Monday, December 04, 2006

تغییر ماهیت جمهوری اسلامی و غفلت اسلامگراهای آذربایجان جنوبی


حکومتها جهت توجیه ماهیت وجودی و حاکمیت خویش ، ناگزیر از تکیه بر یک سری ارزشها و اصول مورد باور و اعتقاد جامعه می باشند، که این اصول و ارزشها بالطبع از یک یا چند مکتب و ایدولوژی منبعث و ناشی می گردند.
این مکاتب و ایدولوژی ها به اقتضای زمان و نسبت به منافع جدید و نیازهای عالی تر قسمتی یا همه جامعه، ناگزیر از تغییرند. این تغییرات در صورت مقاومت حاکمیت موجود در شکل انقلاب و در غیر اینصورت به صور رفرمیستی انجام می پذیرند.
فلسفه و ماهیت یک حاکمیت را می توان با عنایت به مکتب و ایدولوژیی که بدان تکیه نموده و به شکل قانون اساسی، مانیفیست و امثالهم تجلی پیدا نموده، ردیابی نمود. اما گاها ً به جهت وجود برخی تناقضات و فریبکاری های سیاسی از سوی برخی اشخاص، ماهیت آنرا با بررسی کنشها و واکنشهای داخلی و خارجی و سیاستهای کلان وخرد حاکمیت، تشخیص و تعریف نمود. یعنی بررسی و تحلیل عملکرد واقعی حاکمیت بهترین گزینه جهت اطلاع و تشخیص ماهیت و اندیشه حقیقی هر حکومت و حاکمان می باشد.

ماهیت وجودی جمهوری اسلامی ایران:
با توجه به اینکه جامعه ایرانی، یک جامعه چند ملتی با اکثریت شیعه می باشد، لذا خواه ناخواه، تاریخ انقلابات آن از اسلام شیعی نتوانسته جدا و بی ارتباط باشد و انقلاب اسلامی ایران نیز از این موضوع مستثنی نبوده و شاید افراطی ترین شکل آن می باشد و چنانچه در تاریخ آن مشاهده میگردد، گروههای فراوان اسلامی یا نیمه اسلامی با برداشتهای متفاوت از اسلام، جهت رسیدن به اهداف خویش قبل و بعد از انقلاب فعالیت و مبارزه نموده اند.
گروههای اسلامگرا به جهت شرایط و جایگاه خاص اجتماعی و طبقاتی خویش (بازاریان و توده مردم) عموما گروههایی با سازماندهی قوی نبوده و حول محوریت مراجع تقلید زمان و بصورت توده ای و محافظه کارانه فعالیت نموده اند، و در روز سرنوشت(انقلاب) تاثیر بسزای خویش را گذارده اند.
در انقلاب اسلامی با ورود چهره ای بنام امام خمینی با اعتقادات و برداشتهای خاص خویش از اسلامیت شیعی، که مهمترین آن تز ولایت فقیه ایشان بود، کفه ترازوی انقلاب به سوی اسلامیت شیعه سنگین تر گردید. ایشان با کاریزما و شخصیت دینی- سیاسی لازم، توانست در کوتاه مدت تمامی رقبای سیاسی اسلامی و غیر اسلامی خویش را از میدان حاکمیت بیرون رانده و حاکمیتی بر اساس و شالوده فلسفه اسلام شیعه اثنی عشری با باورهای ویژه خویش بنیان نهد و سعی در ارایه و بسط ارزش ها و اصول اسلامی در چهارچوب حکومت اسلامی نمود.
این اصول و ارزشها در تمامی رفتارها و کنش- واکنشهای داخلی و خارجی حاکمیت جلوه و نمود پیدا کرده و ایشان بخاطر این ارزشهای هزینه های گزاف (از منافع ملتهای ایران) حاضر به پرداخت گردید. از جمله: دشمن تراشی های واهی و افراطی، قتل عام های فراوان سیاسی و ... همه و همه ظاهراً در راستای ایدولوژی و جهان بینی اسلامی حاکمیت بوده اند. در قانون اساسی، یعنی رسمی ترین و قانونی ترین مانیفیست جمهوری اسلامی ایران نیز، مستقیماً به ماهیت و فلسفه اسلام شیعی حاکمیت اشاره گردیده است.
در کل اینکه: " فلسفه وجودی جمهوری اسلامی ایران همانا اسلام شیعی بوده و اصول و ارزشهای حاکمیت از آن منتج شده است."

