Wednesday, February 28, 2007

اعلاميه جهانى حقوق زبانى

ترجمه شده توسط: على دده بيگلو

به مناسبت روز جهانى زبان مادرى




مقدمات

موسسات و تشكيلات غيردولتى٬ امضاء كنندگان "بيانيه جهانى حقوق زبانى" حاضر٬ گردهم آمده از ٦ تا ٩ ژوئن ١٩٩٦ در بارسلونا؛
با در نظر گرفتن "اعلاميه جهانى حقوق بشر" مورخ ١٩٤٨ ٬ كه در مقدمه اش اعتقاد خود را به "برابرى حقوق پايه اى بشر٬ كرامت و ارزش افراد انسانى و حقوق برابر مرد و زن" بيان مىنمايد؛ و نيز در ماده دوم خود كه اعلام مىكند "همه افراد٬ بدون در نظر گرفتن "نژاد٬ رنگ٬ جنسيت٬ زبان٬ دين٬ باورهاى سياسى و يا ديگر باورها٬ منشاء ملى و يا اجتماعى٬ مالكيت٬ محل تولد و يا خصوصيات ديگر"٬ داراى همه حقوق و آزادىها مىباشند"؛
با در نظر گرفتن "عهدنامه بين المللى حقوق سياسى و مدنى" ١٦ دسامبر ١٩٦٦ (ماده ٢٧) ٬ و "عهدنامه بين المللى حقوق فرهنگى٬ اجتماعى و اقتصادى" به همان تاريخ٬ كه در مقدمه هاى خود بيان مىنمايند آحاد نوع بشر نمىتوانند آزاد شمرده شوند مگر آنكه شرايطى فراهم گردد كه آنها را قادر به اعمال و بهره بردارى از هر دوى حقوق مدنى و سياسى و حقوق فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى خود نمايد؛
با در نظر گرفتن "قطعنامه ١٣٥-٤٧"٬ ١٨ دسامبر ١٩٩٢مجمع عمومى سازمان ملل متحد كه "بيانيه در حقوق افراد متعلق به اقليتهاى ملى٬ ائتنيكى٬ دينى و زبانى" را تصويب نمود؛
با در نظر گرفتن اعلاميه ها و توافقنامه هاى (كنوانسيونهاى) مجمع اروپا مانند "كنوانسيون اروپائى براى حفظ حقوق بشر و آزاديهاى اساسى"٬ به تاريخ ٤ نوامبر ١٩٥٠ (ماده ١٤)؛ "كنوانسيون شوراى وزيران مجمع اروپا" به تاريخ ٢٩ ژوئن ١٩٩٢ ٬ كه "مقاوله نامه (چارتر) اروپائى براى زبانهاى منطقه اى و يا اقليتى" را تصويب نمود؛ "اعلاميه در باره اقليتهاى ملى" تهيه شده توسط نشست سران مجمع اروپا در تاريخ ٩ اكتبر ١٩٩٣ ؛ و "كنوانسيون چهارچوب براى محافظت از اقليتهاى ملى" نوامبر ١٩٩٤ ؛
با در نظر گرفتن "بيانيه انجمن بين المللى قلم در سانتياگو د كومپوستلا" و "بيانيه ١٥ دسامبر ١٩٩٣ كميته حقوق زبانى و ترجمه اى انجمن جهانى قلم٬ در رابطه با پيشنهادى براى برگزارى كنفرانسى جهانى در موضوع حقوق زبانى"؛
با در نظر گرفتن اين امر كه در شهر رسيف برزيل٬ "اعلاميه ٩ اكتبر ١٩٨٧ دوازدهمين سمينار انجمن بين المللى براى توسعه تفاهم و ارتباط بين فرهنگها"٬ به سازمان ملل متحد توصيه نمود كه گامهاى لازم را براى تصويب و اجراى اعلاميه جهانى حقوق زبانى بردارد؛
با در نظر گرفتن "كنوانسيون ١٦٩ سازمان جهانى كار" مورخه ٢٦ ژوئن ١٩٨٩ در باره مردمان بومى و طائفه اى در كشورهاى مستقل؛
با توجه به "اعلاميه جهانى حقوق جمعى خلقها"٬ بارسلونا ٬ مى ١٩٩٠ ٬ كه اعلام نمود همه خلقها ٬ در درون چهارچوبهاى سياسى متفاوت از حق افاده و توسعه فرهنگ٬ زبان و قواعد سازمانيابى خويش و در نهايت از حق پذيرش و دارا بودن نهادهاى حكومتى٬ ارتباطاتى٬ تحصيلى و سياسى خود برخوردار مىباشند؛
با در نظر گرفتن "بيانيه نهائى پذيرفته شده در همايش عمومى فدراسيون جهانى معلمان زبان مدرن" در شهر پچ (مجارستان) به تاريخ ١٦ آگوست ١٩٩١ ٬ كه به شناخته شدن رسمى حقوق زبانى به عنوان حقوق پايه اى انسانى توصيه نموده بود؛
با در نظر گرفتن "گزارش كميسيون شوراى اقتصادى و اجتماعى سازمان ملل متحد٬ ٢٠ آوريل ١٩٩٤ " در ارتباط با طرح "اعلاميه در حقوق خلقهاى بومى" كه به حقوق فردى در پرتو حقوق جمعى نظر مىكند؛
با در نظر گرفتن طرح "بيانيه كميسيون حقوق بشر بين آمريكائى در باره مردمان بومى" ٬ مصوب نشست ١٢٧٨ به تاريخ ١٨ سپتامبر ١٩٩٥؛
با در نظر گرفتن اينكه اكثريت زبانهاى در خطر نابودى٬ متعلق به گروههاى مردمانى مىباشند كه از حق حاكميت ملى خود برخوردار نيستند و اينكه عوامل اصلى كه از توسعه اين زبانها ممانعت كرده و به روند جايگزينى زبانى ديگر به جاى آنها شتاب مىبخشند٬ عبارتند از نبود حكومتهاى خودگردان آنها و سياست دولتها٬ كه ساختارهاى سياسى و ادارى و زبان خود بر آنها را تحميل مىنمايند؛
با در نظر گرفتن اينكه حمله نظامى٬ مستعمره نمودن٬ اشغال و ديگر نمونه هاى به انقياد در آوردن اجتماعى٬ اقتصادى و سياسى٬ اغلب اوقات شامل تحميل مستقيم زبانى خارجى بوده و يا حداقل٬ تصورات موجود در باره ارزش و منزلت زبانها را خدشه دار نموده و موجب ايجاد آنچنان رفتارهاى زبانى سلسله اى مىگردند كه وفادارى زبانى متكلمين به آنها را از بين مىبرند؛
و با در نظر گرفتن اينكه زبانهاى برخى از خلقهائى كه حاكميت ملى خود را بتازگى بدست آورده اند٬ متعاقبا و در نتيجه سياستى كه زبان قبلى قدرتهاى استعمارى و يا امپرياليستى را مقدم مىشمارد٬ در روند جانشينى زبانى در مىغلطند؛
با در نظر گرفتن اينكه جهانى شدن مىبايست بر اساس تلقىاى از تنوع زبانى و فرهنگى٬ غالب آمده كه بر روندهاى يكسانسازى و تجريد حذفى زبانها و فرهنگها٬ بنياد گذارده شود؛
با در نظر گرفتن اين نكته كه به منظور تامين نمودن همزيستى صلح آميز بين جمعيتهاى زبانى٬ مىبايست اصولى عمومى يافت شوند كه تشويق و ارتقاء موقعيت و احترام به همه زبانها و كاربرد اجتماعى آنها در محيطهاى عمومى و خصوصى را تضمين نمايند ؛
با در نظر گرفتن اينكه عوامل گوناگون با ماهيتهاى غيرزبانى (عاملهاى تاريخى٬ سياسى٬ سرزمينى٬ جمعيت شناسى٬ اقتصادى٬ اجتماعى-فرهنگى و اجتماعى-زبانى و عوامل ديگر مربوط به رفتارهاى جمعى) مسائلى را ايجاد مىكنند كه منجر به نابودى٬ به حاشيه رانده شدن و يا انحطاط زبانهاى بيشمار مىگردند٬ و نيز براى اينكه بتوان راه حل هاى مناسبى براى هر مورد خاصى اعمال نمود٬ حقوق زبانى مىبايست به طورى همه جانبه بررسى گردند؛
با اعتقاد به اينكه "اعلاميه جهانى حقوق زبانى"٬ به منظور تصحيح عدم توازنهاى زبانى در پرتو تضمين احترام و توسعه كامل همه زبانها٬ و پايه گذارى اصولى براى صلح و برابرى عادلانه زبانى در سراسر جهان به عنوان عاملى كليدى در حفظ روابط اجتماعى موزون٬ مورد نياز مىباشد؛
بدينوسيله اعلام مىدارد كه

