پان فارس است که نمایندگی گروه های میانه رو داخل حکومت یعنی اصلاح طلبان و گروههای ناسیونالیست فارس را انجام می دهند. این رادیو در خدمت اهداف گروههای پان فارس می باشد و تقریبا اخبار خود را بر اساس منافع ملی فارسها تنظیم می کند اخبار آذربایجان در این رادیو یا تحریف می شود یا بایکوت می شود.
بی.بی.سی. فارسی: این رادیو هم تقریبا مثل رادیو فردا کار می کند و گاهی ناسیونالیست تر از رادیو فردا هم می شود. اخبار این رادیو و سایت رادیو هم در خدمت منافع فارسها است اخبار مناطق "ملل غیر فارس" در این رایو هم تقریبا بایکوت یا تحریف می شود. این رادیو بیشتر اخبار ارامنه را در ایران پوشش می دهد.

لابی پان فارسیزم در اروپا علاوه بر این گروههای خبری و غیره از سوی مراکز دانشگاهی و افراد منفرد هم هدایت می شود مراکز فرهنگی در تمام کشورهای اروپا که با نام ایران باز می شوند تقریبا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برند. مثلا در هلند در یکی از مراکز شرق شناسی دکتر تورج اتابکی که کتاب"آذربایجان و قومیت " را نوشته است دقیقا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برد و صدها دانشگاه و مراکز فرهنگی هم همین گونه است.

آمریکا

مراکز لابی گری

شورای روابط خارجی آمریکا: این یک مرکز غیر انتفاعی و غیر دولتی آمریکا است که برای سیاست خارجی آمریکا خط و مشی تعریف و تبیین می کند و بیشتر اعضای آن از وزیران سابق و دیپلماتهای کهنه کار و سیاستمداران نامدار می باشند و علاوه بر آن اساتید دانشگاه هم عضو این موسسه می باشند. از ایران دکتر هوشنگ امیر احمدی در این شورا عضویت دارد و لابی گری اصلاح طلبان و ناسیونالیستهای فارس را انجام میدهد. دکتر ابراهیم یزدی(دبیر کل نهضت آزادی فارس) هم با این موسسه روابط خوبی در گذشته داشته است. و می توان گفت رابط جمهوری اسلامی با بخشی از جناح های سیاسی آمریکا بوده است. دکتر یزدی هر وقت برای معالجه به آمریکا می رود بدان که پیامی بین حکومت ایران و آمریکا رد وبدل می شود. همچنین ایشان به گفته بعضی از سایتها رابط حکومت با برخی از نمایندگان و حامیان گروههای تروریست اسلامی" اخوان المسلمین" و "حماس" و "حزب الله" در غرب و آمریکا می باشد.

شورای روابط ایران و آمریکا: این هم یک موسسه غیر دولتی است که توسط گروه های پان فارس ایجاد شده است. رئیس این موسسه تریتا پارسی پور می باشد که در تلویزیون انگلیسی زبان الجزیره هم گاهی مصاحبه انجام می دهد و دقیقا مدافع سیاست اتمی اصلاح طلبان و رفسنجانی است.
مرکز مطالعات هوور دردانشگاه استنفورد: مسئول بخش ایران شناسی این مرکز توسط دکتر عباس میلانی هدایت می شود که کتاب" معمای هویدا" را نوشته است و گاهی هم برای روزنامه های پرتیراژ آمریکا مطلب تهیه می کند و مدافع سیاست دوره خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی است. ایشان با اینکه در گدشته از گروههای چپ بوده است ولی حالا مدافع جمهوری اسلامی و خصوصا اصلاح طلبان است. و همچنین از حامیان تورهای گنجی در آمریکا و اروپا بوده است و ترتیب دهنده بسیاری از دیدارهای گنجی در آمریکا با افراد دانشگاهی بوده است.

انجمن ایرانیان یهودی: یکی از مراکز لابی گری پان فارسیزم در آمریکا است این گروه روابط خوبی با دولت آمریکا دارد. و بیشتر طرفدار سلطنت طلبان می باشند. از اعضای فعال آن هما سرشار روزنامه نگار قبل از انقلاب می باشد.
رادیو و تلویزیون صدای آمریکا: یکی از مراکز تجمع افراد پان فارس می باشد. که تماما منافع فارسها در ایران را مدافع می کند. این رادیو و تلویزیون اخبار آذربایجان را بایکوت می کند و پیشبرنده اهداف فارسها می باشد.