اسلامگراهای آذربایجان جنوبی و انقلاب اسلامی ایران:
اسلام گراهای آذربایجان، در تاریخ ایران و منطقه نقش تعیین کننده و بسزایی داشته اند، چنانچه اسلام شیعی بوسیله ایشان(شاه اسماعیل ختایی) و در اثر جانفشانی ها و سعی و تلاش فراوان تورکهای آذربایجان بسط و گسترش یافته و به آسانی از نقش تورکهای آذربایجان در شیعه گری نمی توان گذشت.
اسلام گراهای آذربایجان، در انقلاب اسلامی عموماً حول محوریت مرجع تقلید خویش آیت الله شریعتمداری تبریزی جمع گردیده، فعالیت و مبارزه می نمودند، پس از انقلاب و ورود آیت الله خمینی به صحنه آن و ایجاد گروه حزب الله، قریب به اتفاق اسلامگراهای آذربایجان با ایجاد حزب خلق مسلمان به فعالیتهای سیاسی خویش حول آیت الله شریعتمداری ادامه دادند، ولیکن به جهت رفع نگردیدن خواستهای ملت آذربایجان و تفاوتهای فاحش برداشتهای آقایان شریعتمداری و خمینی از اسلام حکومتی، اختلاف و رودرویی شدیدی فیمابین ایشان در گرفت و تا مرحله جدایی کامل یک روزه آذربایجان جنوبی از ایران پیش رفت که به جهت شرایط خاص اوایل انقلاب و خیانت برخی گروهها به آذربایجان و ضعیف کاری آیت الله شریعتمداری این قیام و خودمختاری به جایی نرسید و عملاً شکست سیاسی خورد.
پس از شکست نهضت خلق مسلمان و سپس مرگ مرموز آیت الله شریعتمداری و برخی اتفاقات دیگر (ترور انقلابی مدنی امام جمعه تبریز و نماینده امام خمینی و ...)، آذربایجان خود بخود از مسیر انقلاب خارج گردید و مقابل ایران قرار گرفت، لذا از همان اوایل انقلاب در اثر این نوع اختلافات و پیامدهای آن، آذربایجان در نگاه حاکمیت و شخص عقده ای و مرموزی مثل امام خمینی، با وجود ادعاهای اسلامگرایانه ایشان، کاملاًغیر خودی وحتی دشمن تلقی گردید و جانفشانی های فراوان ملت آذربایجان در مدت هشت سال دفاع و تغییر جهت برخی تورکها بجانب حزب الله نیز، نتوانست ذهنیت منفی و دشمنی حاکمیت را نسبت به آذربایجان رفع نماید.
لذا از همان اوایل انقلاب به دلایل مختلف و علل شخصی امام خمینی(!)، رهبریت و بدنه نظام نظر مثبتی نسبت به آذربایحان نداشته و ناعدالتی های فراوان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پنهان و آشکار در حق آن اعمال مینمود و آذربایجان بعنوان ناتنی ومستعمره ایران تلقی میگردید، ولی بدلیل شرایط بی ثبات اوایل انقلاب و جنگ و نیز ماهیت اسلامی حاکمیت و رهبریت، ایشان مستقیماً و آشکارا نمیتوانستند نابرابری و دشمنی از خویش نشان دهند لذا در برخی امور از جمله فرهنگی مجبور به رعایت برخی شئونات گردیدند.
(چنانچه مثلاً در اوایل انقلاب، روزهای جمعه از صدا و سیما استان آذربایجانشرقی برنامه هایی به زبان تماماً تورکی حتی در کارتونها، تهیه و پخش میگردید و اخبار روزانه نیز تماماً تورکی پخش میگردیدند، به مجلاتی همانند یول و وارلیق و... نیز مجوز انتشار داده شده بود و...).