آغاز موقعيت هر زبان٬ در پرتو ملاحظاتى كه در زير آمده اند٬ محصول تقارب و اندركنش دامنه وسيعى از عوامل با ماهيتهاى سياسى و قانونى٬ ايدئولوژيك و تاريخى٬ جمعيتشناختى و قلمرو-سرزمينى٬ اقتصادى و اجتماعى٬ فرهنگى٬ زبانشناختى و زبانى-اجتماعى٬ بين زبانى و ذهنى استּ
در حال حاضر٬ اين فاكتورها بدينگونه تعريف مىشوند:
- تمايل ديرينه يكسانسازى اكثريت دولتها به كاهش تنوع و تشويق رفتارهائى كه بر ضد چندگانگى فرهنگى و تكثر زبانى مىباشندּ
- سير به سوى اقتصاد جهانى و بدنبال آن بازار جهانى اطلاعات٬ ارتباطات و فرهنگ كه باعث مختل گرديدن محيطهاى مناسبات مشترك و گونه هاى تاثير متقابلى كه انسجام درونى جمعيتهاى زبانى را تضمين مىنمايند٬ مىشودּ
- مدل رشد اكونوميسيستى پيشنهاد شده توسط گروههاى اقتصادى ماوراءملى٬ كه خواهان يكى نشان دادن كاهش كنترلهاى دولتى با پيشرفت و فرديت گرائى رقابتى بوده و باعث ايجاد نابرابريهاى جدى و فزاينده زبانى٬ فرهنگى٬ اجتماعى و اقتصادى مىگرددּ
- جمعيتهاى زبانى در عصر حاضر از سوى عواملى مانند نداشتن حكومتهاى ملى (خودگردان) خود٬ نفوس محدود٬ و يا جمعيتى كه به لحاظ جغرافيائى قسما و يا كاملا پراكنده شده است٬ اقتصادى شكننده٬ زبانى استاندارديزه نشده٬ و يا مدلى فرهنگى در ضديت با مدل فرهنگى مسلط٬ در معرض تهديد قرار دارندּ اين عوامل٬ ادامه حيات و گسترش بسيارى از زبانها را عملا غيرممكن مىسازد مگر آنكه اهداف اساسى زيرين ملحوظ شوند:
ּּ) از ديدگاه سياسى٬ هدف طراحى روشى براى سازماندهى تكثر و تنوع زبانى به گونه اى كه به مشاركت موثر جمعيتهاى زبانى در اين مدل توسعه جديد اجازه دهدּ
ּּ) از ديدگاه فرهنگى٬ هدف تامين و ايجاد محيط ارتباطات جهانىاى سازگار با مشاركت برابر همه خلقها٬ جمعيتهاى زبانى و افراد در روند توسعهּ
ּּ) از ديدگاه اقتصادى٬ هدف تشويق پايدار توسعه بر پايه مشاركت همه و بر اساس احترام به تعادل محيط زيست جوامع و در روابط برابر بين همه زبانها و فرهنگهاּ
بنا به همه دلايل فوق الذكر٬ اين اعلاميه مبداء حركت خود را "جمعيتهاى زبانى" و نه "دولتها" قرار مىدهد و مىبايست به اين اعلاميه در متن تقويت موسسات بين المللى قادر به تضمين نمودن توسعه برابر و پايدار همه جامعه بشرى نگريستּ به همين دلايل٬ همچنين از اهداف اين اعلاميه٬ تشويق ايجاد چهارچوبى سياسى براى تنوع زبانى مبتنى بر احترام٬ همزيستى هماهنگ و منافع متقابل مىباشدּ
عنوان مقدماتى: مفاهيم