نگهبان حقوق بشر در آمریکا: یکی از مراکز پی گیر اهداف فارسها در آمریکا تحت عنوان حقوق بشر می باشد نماینده بخش خاورمیانه ای آنرا خانم الهه هیکس(شریفی نیا) از اهل اصفهان برعهده دارد که دوست نزدیک خانم شیرن عبادی می باشد تابحال بیانه ای درباره نقض حقوق بشر در آذربایجان جنوبی صادر نکرده است. خانم شریفی نیا شدیدا پان فارس می باشد و به حقوق بشر فارس فقط اعتقاد دارد! مثل شیرین عبادی! تلاش خانم شریفی نیا و اصلاح طلبان حکومتی در برنده جایزه نوبل حقوق بشر شدن خانم عبادی بی تاثیر نبود.

بنیاد دانشنامه ایرانیکا: بنیاد ایرانیکا در بخش ایران شناسی دانشگاه کلمبیا تاسیس شده است. این بنیاد توسط احسان یار شاطر اداره میشود که برای تحریف فرهنگ وتاریخ ممالک محروسه ایران ایجاد شده است. تقریبا تمامی مقالات آن درباره تاریخ، زیان، موسیقی و فرهنگ آذربایجان جعلی و تحریف شده است.

علاوه بر این مراکز صدها مرکز مطالعاتی و فرهنگی هم در آمریکا تحت نفوذ لابی پان فارسیزم می باشد. مراکز و انجمنهای بهاییان و زرتشتیان در آمریکا و همچنین ارامنه و گروه های سلطنت طلب و ناسیونالیستهای جبهه ملی فارس هم مدافع و پیشبرنده منافع فارسها در آمریکا می باشند. در چند هفته گذشته هاله اسنفندیاری(از مرکز مطالعاتی وودرو ویلسون وابسته به انجمن "جامعه باز") که همسرش یهودی است، کیان تاجبخش، علی شاکری که از آمریکا به ایران آمده بودند به عنوان جاسوس آمریکا دستگیر شدند که همگی اینها لابی اصلاح طلبان حکومتی در مراکز مطالعاتی و دانشگاهی آمریکا بودند. و طرفدار سرسخت حاکمیت فارسها هستند و هیچ حقی به "ملل غیر فارس" قایل نیستند.

هدف کوتاه مدت و بلند مدت لابی فارس

هدف کوتاه مدت لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا تلاش به ترغیب آمریکا برای مذاکره با ایران و ترساندن جامعه بین المللی از قدرت پوشالی ایران و ترغیب آمریکا به عدم حمله نظامی به ایران و تلقین این نکته به غرب که در صورت جنگ مشکلات غرب ده برابر عراق در ایران خواهد بود و اینکه قدرت ایران در منطقه خصوصا در بین گروه های تروریستی حزب الله و حماس، طالبان بیشتر است و می تواند منطقه خاورمیانه را به آتش بکشد.متاسفانه لابی پان فارسیزم با این ذهنیت و در تلقین و شایعه این نکات در غرب تابحال تا حدودی موفق عمل کرده است.
هدف بلند مدت پان فارسیزم هم تلاش برای حفظ تسلط فرهنگ و زبان فارسی بر ملل غیر فارس ایران و حفظ قدرت سیاسی قوم فارس با محوریت سیستم سیاسی فارسی در ایران می باشد. مبارزه با فدرالیسم با هر شکل و نوع و مبارزه با عدم تمرکز قدرت و همچنین جلوگیری از شکل گیری حرکتهای ملی در مبان ملل غیر فارس در ایران می باشد همچنین شناساندن ایران به عنوان کشور فارسها به غرب و خفه کردن خواستها و مطالبات سیاسی و فرهنگی ملل غیر فارس در بلند مدت جزء اهداف لابی پان فارسیزم می باشد