تغییر ماهیت جمهوری اسلامی:
چنانچه اشاره گردید، در اوایل انقلاب در راستای ثبات حکومت و شروع جنگ و نیز رهبریت امام خمینی، بیشتر شعارها و عملکردهای حاکمیت در جهت اتحاد اکثریت گروهها و ملل، شعارهایی اسلامی بوده (چنانچه این ترفند در کشاندن ملت شیعه آذربایجان به جبهه ها کاملاً مفید واقع گردید ) و حتی شعارها و ایده هایی مثل امت اسلامی جهت کسب حمایتهای نسبی دیگر کشورهای اسلامی مطرح و تبلیغ میگردید، لذا کمابیش در این دوران ماهیت اسلامی حاکمیت حفظ گردید.
اما پس از اتمام جنگ و مرگ رهبریت معنوی و سیاسی حاکمیت اسلامی و اتمام دوران جنگ با عراق و تامین ثبات حاکمیت، یعنی انگیزه ها و دلایل اصلی که نظام را در غالب ماهیت اسلامی قرار داده بود و نیز شکست تز امت اسلامی آیت الله خمینی، حاکمیت کم کم شروع به تغییر ماهیت وجودی خویش و نشان دادن چهره حقیقی خود نمود.
با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، یک فارس گرای ظاهراً اسلامی،عملا تغییر ماهیت حاکمیت اسلامی شروع و علنی گردید. ایشان با شعار دوران سازندگی! با وام های کلان خارجی و پول نفت به جای رفع آسیب های کلان دوران جنگ در مناطق جنگ زده، شروع به آبادانی مناطق فارس نشین (تهران، اصفهان، شیراز و...) نمود، ودر کوتاه مدت فاصله اقتصادی این مناطق با دیگر نقاط غیر فارس نشین بسیار فاحش گردید چنانچه دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی را میتوان نقطه عطف شروع ناعدالتی های کلان بعد از انقلاب بین مناطق فارس نشین با دیگر مناطق در نظر گرفت.
البته دیر زمانی نگذشته مردم و برخی حزب اللهی های آذربایجان و دیگر مناطق توانستند برخی اهداف شوونیستی حاکمیت را در غالب ناعدالتیهای کلان اقتصادی با محوریت هاشمی حس نمایند، ولی هرگز نتوانستند به عمق و ماهیت این رفتار حاکمیت پی ببرند، چنانچه حزب الله سعی در جدا نمودن عملکرد هاشمی از رهبریت (خامنه ای) نموده و انتقاداتی ضعیف نیز بر علیه هاشمی و دولت ایشان صورت پذیرفت ولی هرگز رهبریت را بعنوان قوی ترین شخص سیاسی مملکت مسئول ندانسته و با مظلوم نمایی کذایی رهبریت را مصون جلوه دادند. در حالی که این تغییر ماهیت حاکمیت از اسلامیت به فارسیت، در ارگانهای تحت کنترل رهبریت نظام حتی شدت و علنیت بیشتری داشته است،از جمله در صدا و سیما این موضوع کاملاً قابل مشاهده بوده است (قطع برنامه های تورکی روزهای جمعه و پخش اکثر آن به زبان فارسی، افزایش سریالهای توهین آمیز به تورکها، تهیه برنامه هایی مثل فارسی را پاس بداریم، پخش پرسشنامه های توهین آمیز توسط صدا و سیما و ....).
از طرفی با تجزیه شوروی و تشکیل کشورهای مستقل تورک، به بهانه خطر تجزیه و...، تغییر ماهیت حاکمیت در روابط خارجی نیز علناً مشاهده گردید (حمایت شدید از متجاوزگران ارمنی بر علیه کشور مسلمان آذربایجان و قتل عام مسلمین شیعه در قاراباغ، ارسال ملیونها جلد کتب فارسی به تاجیکستان، سعی در ترویج زبان فارسی(نه اسلام شیعه) در این کشورها و...).
با رسیدن خاتمی، یک فارس گرای تمام عیار با شعارهای فریبنده دمکراسی و اصلاح طلبی به ریاست جمهوری، ماهیت حقیقی و شوونیستی حاکمیت بیشتر نمایش داده شد. چنانچه ایشان و همفکرانشان آزادی را تنها برای مناطق فارس نشین روا دانسته و انواع اقدامات سیاسی و فرهنگی در آن نواحی نمودند ولی در مناطق تورک نشین برعکس فشارها و دستگیریها ادامه و شدت بیشتری یافت، ارامنه آریا نژاد! دست به راهپیمایی علیه کشورهای اسلامی و تورک نمودند، خاتمی با بی حیایی عید نوروز را فقط به فارس زبانها تبریک گفت، زبان فارسی رسماً عامل وحدت ایران اعلام گردید، تز آذری کسروی در ادبیات سیاسی حاکمیت رواج داده شد، جهت قوی نمودن بنیه مالی کردهای آریا نژاد!(همانهایی که در دوران جنگ از هیچ خیانتی فرو گذار نمانده سَرها بریدند) قاچاق کالا، غیر رسمی برای ایشان آزاد گردید و.... همه و همه گوشه ای از اقدامات و عملکرد شوونیستی دولت خاتمی بوده است.
پس از دوران ریاست جمهوری خاتمی، نوبت به یک شوونیست دیگر رسید و احمدی نژاد یک حزب اللهی ظاهراً افراطی به تخت ریاست جمهوری جلوس پیدا نمود، ولی تنها گذشت یک نوروز و تبریک به فارس زبانها، توهین روزنامه ایران، ارگان رسمی جمهوری اسلامی بدون حتی یک معذرت خواهی خشک و خالی دولتمردان از سی ملیون تورک از و...، پرده از افکار فارسگرایانه ایشان برداشت ونشان داد که ایشان نیز از حربه اسلام تنها در راستای اهداف و منافع حاکمیت و ملت فارس سوء استفاده مینمایند.
در دو دوره اخیر نیز صدا و سیما به روند فارسگرایانه خویش ادامه داده و حتی تغییر ریاست آن تاثیری بر سیاسیتهای کلی آن نگذاشت.
با عنایت به مطالب فوق و دیگر عملکردهای ریز و درشت و پنهان و آشکار حاکمیت به آسانی می توان پروسه تغییر و تبدیل ماهیت و فلسفه حاکمیت از اسلام شیعی به ملی گرایی فارس ردیابی و اثبات نمود.