ماده ١
١- اين بيانيه "جمعيت زبانى" را بدين گونه تعريف مىنمايد: هر جامعه انسانى كه به لحاظ تاريخى در "محيط سرزمينى" معينى٬ فارغ از به رسميت شناخته شدن و يا نشدن آن٬ سكنى گزيده و خود را به عنوان يك توده با هويت واحد دانسته و زبان مشتركى را به عنوان وسيله اى طبيعى براى ارتباط و هم بندى فرهنگى بين اعضاى آن توسعه داده استּ تعبير "زبان خاص يك سرزمين" (زبان نياخاكى) به زبان جمعيتى كه به شرح فوق در همچو محيطى سكنى گزيده باشد اطلاق مىشودּ
٢- اين اعلاميه مبداء حركت خود را بر اين اصل قرار مىدهد كه حقوق زبانى در عين حال و يكجا٬ هم فردى و هم جمعى مىباشندּ در تعريف دامنه كامل حقوق زبانى٬ اين اعلاميه مرجع خود را مورد يك جمعيت زبانى تاريخى٬ در محيط سرزمينى خود قبول مىنمايدּ و آنچه از اين محيط درك مىشود٬ نه تنها گستره جغرافيائىاى كه جمعيت در آنجا زندگى مىنمايد٬ بلكه محيط اجتماعى و عملىاى كه براى توسعه و شكوفائى تمام و كمال يك زبان حياتى است مىباشدּ تنها بر اين اساس امكان دارد كه حقوق زبانى گروههاى ذكر شده در نقطه ٥ ام اين اعلاميه و حقوق افرادى كه در خارج سرزمين زبانى خويش مىزيند را٬ برحسب پيوستگى و درجه بندى تعريف نمودּ
٣- به منظور كاربرد در اين بيانيه٬ گروههايى كه داراى يكى از موقعيتهاى زير باشند نيز متعلق به يك جمعيت زبانى و ساكن در سرزمين خود شمرده مىشوند:
الف- هنگامى كه آنها از بدنه اصلى جمعيت خود توسط مرزهاى ادارى و يا سياسى جدا شده باشندּ
ب – هنگامى كه در طول تاريخ٬ در منطقه كوچك جغرافيائىاى محصور شده توسط اعضاء جوامع زبانى ديگر٬ تثبيت شده باشندּ
ج- هنگامى كه در منطقه جغرافيايىاى كه در آن با اعضاء جمعيتهاى زبانى ديگرى با سوابق تاريخى مشابه٬ سهيم و شريكند تثبيت شده باشندּ
٤- اين بيانيه همچنين مردمان عشايرى كوچرو در مناطق قشلاق-ييلاق خودشان و همچنين مردمان تثبيت شده در نواحى به لحاظ جغرافيايى پراكنده را به عنوان جمعيتهاى زبانى در سرزمينهاى تاريخى خود مىپذيردּ
٥- اين اعلاميه "گروه زبانى" را بدين شكل تعريف مىنمايد: هر گروه از اشخاص داراى زبان واحد٬ كه زبانشان در محيط سرزمينى جمعيت زبانى ديگرى تثبيت شده اما داراى سابقه تاريخى برابرى با اشخاص جمعيت مهمانپذير نبوده نباشدּ نمونه هاى اين چنين گروههائى مهاجرين٬ پناهندگان٬ اشخاص ديپورت شده و اعضاى دياسپورا مىباشندּ
ماده ٢
١- اين بيانيه اعلام مىدارد كه هرگاه گروهها و جمعيتهاى زبانى گوناگون در سرزمين واحدى مشترك باشند٬ حقوق مندرجه در اين اعلاميه مىبايست بر اساس احترام متقابل و به گونه اى اعمال شوند كه دمكراسى به حداكثر اندازه ممكنه تضمين گرددּ
٢- در جستجو براى وصول به تعادل اجتماعى-زبانى رضايت بخش٬ به عبارت ديگر به منظور ايجاد هماهنگى مناسب بين حقوق مربوطه چنين جمعيتها و گروههاى زبانى و افراد متعلق بدانها٬ عوامل مختلفى - علاوه بر سوابق تاريخى مربوطه آنها در سرزمينها و مطالبات آنها كه به روشهاى دمكراتيك بيان شده اند- مىبايد در نظر گرفته شوندּ اينچنين عواملى شامل ماهيت اجبارى مهاجرتها٬ كه منجر به همزيستى جمعيتها و گروههاى مختلف مىشود و همچنين درجه آسيب پذيرى فرهنگى٬ اجتماعى-اقتصادى و سياسى آنها مىگرددּ
ماده سوم
١- اين اعلاميه حقوق زير را به عنوان حقوق شخصى غيرقابل سلبى كه در هر گونه شرايط٬ امكان برخوردارى از آنها وجود دارد٬ قبول مىنمايد:
- حق به رسميت شناخته شدن شخص به عنوان عضوى از يك جمعيت زبانى؛
- حق شخص براى استفاده از زبان خود در مكانهاى خصوصى و عمومى؛
- حق شخص براى استفاده از نام خود؛
- حق شخص براى ايجاد مناسبات و پيوند با ديگر اعضاى جمعيت زبانى مبداء خود؛
- حق شخص براى حفظ و گسترش فرهنگ خود؛
- و همه حقوق ديگر مربوط به زبان كه در "عهدنامه بين المللى حقوق سياسى و مدنى ١٦ دسامبر ١٩٦٦ " و "عهدنامه بين المللى در باره حقوق اقتصادى٬ اجتماعى و فرهنگى" به همان تاريخ به رسميت شناخته شده اندּ
٢- اين بيانيه اعلام مىدارد كه حقوق جمعى گروههاى زبانى٬ علاوه بر حقوق فوق الذكر كه تك تك افراد عضو گروههاى زبانى از آنها برخوردار مىباشند٬ در تطابق با شرايط تشريح شده در بند ٢ּ٢ شامل موارد زير مىباشد:
- حق گروههاى زبانى براى آموخته شدن زبان و فرهنگشان؛
- حق گروههاى زبانى براى دستيابى به خدمات فرهنگى؛
- حق گروههاى زبانى براى حضور برابر زبان و فرهنگهايشان در رسانه هاى ارتباطى؛
- حق گروههاى زبانى در دريافت توجه و اعتناء نهادهاى حكومتى و در روابط اجتماعى-اقتصادى تهيه شده به زبان خودּ
٣- حقوق فوق الذكر اشخاص و گروههاى زبانى به هيچ طريقى نمىبايست مانع برقرارى مناسبات متقابل بين اينگونه اشخاص و گروههاى زبانى٬ با جمعيت زبانى مهمانپذير و يا ادغامشان در آن جمعيت گرددּ همچنين اين حقوق نبايد به محدود نمودن حقوق جمعيت مهمانپذير و يا اعضاء آن در كاربرد زبان خود جمعيت در سراسر فضاى سرزمينى آن زبان منجر شودּ
ماده ٤
١- اين اعلاميه بيان مىدارد اشخاصى كه به سرزمين جمعيت زبانى ديگرى رفته در آنجا ساكن مىشوند حق دارند و موظف اند كه نسبت به اين جمعيت (مهمانپذير) رفتارى همگرايانه از خود نشان دهندּ آنچه از اين بيان استنباط مىشود تلاشى اضافى است از سوى اينگونه اشخاص براى انسيت با اعضاء جمعيت مهمانپذير؛ به طرزى كه در ضمن حفظ خصوصيات فرهنگى اصلى خويش ؛ مراجع٬ ارزشها و گونه هاى رفتارى كافىاى را با جامعه اى كه در آن سكنى گزيده اند سهيم شوندּ اين امر آنها را قادر خواهد ساخت كه به لحاظ اجتماعى و بدون مواجه شدن با مشكلاتى بيش از آنچه اعضاى جمعيت مهمان پذير با آن مواجه اند٬ كارآ عمل نمايند ּ
٢- اين اعلاميه٬ از سوى ديگر٬ بيان مىكند كه يكسانسازى –آسيميلاسيون٬ تعبيرى به مفهوم اخذ فرهنگ جامعه ميهمان پذير به شكلى كه خصوصيات فرهنگى اصلى٬ با مراجع٬ ارزشها و گونه هاى رفتارى جامعه مهمان پذير جايگزين مىگردند٬ به هيچوجه نبايد تحميلى و يا جبرى بوده و تنها مىتواند كه محصول انتخابى تماما آزادانه باشدּ
ماده ٥
اين اعلاميه بر اين اساس استوار است كه حقوق تمامى جمعيتهاى زبانى مساوى و مستقل از موقعيت اين زبانها به عنوان زبان رسمى٬ محلى و يا اقليتى بودن مىباشدּ در اين اعلاميه٬ تعبيراتى مانند محلى و يا اقليتى بكار برده نشده اند زيرا - هرچند در بعضى موارد مشخص٬ شناسانى زبانها به عنوان اقليتى و يا محلى مىتواند احقاق برخى از حقوق معين را تسهيل نمايد- با اينهمه٬ اين و ديگر تعابير جرح و تعديل كننده٬ غالبا براى اعمال محدوديت بر حقوق جمعيتهاى زبانى بكار برده مىشوندּ
ماده ٦
اين اعلاميه اعلام مىكند كه نمىتوان تنها بر اين مبناء كه يك زبان٬ زبان رسمى دولت است و يا به طور سنتى براى مقاصد ادارى و يا برخى از فعاليتهاى فرهنگى مشخص در يك سرزمين بكار رفته است٬ آنرا "زبان خاص سرزمين" بشمار آوردּ