موقعیت فعالین آذربایجان جنوبی در لابی گری

موقعیت فعالین آذربایجان در لابی گری در اروپا و آمریکا نگران کننده است چرا که ورود افراد ناآشنا به سیاست و روابط بین الملل به موقعیت لابی گری برای آذربایجان جنوبی و حضور گروه های ناوارد و رهبران غیر حرفه ای موقعیت لابی گری بر فعالین آذربایجان جنوبی را سخت کرده است. علاوه بر اینها گروه رقیب پان فارس که از موقعیت بهتری برخوردار است تمامی موقعیت های لابی گری آذربایجان جنوبی در آمریکا و اروپا را خراب کرده است. تقریبا 2 سال قبل که مرکز آمریکن اینترپرایز یک کنفرانسی درباره فدرالیسم در ایران برگزار کرد لابی پان فارسیزم تلاش خود را دو چندان کرد تا موقیعت لابی گری را از ما بگیرد. علاوه بر آن گروه رقیب به لابی گرهای فرهنگی آذربایجان جنوبی می تازد و فرصت ابراز وجود را می گیرد در قضیه مقالات استاد براهنی اینها احترام استاد را شکستند با اینکه دکتر براهنی به ادبیات فارسی این همه خدمت کرده است ولی به خاطر چند مقاله ایشان در دفاع از زبان ترکی، ایشان را تحمل نکردند چرا که می گفت زبان مادری غیر فارس ها باید در ایران تدریس شود یا استاد ماشاء الله رزمی که یک مقاله درباره ریشه های ترک ستیزی نوشته بود باز او را هم تحمل نکردند. تقریبا لابی پان فارسیزم در اروپاو آمریکا بر تمامی موقعیت های ما می تازد چون کورش وار با آریا تازی خود، بر حقوق حقه ما حمله می کنند وبر شخصیتهای ملی و فرهنگی ما می تازند.
فعالین ملی ما باید در کنار کار سیاسی فعالیتهای فرهنگی را هم ادامه دهند تا وقتی که در عرصه فرهنگی موفق نشویم نخواهیم توانست در عرصه سیاسی هم موفق شویم باید قبل از ایجاد یک حزب یک کتابخانه یا یک مرکز مطالعات استراتژیک آذربایجان جنوبی ایجاد کنیم یا با مراکز مطالعات خاورمیانه ای همکاری کنیم. آنوقت می توانیم لابی گری آذربایجان جنوبی را انجام دهیم. صرف ایجاد حزب با چند نفر نمی تواند برای آذربایجان جنوبی ثمری داشته باشد باید مراکز فرهنگی و حقوق بشری خود را تقویت کنیم مراکز رسانه ای و اینترنتی خود را تقویت کنیم. افرادی که به کار سیاسی علاقه ندارند به کار فرهنگی تشویق کنیم مثلا آذربایجان جنوبی یک "کتایخانه ملی" ندارد کتابخانه ملی یعنی جائی که تمامی کتابها و نوشته جات درباره آذربایجان جنوبی در آنجا موجود باید باشد یک حزب یا گروهی اگر می خواهد برای آذربایجان جنوبی خدمت کند بیاید یک کتابخانه ملی اینترنتی ایجاد کند تا همه محققین استفاده کنند. این همه نشریات دانشجوئی و غیر دانشجوئی هم چاپ شده و هیچ کس یکجا اینها را ندارد باید فکری به اینها شود باید میراث فرهنگی و تاریخی خود را یکجا داشته باشیم. اگر نتوانیم اینکارها را بکنیم نخواهیم توانست در لابی گری سیاسی هم موفق شویم. فارسها با پول دولت آمریکا"دایره المعارف ایرانیکا" چاپ می کنند ما هم باید از این کارهای فرهنگی انجام دهیم.
همچنین باید محققینی که درباره آذربایجان جنوبی تحقیق می کنند تشویق کنیم براندا شافر لرزه بر اندام پان فارسیزم انداخته است و تازه گی ها دکتر ژیل ریو هم از فرانسه، تحقیقات خوبی درباره آذربایجان جنوبی انجام داده که توسط دانشجویان ترجمه شده و در کتاب"چالش هویت درآذربایجان" چاپ شده است باید با اینها بیشتر همراهی شود تا آذربایجان جنوبی را بیشتر بشناسانند.
در آخر باید خاطر نشان شود که این گروه ها بیشتر خارج از سیستم حکومتی به لابی گری به نفع فارسها مشغول هستند و سیستم لابی گری حکومت هم جای خود دارد. همچنین در این نوشته آنطور که باید و شاید تمامی گروه های لابی فارس به علت عدم دسترسی به اطلاعاتی کافی درباره آنها نیامده است لطفا دوستانی که در اروپا و آمریکا هستند چهره ناپیدای لابی پان فارسیزم را برای ما آشکار کنند.