تغییر ماهیت حاکمیت و غفلت اسلامگراهای آذربایجان:
چنانچه اشاره گردید اسلامگراهای آذربایجان جنوبی عموماً به دو بخش تقسیم میگردند:
اسلامگراهای سنتی و قدیمی آذربایجان که اکثراً طرفدار شریعتمدار بوده اند و اشخاصی سکولار می باشند، لذا از حاکمیت دوری جسته و وارد بازی های سیاسی آن نمیگردند.
اسلامگرا های طرفدار خمینی که به حزب الله معروف بوده و جیره خوارحاکمیت می باشند و در مکتب سپاه و بسیج آموزش دیده و تاثیر فراوان در ترویج و تبلیغ و اجرای سیاستهای حاکمیت دارند.
اکثر حزب اللهی های آذربایجان، فارس گرایی و تغییر ماهیت و فلسفه حاکمیت را درک نکرده و سعی در انداختن مسئولیت به گردن افراد نفوذی و اشتباهات جناح چپ حاکمیت دارند، و همه گاه در اثر ذوب شدن! و خودباختگی در ولایت فقیه، ایشان را مبرا از هرگونه اشتباه و گناه می دانند.
ایشان بدون کمترین واقع بینی و توجه به اینکه رهبریت خود مستقیماً بر بیشتر قسمتهای شوونیستی نظام، تسلط و کنترل دارند، نمی خواهند حقیقت را باور نموده و تغییر ماهیت حاکمیت را قبول نمایند و لذا آلت و ابزار شوونیست فارس گردیده با بهم زدن برنامه های حتی فرهنگی آذربایجان، برپایی اردوهای فاطمیه در قلعه بابک، برخورد و مقابله با اعتراضات مدنی و ... عملاً در برابر اسلام و ملت خویش قرار گرفته اند.
از طرفی در این اواخر وارد شدن یک گروه از حزب الله به محوریت نماینده ولی فقیه، مجتهد شبستری، به توهم بافی ایران شمالی و حمایت مستقیم از جنایات ارامنه، باعث آشکار شدن علنی افکار و اندیشه ایشان گردیده و مورد استهزاء مجامع بین المللی و نیز باعث تحریک برخی و توهین به پیامبر اسلام(ص) گردیدند.
این گروه و همفکرانشان نه از روی غفلت و بیخبری، بلکه از روی حماقت و خیانت رو در روری ملت مسلمان خویش قرار گرفته و دست اتحاد با شوونیستهای فارسگرای ضد اسلام داده و راه کسروی ها را ادامه میدهند.
این گروه از حزب الله با آگاهی و اعتقاد به تغییر فلسفه و ماهیت اسلامی حاکمیت، عملاً مخالف اسلام شیعی گردیده اند و احتمالاً فردا پس فردا به دین گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک بگروند!