عنوان اول: اصول عمومى
ماده ٧
١- همه زبانها بيان هويتى جمعى و راهى مجزا براى درك و توصيف واقعيت اند و بنابراين مىبايست كه از همه شرايط لازم براى گسترش و پيشرفتشان در همه نوع فعاليت و كاركرد برخوردار باشندּ
٢- همه زبانها محصول آفرينش جمعى بوده و به عنوان ابزار همبستگى٬ تعيين هويت٬ ارتباط و افاده خلاق براى استفاده فردى در درون يك جمعيت٬ در دسترس همگان قرار دارندּ
ماده ٨
١- همه جمعيتهاى زبانى از حق سازماندهى و مديريت منابع خويش٬ براى تضمين نمودن كاربرد زبانهايشان در همه فعاليتها در درون جامعه برخوردارندּ
٢- همه جمعيتهاى زبانى محق اند كه بر هرگونه وسائط لازمه ممكن براى تضمين نمودن انتقال و پيوستگى زمانى زبان خود دسترسى داشته باشندּ
ماده ٩
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه سيستم زبانى خود را٬ بدون مداخلات اجبارى و يا القائى٬ تنظيم و استاندارديزه نموده٬ حفظ٬ توسعه و ارتقاء دهندּ
ماده ١٠
١- همه جمعيتهاى زبانى داراى حقوق برابرندּ
٢- اين اعلاميه تبعيض بر عليه جمعيتهاى زبانى را غيرقابل قبول مىداند٬ فارغ از آنكه اين تبعيض بر مبناى درجه حاكميت سياسى مستقل جمعيت زبانى؛ موقعيت تعريف شده آن جمعيتها از لحاظ اجتماعى٬ اقتصادى و يا ديگر لحاظها؛ درجه استاندارديزه شدن٬ مدرنيزاسيون و يا به روز شدگى زبانهايشان و يا هر معيار ديگرى اعمال گرددּ
٣- همه گامهاى ضرور براى تحقق اصل برابرى و به جا آوردن موثر آن مىبايست برداشته شوندּ
ماده ١١
همه جمعيتهاى زبانى از حق دستيابى به و استفاده از همه وسائط ترجمه به ديگر زبانها و يا ترجمه از ديگر زبانها٬ كه براى تضمين نمودن اعمال و برخوردارى از حقوق ذكر شده در اين اعلاميه ضرورى باشند٬ برخوردارندּ
ماده ١٢
١- هر كس حق دارد كه كليه فعاليتهاى خود را در محيطهاى عمومى به زبان خويش به جا آورد؛ به شرط آنكه آن زبان٬ "زبان خاص سرزمينى" محلى باشد كه وى در آن ساكن استּ
٢- هر كس حق دارد كه زبان خود را در محيط هاى شخصى و خانوادگى بكار بردּ
ماده ١٣
١- هر كس حق دارد كه زبان خاص سرزمينى (زبان نياخاكى) خود را كه در آن زندگى مىكند بياموزدּ
٢- هر كس حق دارد كه چند زبانه شود و بر اساس تضميناتى كه دراين اعلاميه براى كاربرد عمومى زبان خاص سرزمينى (زبان نياخاكى) تثبيت شده اند٬ و بدون هيچ گونه پيشداورى٬ مناسبترين زبانى را كه موجب پيشرفت شخصى و يا تحرك اجتماعى وى مىگردد آموخته و بكار بردּ
ماده ١٤
تدابير اين اعلاميه نمىتوانند به طرزى تفسير شوند و يا بكار روند كه به نرمها و يا رويه هاى عملى ناشى از موقعيت داخلى و يا بين المللى يك زبان - كه براى كاربرد آن زبان در سرزمين خود مناسبتتر مىباشند- زيان برسانندּ

عنوان دوم: رژيم جامع زبانى

بخش اول: ادارات دولتى و نهادهاى رسمى
ماده ١٥
١- همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه در سرزمين- قلمرو خود به طور رسمى بكار برده شوندּ
٢- همه جمعيتهاى زبانى از اين حق برخوردارند كه تمام اسناد ادارى٬ مدارك شخصى و دولتى و قيديات محضرهاى عمومى ثبت شده به زبان خاص سرزمينشان (زبان نياخاكىشان)٬ معتبر و قابل اجراء شناخته شوندּ و هيچ كس و مقامى نمىتواند تظاهر به ناديده گرفتن و بىخبرى از اين زبان بنمايدּ
ماده ١٦
همه اعضاى يك جمعيت زبانى حق دارند كه با مقامات دولتى به زبان خويش ارتباط برقرار كرده و اعتناء متقابل در زبان خود را از آنها دريافت كنندּ اين حق همچنين بخشهاى مركزى٬ سرزمينى٬ محلى و تقسيمات فرامنطقه اى٬ شامل سرزمينى كه زبان مورد نظر٬ زبان خاص نياخاكى آن مىباشد٬ را فرامىگيردּ
ماده ١٧
١- همه جمعيتهاى زبانى از اين حق برخوردارند كه به همه اسناد و مدارك رسمى كه به نحوى مربوط به سرزمين نياخاكى يك زبان مىباشد٬ تهيه شده در زبان خودشان دسترسى داشته و آنها را كسب نمايند٬ چه اين چنين مداركى چاپى٬ قابل خواندن با ماشين و يا در هر فرم ديگرى بوده باشدּ
٢- فرمها و اسناد ادارى استاندارد٬ چه در شكل چاپى و چه در شكل قابل خواندن توسط ماشينها و يا به هر فرم ديگر٬ بايد به همه زبانها تهيه شده و در محلهاى قابل دسترسى براى عموم و استفاده آنها قرار گيرندּ اين خدمت بايد توسط مقامات دولتى به شكلى انجام پذيرد كه همه سرزمينهايى را كه براى يك زبان٬ سرزمين خاص زبانى (نياخاكى) شمرده مىشوند تحت پوشش قرار دهدּ
ماده ١٨
١- همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه قوانين و ديگر ملاحظات قانونى كه به نحوى به آنها مربوط مىشود٬ به زبان خاص سرزمينىشان (زبان نياخاكشان) تهيه و منتشر شوندּ
٢- مقامات دولتى كه در حوزه حاكميت خود٬ داراى بيش از يك زبان خاص سرزمينى (زبان نياخاكى) تاريخى هستند٬ مىبايست همه قوانين و مقررات ديگر قانونى و حقوقى داراى ماهيت عمومى را٬ به تك تك اين زبانها تهيه و منتشر سازندּ فارغ از اينكه متكلمين به هر كدام از اين زبانها قادر به فهم زبانهاى ديگر باشند و يا نهּ
ماده ١٩
١- زبان رسمى همه مجالس نمايندگى٬ مىبايست زبان(هاى) به طور تاريخى رايج در سرزمينهايى كه نمايندگان ٬ نمايندگى آن را بر عهده دارند باشدּ
٢- اين حق همچنين شامل زبانهاى جمعيتهاى زبانى سكنى گزيده در مناطق جغرافى پراكنده كه به آنها در بند ١ پاراگراف چهار اشاره گرديد نيز مىشودּ
ماده ٢٠
١- هركس حق دارد زبانى را كه به طور تاريخى در يك سرزمين به آن تكلم مىشود - هم به شكل شفاهى و هم به شكل نوشتارى- در محاكم و دادگاههاى قضائى واقع در آن سرزمين بكار بردּ محاكم قضائى بايد در امورات داخلى خود٬ زبان خاص سرزمين (زبان نياخاكى) را بكار برند و اگر بنا به سيستم حقوقى فعلا موجود در كشور٬ ضرورتى به ادامه جريان محاكمات در محلى ديگر موجود باشد٬ مىبايد به كاربرد زبان اصلى در محل جديد همچنان ادامه داده شودּ
٢- هر كس حق دارد كه در تمام موارد٬ به زبانى كه آنرا درك مىكند و قادر به تكلم به آن است محاكمه شود٬ همچنين حق دارد كه از خدمت مترجمى مجانى بهره مند گرددּ
ماده ٢١
همه جمعيتهاى زبانى حق ثبت و بايگانى مدارك و اسناد به زبان سرزمينى خود (زبان نياخاكى) توسط محضرهاى عمومى را دارا مىباشندּ
ماده ٢٢
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه مدارك تائيد شده آنها توسط ثبت اسناد٬ محضرهاى عمومى و يا ديگر ماموران صلاحيتدار دولتى٬ به زبان خاص سرزمين (زبان نياخاكى) محل خدمت ماموران دولتى و يا محضرهاى عمومى تهيه و تنظيم شوندּ