احسان آستارالی

Saturday, June 23, 2007

تشکیل و اعلام موجودیت واحد کشوری کنگره ملیتهای ایران فدرال در آمریکا


روز سه شنبه 12 ژوئن 2007 اولین جلسه رسمی واحد کشوری کنگره ملیتهای ایران فدرال (کنگره) در آمریکا در حومه واشنگتن با موفقیت برگزار گردید.
شرکت کنندگان در این جلسه ازنمایندگان احزاب و سازمانهای عضو کنگره و به نمایندگی از جنبشهای ملیتهای ایرانی غیر حاکم و تحت ستم دوگانه درایران از جمله ملل کرد، ترک، عرب، بلوچ، ترکمن و ....و نیز با شرکت عده ای از سازمانها ، احزاب و شخصیتهای دوست و حامی کنگره از نقاط مختلف آمریکا در این اجتماع شرکت داشتند.
در این جلسه یک هیت اجرائی واحد کشوری کنگره ملیتهای ایران فدرال
بوسیله حضار بمدت یکسال انتخاب شد تا در زیر نظر شورای مرکزی کنگره فعالیت کند.
هم چنین یک کمیته هماهنگی برای همکاری کنگره و دیگر احزاب و سازمانهای خارج کنگره برای توسعه کارهای عملی نیز انتخاب گردید.

پس از بحث و بر رسی قرار شد این کمیته هماهنگی با مشاورت و همکاری دیگر سازمانها مترقی با تشکیل جلسات ماهانه، تشکیل مصاحبه های مطبوعاتی و سمینارهای آموزشی به زبانهای مختلف و دیگر کارهای عملی، از جمله تماس با رسانه های گروهی، سازمانهای مترقی و مدافع حقوق بشربه معرفی هرچه بیشتر اهداف دمکراتیک کنگره مبادرت ورزد.
همچنین مقرر شد که کنگره بمنظور شناساندن و نشر اخبار مبارزات جاری و روزمره ملتهای غیر فارس بر علیه رژیم جمهوری اسلامی ( که بوسیله رسانه های فارس زبان منتشر نمیشود-و یا بعضاً سانسور میشود) و نیز برای پیشبرد واحقاق حقوق مشروعه خود و هم چنین شناساندن جامعه چند ملیتی ایران با تنوع و تکثر ملی، زبانی، مذهبی، فرهنگی - به تشکیل کنفرانسهای مطبوعاتی و سمینارهای آموزشی در ارتقاء آگاهی جامعه آمریکا و بخصوس رسانه های گروهی ، سازمانهای اجتماعی و فرهنگی و دانشگاه ها، احزاب سیاسی، اعضاء کنگره و مجلس نمایندگان و مسئولان دولتی -مبادرت ورزد.
مقرر شد که واقعیت جامعه چند ملیتی ایران آنطور که هست برای عموم روشن شود- و نه آنکه بلیغات مسموم و ناسیونالیستهای تمامیت خواه لابی های طرفدار نیروهای داخل و خارج حکومت ایران- که ایران را بعنوان جامعه ای همگن و همگرا (پرشن) معرفی میکنند.
هم چنین مقرر شد برای افکار عمومی آمریکا روشن شود که دمکراسی، عدالت اجتماعی ، ترقی ، ثبات و امنیت سیاسی و اجتماعی بدون انجام عدم تمرکز درحکومت مرکزی و نیزشرکت فعال کلیه ملیتهائی ساکن ایران در اداره امور کشور- امری محال و غیر ممکن خواهد بود.