نتیجه:
حکومت جمهوری اسلامی ایران بدون ارج دهی و توجه به تلاشها و جانفشانی های فراوان دیگر ملل ایران بخصوص ملت آذربایجان جنوبی، در ثبات و پیشرفت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... ایران، بر اساس افکار نژادپرستانه و فارسگرایانه خویش اقدام به تغییر تدریجی ماهیت وجودی انقلاب اسلامی نموده و سیاستهای شوونیستی حاکمیت شاهنشاهی پهلوی را دنباله روی می نماید.
حاکمیت اگر دیروز سعی در حمایت از امت اسلامی و فلسطین می نمود امروز از ارمنستان مسیحی به جهت آریایی پنداری ایشان حمایت نموده و راضی به قتل عام شیعیان قاراباغ و تبدیل مسجد به طویله دارد.
امروز حاکمیت زبان فارسی ( نه اسلام) را عامل وحدت و حفظ! ایران دانسته و حاضربه هرگونه قتل عام دیگر ملل ایران در راستای فارس گرایی می باشد.
بی عدالتی ها و نابرابری های کلان اقتصادی مناطق فارس نشین با دیگر مناطق بخصوص آذربایجان به اوج خویش رسیده و بحرانهای شدید فرهنگی- اجتماعی و ترویج عمدی انواع ناهنجاریها (اعتیاد و ...) جهت فلج نمودن بیشتر آذربایجان در حال اجراست.
......................
لذا اسلامگرایان حقیقی حکومتی و حزب الله، در صورت پایبندی به اصول اسلامی، می توانند با بررسی و دقت در عملکردهای حاکمیت از اوایل انقلاب تا کنون، به تغییر ماهیت و فلسفه اسلامیت شیعه حاکمیت پی برده و بدانند که ریسمان ارتباط عقیدتی- ایدولوژیکی ایشان با حاکمیت بکلی گسسته است.
و خلاصه اینکه:
بسیجیان و سپاهیان آذربایجان، جهت سربلندی در پیشگاه خداوند متعال و ملت خویش، لازم است از خواب غفلت بیدار گشته، بازیچه وَآلت دست حاکمیت فارسگرای کنونی نگردند و اسلام را مساوی فارس و ایران نپنداشته و منافع دراز مدت خود وملت آذربایجان را مد نظر گرفته در راه اسلام و ملت خویش آذربایجان قدم بردارند.
توران تبریزلی 9/9/85 تبریز Email: Turan_tebrizli@yahoo.com




0 Comments:

Post a Comment

<< Home

June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 September 2007 October 2007 November 2007 August 2008