بخش دوم: تحصيل
ماده ٢٣
١- آموزش و تحصيل مىبايست در سرزمينى كه در آن عرضه مىگردد٬ به تشويق افاده فرهنگى خود از سوى جمعيت زبانى٬ كمك نمايدּ
٢- آموزش و تحصيل مىبايست در سرزمينى كه عرضه مىشود٬ به حفظ و توسعه زبانى كه يك جمعيت زبانى به آن سخن مىگويد يارى رساندּ
٣- آموزش و تحصيل همواره مىبايست در خدمت تكثر و تنوع زبانى و فرهنگى و روابط آهنگدار بين جمعيتهاى زبانى گوناگون در سراسر جهان باشدּ
٤- در بستر اصول پيش گفته٬ هر كس حق دارد كه هر زبانى را بياموزدּ
ماده ٢٤
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند در باره گستره حضور زبانشان٬ به عنوان زبان رابط و به عنوان زبان مورد مطالعه٬ در تمام سطوح تحصيلى در سرزمين خود (پيش دبستانى٬ ابتدائى٬ متوسطه٬ حرفه اى و فنى٬ دانشگاهى و آموزش بزرگسالان) تصميم بگيرندּ
ماده ٢٥
همه جمعيتهاى زبانى از حق دستيابى و كاربرد همه منابع انسانى و مادى لازم براى تضمين نمودن حضور زبانشان در همه سطوح تحصيلى در نياخاك خود٬ از قبيل آموزگاران ورزيده٬ روشهاى آموزشى مناسب٬ كتب و متون درسى٬ منابع مالى٬ تجهيزات و ساختمانها٬ تكنولوژى هاى سنتى و مدرن و در وسعتى كه خواهان آنند برخوردار مىباشندּ
ماده ٢٦
همه جمعيتهاى زبانى محق اند از تحصيلى كه اعضاى آن جامعه را قادر به تسلط كامل در كاربرد زبانشان سازد٬ شامل توانائيهاى مختلف مربوط به همه محيطهاى روزمره كاربرد زبان٬ همچنين گسترده ترين تسلط ممكنه به هر زبان ديگرى كه خواهان يادگيرى آن باشند٬ برخوردار شوندּ
ماده ٢٧
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند از تحصيلى كه اعضاى آن جمعيت را قادر به كسب دانش هر زبانى كه مربوط به سنن فرهنگىشان بوده باشد برخوردار شوندּ مانند زبانهاى ادبى و يا زبانهاى مقدس كه سابقا زبانهاى معمول آن جمعيت بوده اندּ
ماده ٢٨
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه از تحصيلى كه اعضاى آن جمعيت را به دستيابى به آگاهى همه جانبه در باره ميراث فرهنگى خود (تاريخ٬ جغرافيا٬ ادبيات٬ و ديگر نمودهاى فرهنگىشان) قادر سازد برخوردار شوندּ همچنين محق اند كه از گسترده ترين آگاهى ممكنه در باره هر فرهنگ ديگرى كه خواهان دانستن آن باشند بهره مند شوندּ
ماده ٢٩
١- هر كس محق است كه از تحصيل و آموزش به زبان خاص سرزمين خود كه در آنجا ساكن است (زبان نياخاكى) برخوردار گرددּ
٢- اين حق٬ حق كسب دانش گفتارى و نوشتارى زبانى ديگر را كه شخص ممكن است به عنوان ابزار ارتباط با ديگر جمعيتهاى زبانى بكار برد ٬ نفى و سلب نمىكندּ
ماده ٣٠
زبان و فرهنگ همه جمعيتهاى زبانى مىبايست كه موضوع مطالعه و تحقيقات علمى در سطح دانشگاهى قرار گيرندּ

بخش سوم: نامهاى شخصى
ماده ٣١
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه سيستم نامهاى شخصى خويش را در همه محيطها و در همه مناسبتها حفظ نموده و آنها را بكار برندּ
ماده ٣٢
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه نامهاى محل و مكان به زبان خاص سرزمينى خود را (زبان نياخاكى)٬ هم به صورت شفاهى و هم به صورت كتبى٬ در محيطهاى خصوصى٬ عمومى و رسمى بكار برندּ
٢- همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه نامهاى بومى محلها و مكانها را تثبيت و حفظ نموده٬ در آنها اصلاحاتى اعمال نمايندּ همچو نامهاى امكنه را نمىتوان به طور كيفى موقوف و منسوخ نمود و يا تحريف و جرح و تعديل كردּ همچنين نمىتوان اينگونه نامها را پس از تغييرات سياسى و يا هر گونه دگرگونى حادثه ديگر٬ تغيير دادּ
ماده ٣٣
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه جمعيت خود را به همان نامى كه در زبان خودشان بكار مىبرند بنامندּ هرگونه ترجمه به زبانهاى ديگر مىبايست از نامگذاريهاى تحقير آميز و ابهام انگيز اجتناب نمايدּ
بند ٣٤
هر كس حق دارد كه نام خود را در همه محيطها به زبان خويش بكار بردּ و همچنين حق دارد كه نامش٬ اگر لزومى به بكاربردن سيستم نوشتارى متفاوت با زبان وى وجود داشته باشد٬ با لحاظ دقيقترين آوانگارى ممكن ثبت گرددּ