هیت اجرائی کنگره ملیتهای ایران فدرال
آمریکا – الکساندریا- 15 ژوئن 2007

Wednesday, June 13, 2007

مرگ ورجاوند، مرگ نفرت از انسان است

پرویز ورجاوند یکی از نمایندگان فکری نژادپرستان فارس دار فانی را ودا گفت. خبر مرگ وی احساسهای متفاوت و حتی متناقضی را در میان خلق های مختلف ایران برانگیخت. شونیستها و نژادپرستان فارس از مرگ او متاثر شدند، اما خیلی از انسانهای دمکرات، مخالفین نژادپرستی، مرگ پرویز ورجاوند را مرگ نفرت تلقی کردند. چه او در تمامی دوران زندگی آگاهانه اش ستایش خاک را از ارزش انسان برتر دانسته بود. ورجاوند زندگی سیاسی خود را بر بنیاد نفرت از انسان و عشق به نژاد استوار ساخته بود. و لذا تمامی دوران طولانی زندگی او در ایران با نفرت نسبت به ملیتهای غیرفارس گذشته و تمامی طراحی های سیاسی او در محو و نابودی این ملیتها صرف شده است. چرا که او وجود و حضور سنگین ملیتهای غیرفارس ایران را در تعارض جدی با نگرش نژادپرستانه خود میدید و به حق مبارزه و مقاومت خلقهای غیرفارس ایران برای حقوق برابر ملی را به مثابه موی دماغ سیاست ضد انسانی و کثیف فارسیزه کردن ایران میدانست. پرویز ورجاوند و شخصیتهایی از آن نوع در واقع سمبل فلاکت خلق فارس ایران نیز بود.
برای آگاهان روشن است که پذیرش دمکراسی حقیقی در ایران فردا در گرو برابرحقوقی ملیتهای ساکن ایران است. اعمال دیکتاتوری علیه ملیتهای غیر فارس ایران به معنی اعمال دیکتاتور علیه تمامی خلقها و از آن جمله خلق فارس ایران خواهد بود. بنابراین یا باید برای محقق شدن دمکراسی مبارزه کرد و علیه بازتولید استبداد و آپارتاید در ایران فردا کوشید و یا با استمرار سیاست شاه و شیخ به صعود یک سیستم استبدادی و نژادی تازه تن در داد. پرویز ورجاوند همواره منادی دیکتاتوری نژادی در ایران بوده است و بر همین مبنا ملیت فارس ایران نیز همواره قربانی این دیکتاتوری نژادی و سیاسی بوده است. از این روست که مرگ ورجاوند، مرگ سمبلیک نفرت از انسان است و جائی که نفرت می میرد، مهر و عشق شکوفه می زند. چیزی که مناسبات اصولی انسانها با تمامی تفاوتهایشان را توضیح میدهد. روشن است که، نفرت نفرت می زاید و عشق، مهرورزی بوجود می آورد.
مرگ ورجاوند، در شرایط تاریخی کنونی خواهی نخواهی ندای مرگ نژادپرستی فارس در ایران است. چرا که پیش از آنکه ورجاوند از نظر فیزیکی به تابوت مرگ بوسه زند، وی ضربهء مهلکی از عروج و صعود جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان، بویژه در خرداد گذشته، را برفکر نهیف و اندیشه نژادپرستانه خود حس کرده بود. چه بسا عروج جنبش ملی ترکان ایران سهمگین ترین ضربه را بر قلب مملو از کینه و نفرت ورجاوند از بشریت وارد آورده بود. چه کسی می داند. قلبی که با نفرت از دیگران تغذیه می شود، راهی جز مرگ تاریخی نخواهد جست.
ورجاوند کسی بود که حتی گاه به یکی از زشت ترین چهره های جمهوری اسلامی تبدیل می شد و خوش رقصیهای وی در مقابل جمهوری اسلامی برای جلوگیری از مطرح شدن ملیتهای غیرفارس در ایران؛ بر هیچکسی پوشیده نیست. نامه محرمانه وی به خاتمی، رییس جمهور وقت، که بوسیله نشریات آذربایجانی در ایران افشاء شد بصورت آشکار و به انحای مختلف حذف زبان ترکی آذربایجانی از آذربایجان را دنبال می کرد و تبعید معلمین ترک زبان به مناطق فارسی زبان و جایگزینی معلمین فارس زبان در آذربایجان را به دولت وقت ایران توصیه می نمود.

احترام به ذات بشر و قائل بودن به ارزش برابر تمامی انسان ها از اصول اولیه زندگی مدرن و مترقی است. چیزی که ورجاوند در تناقض با آن زندگی کرد و تمامی هستی خود را نه در راستای عشق به انسان، بلکه بربنیاد پرستش خاک و خون سپری کرد.

ارزش ایران، نه در خاک، بلکه یاید که در احترام آن به انسان ایرانی و شهروندان آن نهفته باشد. ارزش ایران در مالیخولیای نژادپرستی توضیح خود را نمی یابد، بلکه ارزش ایران در احترام به برابرحقوقی تمام ملیتهای آن و احترام به فرهنگها و زبانهای موجود در آن میتواند خود را بنمایاند. بنابراین امید آن میرود که مرگ نفرت سرآغاز زایش دیگری باشد از نوع مهرورزیدن و دوست داشتن انسان در ایرانی که ورجاوندها منادیان و قلدران نژادپرست آن بودند.
2007-06-11
یونس شاملی
June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 September 2007 October 2007 November 2007 August 2008