بخش چهارم: رسانه هاى ارتباطى و تكنولوژىهاى جديد
ماده ٣٥
همه جمعيتهاى زبانى از اين حق برخوردارند كه در باره درجه حضور زبانشان در رسانه هاى ارتباطى در سرزمين خود (نياخاك خود)٬ بدون در نظر گرفتن متد پخش و يا انتقال توليدات آنها تصميم بگيرندּ چه اين رسانه ها محلى و يا سنتى٬ چه رسانه هاى داراى شمول گسترده تر و چه رسانه هايى كه از تكنولوژىهاى پيشرفته تر استفاده مىكنند باشندּ
ماده ٣٦
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه به همه منابع مادى و انسانى لازم براى تضمين نمودن درجه مطلوبى از حضور زبان خويش و درجه مطلوبى از افاده فرهنگى خودشان در رسانه هاى ارتباطى در سرزمين خود؛ و از پرسنل ورزيده٬ منابع مالى٬ ساختمانها و تجهيزات٬ تكنولوژيهاى سنتى و مدرن دسترسى داشته باشندּ
ماده ٣٧
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه از طريق رسانه هاى ارتباطى آگاهى كاملى در باره ميراث فرهنگى خويش (تاريخ٬ جغرافيا٬ ادبيات٬ و ديگر نمودهاى فرهنگ شان)٬ همچنين حداكثر اطلاعات ممكنه در باره هر فرهنگ ديگرى كه اعضاى آن جمعيت٬ خواستار دانستن آن باشند را دريافت نمايندּ
ماده ٣٨
زبانها و فرهنگهاى همه جمعيتهاى زبانى در سراسر جهان٬ مىبايست در رسانه هاى ارتباطى از معامله و برخوردى برابر و غيرتبعيض آميز بهره مند شوندּ
ماده ٣٩
جمعيتهاى توصيف شده در ماده ١ ٬ پاراگراف ٣ و ٤ اين اعلاميه و گروههاى ذكر شده در پاراگراف ٥ همان ماده٬ از حق برابر تمثيل زبانشان در رسانه هاى ارتباطى سرزمينى كه در آن ساكنند و يا به آنجا مهاجرت مىنمايند برخوردارندּ اين حق بايد در هماهمنگى با حقوق ديگر گروهها و جمعيتهاى زبانى ساكن در آن سرزمين اعمال گرددּ
ماده ٤٠
در عرصه تكنولوژى اطلاعاتى٬ همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه به تجهيزات تطبيق داده شده با سيستم زبانىشان و به ابزارآلات و محصولات تهيه شده در زبان خودشان دسترسى داشته باشندּ به نحوى كه بتوانند از همه امكانات و پتانسيلهاى ممكنه توسط چنين تكنولوژيهايى براى افاده خود٬ براى تحصيل٬ در ارتباطات٬ انتشارات٬ ترجمه و پروسسينگ اطلاعاتى و پخش و كلا تبليغ فرهنگشان حداكثر بهره بردارى را بنمايندּ

بخش پنجم: فرهنگ
ماده ٤١
١- همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه زبان خويش را در همه فرمهاى افاده فرهنگى بكار برده٬ آنرا حفظ نموده و توسعه دهندּ
٢- همه جمعيتهاى زبانى مىبايست بتوانند حق مذكور را تمام و كمال اعمال نمايند٬ بى آنكه محيط آن جمعيت به اشغال سلطه گرايانه فرهنگى بيگانه معروض شودּ
ماده ٤٢
همه جمعيتهاى زبانى از حق رشد و توسعه تمام و كامل در داخل محيط فرهنگى خود برخوردارندּ
ماده ٤٣
همه جمعيتهاى زبانى از حق دستيابى به آثار آفريده شده به زبان خود برخوردار مىباشندּ
ماده ٤٤
همه جمعيتهاى زبانى محق اند كه به برنامه هاى بين فرهنگها٬ از طريق پخش اطلاعات كافى دسترسى داشته باشندּ همچنين حق دارند كه از فعاليتهايى مانند آموزش زبانشان به خارجيان٬ ترجمه٬ دوبلاژ٬ پست سنكرونيزاسيون و زيرنويسى حمايت نمايندּ
ماده ٤٥
همه جمعيتهاى زبانى از اين حق برخوردارند كه زبان خاص سرزمينىشان (زبان نياخاكىشان) جايگاه ممتازى را در رويدادها و خدمات فرهنگى (كتابخانه ها٬ كلوبهاى ويدئويى٬ سينماها٬ تئاترها٬ موزه ها٬ آرشيوها٬ فرهنگ عامه٬ صنايع فرهنگى و در همه ديگر نمودهاى حيات فرهنگى) اشغال نمايدּ
ماده ٤٦
همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه ميراث زبانى و فرهنگى خويش را٬ شامل نمودهاى مادى آن مانند مجموعه هاى اسناد٬ آثار هنرى و معمارى٬ ابنيه تاريخى و متون نوشته شده به زبان خود را محافظه نمايندּ

بخش ششم: محيط اجتماعى-اقتصادى

ماده ٤٧
١- همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه كاربرد زبان خويش در همه فعاليتهاى اجتماعى-اقتصادى در سرزمينهاى خود را نهادينه نمايندּ
٢- همه اعضاى جمعيتهاى زبانى محق اند كه براى اجراى فعاليتهاى حرفه اى خود٬ به همه وسائط ضرورى تهيه شده به زبانشان٬ مانند اسناد و كارهاى مرجع٬ دستورالعملها٬ فرمها و تجهيزات كامپيوترى٬ ابزارآلات و توليدات دسترسى داشته باشندּ
٣- استفاده از زبانهاى ديگر در اين محيط٬ تنها در صورتى مىتواند مورد احتياج باشد كه طبيعت فعاليت حرفه اى نياز به آنرا موجه سازدּ به همه حال در هيچ شرايطى زبان تازه واردتر٬ نمىتواند موقعيت زبان نياخاكى را تنزل داده و يا جانشين استفاده از آن گرددּ
ماده ٤٨
١- در درون سرزمين جمعيت زبانى خويش٬ هر كس حق دارد كه زبان خود را با اعتبار قانونى كامل در همه معاملات اقتصادى از هر جنس٬ مانند خريد و فروش كالاها و خدمات٬ بانكدارى٬ بيمه٬ قراردادهاى شغلى و غيره بكار بردּ
٢- هيچ ماده ى از اينگونه مقررات و عقدهاى خصوصى٬ نمىتواند كاربرد زبان خاص سرزمين (زبان نياخاكى) را محدود و يا ممنوع سازدּ
٣- در داخل سرزمين يك جمعيت زبانى٬ هر كس محق شمرده مىشود كه به همه اسناد لازم براى انجام عمليات فوق الذكر٬ تهيه شده به زبان خويش دسترسى داشته باشدּ اينچنين اسنادى شامل فرمها٬ چكها٬ قراردادها٬ رسيدها٬ صورت حسابها٬ سفارشنامه ها٬ دريافت نامه ها و غيره مىشودּ
ماده ٤٩
در داخل سرزمين هر جمعيت زبانى٬ هر شخص حق دارد كه زبان خويش را در انواع سازمانهاى اجتماعى-اقتصادى مانند تشكيلات اتحاديه اى و سنديكاهاى كارگرى٬ انجمنهاى حرفه اى٬ كارفرمايان٬ اصناف و بازرگانى بكار بردּ
ماده ٥٠
١- همه جمعيتهاى زبانى حق دارند كه زبانشان از جايگاهى ممتاز در تبليغات٬ آگهىها٬ تابلوها٬ علائم و نشانگاههاى بيرونى و به عنوان يك كل در چهره كشور برخوردار باشدּ
٢- در داخل سرزمين جمعيت زبانى٬ هر كس حق دارد به اطلاعات تمام و كامل شفاهى و نوشتارى تهيه شده به زبان خود در باره كالاها و خدمات عرضه شده توسط موسسات بازرگانى٬ از جمله به نحوه استفاده٬ اتيكتها٬ ليست هاى مواد سازنده٬ تبليغات و آگهىها٬ ضمانت نامه ها و غيره دستيابى داشه باشدּ
٣- همه علائم و نشانه هاى عمومى كه تاثير گذار بر سلامتى اشخاصند٬ به قيد آن كه پستتر از نشانه هاى مربوط به زبانهاى ديگر نباشند٬ مىبايست كه اقلا به زبان خاص سرزمين (زبان نياخاكى) تهيه شوندּ
ماده ٥١
١- همه كس حق دارد زبان خاص سرزمين خود را در ارتباط با شركتها و موسسات بازرگانى و نهادهاى خصوصى بكار برد و به همان زبان پاسخ و يا خدمت دريافت داردּ
٢- هر كس حق دارد به عنوان يك مشترى٬ مصرف كننده٬ خريدار و يا استفاده كننده٬ از موسسات عمومى٬ اطلاعات شفاهى و نوشتارى تهيه شده به زبان خاص سرزمين خود را (زبان نياخاكى) دريافت دارندּ
ماده ٥٢
هر كس حق دارد تمام فعاليتهاى حرفه اى خويش را به زبان خاص سرزمين خود (زبان نياخاكى) به انجام رساندּ مگر آنكه طبيعت شغلش كاربرد زبانهاى ديگرى را الزامى سازد٬ مانند معلمين زبانهاى خارجى٬ مترجمين و يا راهنمايان توريستىּ

ملاحظات اضافى
نخست
مقامات دولتى مىبايد تمام گامهاى لازم براى تحقق و جارى شدن حقوق مندرجه در اين اعلاميه را در محدوده حوزه صلاحيتهاى خويش بردارندּ به طور مشخص تر٬ براى تشويق نمودن تحقق حقوق زبانى جمعيتهايى كه آشكارا از جنبه منابع مالى در مضيقه مىباشند٬ مىبايست منابع مالى بين المللى تدارك ديده شوندּ بنابراين٬ مقامات دولتى مىبايست حمايت لازمه براى استاندارديزه شدن٬ ترجمه٬ آموخته شدن و استفاده از زبانهاى جمعيتهاى گوناگون تحت اداره خود را فراهم نمايندּ
دوم
مقامات عمومى مىبايست مطلع شدن نهادهاى رسمى٬ سازمانها و اشخاص مرتبط را با حقوق و وظائف مربوطه ناشى از اين اعلاميه٬ تضمين و تامين نمايندּ
سوم
مقامات عمومى مىبايست در پرتو سيستم قانونگذارى موجود٬ مجازاتهائى قابل اجراء براى هرگونه اخلال در حقوق زبانى تشريح شده در اين بيانيه برپادارندּ

ملاحظات نهائى
نخست
اين اعلاميه بنيانگذارى "شوراى زبانها" در بنيه سازمان ملل متحد را توصيه مىنمايدּ مجمع عمومى سازمان ملل متحد عهده دار برپاساختن چنين شورائى٬ تعريف وظائف آن و انتساب اعضاى شورا؛ و همچنين عهده دار ايجاد نهادى در قوانين بين المللى براى حفاظت از جمعيتهاى زبانى در دستيابى و اعمال حقوق خويش كه در اين اعلاميه شناخته شده اند خواهد بودּ

دوم

اين اعلاميه تشكيل "كميسيون جهانى حقوق زبانى" را٬ نهادى غير رسمى و مشاوره اى مركب از نمايندگان سازمانهاى غير دولتى و ديگر تشكيلات فعال در زمينه قوانين زبانى٬ توصيه و تشويق مىنمايدּ


بارسلون٬ ژوئن٬ ١٩٩٦

سراسرآذربایجان قلعه بابک شده است

فرزاد صمدلی
22 فوریه سال 2007

دریای غیرت ملت آذربایجان در روز 21 فوریه، در دفاع از زبان بی همتای مادری، چنان وارد مد مجدد شد که همه تدابیر نظامی و انتظامی رژیم آپارتاید، همانند قایقهای کاغذی در میان امواج خشمگین ملت متلاشی گردید.
طبق آخرین اخبار دریافتی، به رغم وسیعترین و شدیدترین پیش بینی های امنیتی، شهرهای سولدوز(نقده)، زنگان(زنجان)، اورمو(اورمیه)، اردبیل، قوشاچای(میاندواب)، تبریز و خی یو(مشکین شهر) و نیز چند دانشگاه از جمله دانشگاه تهران تبدیل به عرصه های قیام مردمی و اعتراضات دانشجوئی علیه فاشیزم شدند. این در حالی است که از هفته ها قبل، جمع کثیری از تورکهای هویت طلب درشهرها و حتی روستاهای آذربایجان دستگیر شده اند. بگونه ایکه علاوه بر شهرهای پیش گفته، فعالین حرکت ملی آذربایجان در شهرهای قم، اهر، شبستر، خوی،... نیز هدف هجوم نیروهای اطلاعاتی قرار گرفته و بصورت وسیعی بازداشت شدند.
در حال حاضر دهها تن از فعالین سرشناس آذربایجان در زندانهای ایران تحت شرایط روحی و جسمی سختی به سر می برند. بسیاری از آنها همزمان با قیامهای ملی روز دوم اسفند و در میان صفوف مردم بازداشت شده اند. حتی گفته می شود که در بعضی از شهرها، جمعی از شریفترین فرزندان ملت مورد ضرب و شتم شدید نیروهای ضد شورش قرار گرفته و برخی از آنها همچون سعید متین پور، با چهره ای خونین و همراه با 3 تن دیگر از اعضای محترم خانواده اش، توقیف و به بازداشت گاه اطلاعات زنجان منتقل شده اند!
قیامهای وسیع دوم اسفند در شرایطی صورت می گیرد که بعد از سلسله قیامهای عظیم مردمی ملت آذربایجان جنوبی در اردیبهشت و خرداد ماه گذشته، دستگاه سرکوب مدعی مهار امواج هویت طلبان تورک شده بود. بی تردید قیامهای اخیر و نیز تجمعات و مراسمات روزهای اول مهر ماه(روز بازگشائی مدارس)، 25 ابانماه روز شهادت ستارخان سردار ملی و 21 آذرماه (روز رسمی شدن زبان تورکی در زمان جمهوری خودمختارآذربایجان) به وضوح نشان داد که ملت آذربایجان سرکوب شدنی نیست و این ملت بیدارو استوار، تا احقاق همه حقوق ملی خود، هرگز سکوت و سکون را نخواهد پذیرفت.
اکنون آذربایجان قدم در راهی بی بازگشت گذاشته است. فعالین حرکت ملی نیز وقتی وارد این کارزار شدند می دانستند که رجعتی در کار نیست. لوکوموتیو حرکت ملی آذربایجان با سرعتی روز افزون در حال حرکت است. این قطار ملی تنها در مقصد لحظه ای توقف خواهد کرد تا فتح الفتوح تاریخی خود را جشن بگیرد و سپس جهت اعتلا و ارتقاء قدرت ملی خویش، باردیگر با تمام قوا به پیش خواهد راند تا آرمانهای ابدی خود را از نسلی به نسلی دیگر منتقل کند.
شواهد و قرائن سیاسی و اجتماعی بخوبی حکایت از آن دارد که آذربایجان جنوبی درحال تبدیل شدن به یکی از تعیین کننده ترین فاکتورها در تحولات قریب الوقوع شرق میانه شده است. امروزه آذربایجان عموما بصورت اعلام نشده ای در صفحه مختصات همه دولتهای مهم قرار گرفته است. همه متخصاصان سیاسی امور منطقه می دانند که اکنون خاورمیانه آبستن زایمانی فرخنده است.
هیچ قدرتی در جهان قادر به امحاء حماسه های تاریخ ساز ملت آذربایجان نیست. بی تردید 35 میلیون انسان و 300 هزار کیلومترمربع جغرافیای ملی، ارقام بسیار بزرگی هستند که توسط سیاستمداران، هرگز نادیده گرفته نخواهد شد. از طرفی دیگر ملت آذربایجان بارها تعهد خود را به استقرار و حتی دفاع از ارزشهای جهانی اعلام داشته است. برای نمونه قدرت آذربایجان جنوبی را می توانید در دفاع از هنجارهای بین المللی مشاهده کنید. در حالیکه بسیاری از دولتها در روزهای جهانی ای چون 21 فوریه (روز جهانی زبان مادری) و هشت مارس (روز جهانی زن) فاقد برنامه های اولیه هستند ملت آذربایجان به رغم همه تهدیدها و تضییقات موجود، به پا می خیزد و با چنگ و دندان خود در برابر نیروهای تا دندان مسلح می ایستد و فریاد می کشد که من تورکم و خواستار تحصیل به زبان مادری خود هستم!
به جرات می توان گفت که در حال حاضر در سراسر جهان هیچ ملتی، تکرار می کنم هیچ ملتی، در حد و اندازه ملت آذربایجان اقدام به دفاع از ارزشهای انسانی روز جهانی 21 فوریه ننموده است. بنابراین این حق ملت آذربایجان است که از طرف ملتهای بیدار و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر مورد حمایت معنوی قرار گیرد. البته آذربایجان بصورت عاجل محتاج این حمایتها نیست، چراکه تاکنون بدون وجود حمایت موثری از جانب این مراکز، قادربه بالفعل کردن همه خواسته های مدنی خود شده است. در واقع جهان متمدن خود نیازمند ارایه این قبیل کمکها است تا بدین وسیله مسئولیت پذیری خود را در قبال خیزشهای مدنی ملتهای دربند اثبات کند.
در مقابل شکوه مبارزه ملت آذربایجان، شوونیزم چه می کند؟!
آنها آذربایجان را تبدیل به یک پادگان بزرگ نظامی کرده اند و این جغرافیای متمدن را بصورتی غیر متمدن و در نهایت ستم اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی اداره می کنند. فاشیستها، از یک سو در روزنامه های رسمی خود ملت آذربایجان را سوسک مدفوع خوار توالتهای فارس می نامند و از سوی دیگر قهرمانان ملی ما را مورد فحاشی قرار می دهند. یکی ستارخان را در روزنامه شرق دزد معرفی می کند و دیگری عباس خان لسانی را شعبان بی مخ می نامد.
آخر سر اینکه خبرگزاریهای آپارتاید با مشاهده شعارهای "ما تورک هستیم" جوانان هویت طلب دیوانه شده و مثلا جهت مقابله به مثل اقدام به انتحار مدنی می کند. برای نمونه در فردای روز جهانی زبان مادری و سلسله قیامهای مجدد ملت آذربایجان، به این اقدام وقیح خبرگزاری آفتاب نیوز توجه کنید:
http://www.aftabnews.ir/vglcxxqp.2bqep.553a2ynb,l38.aa2ld2.html
اما در مقابل این همه وقاحت و اهانت، ملت آذربایجان در قالب یکی از مترقی ترین حرکتهای مدنی جهان بخ پیش می تازد. نییه کی آتالار دئمیشکن: ایت هورور، کروان یورور!
چند سال قبل حرکت مدنی ملت آذربایجان عموما محدود به قلعه بابک و مزار شریف چند تن از قهرمانان ملی بود. اکنون همه آذربایجان تبدیل به قلعه بابک و قصر جمهور شده است.
امروز اگر یک لسانی، یک عباسی، یک متین پور، یک یکانلی، یک علیزاده، یک لطفی و... در زندان هستند در مقابل صدها هزار لسانی و عباسی و متین پور... در پهنه مقدس سرزمین آتشها در حال افروختن مشعلهایی هستند که بزودی تاریکی غارهای خفاشان را فتح خواهد کرد.

Tuesday, February 20, 2007

anadili gunune munasibet

به مناسبت روز جهاني زبان مادري و در اعتراض به آپارتايد فرهنگي رژيم ايران نسبت به ملتهاي غير فارس زبان و در جهت مبارزه براي آزادي در تمامي آذربايجان، تظاهرات گسترده در داخل شهرها و ميادين اصلي شهرها برگزار خواهد گرديد.
2 اسفند برابر با 21 فوريه روز جهاني زبان مادري گرامي باد .
در اکثر شهرهاي آذربايجان بيانيه­هاي حضور در خيابانهاي اصلي شهرها پخش گرديده است و آذربايجان آمادگي کامل براي برگزاري روز جهاني زبان مادري را به صورت گسترده دارد.
زمان و مکان برپايي تجمعات در برخي از شهرها به شرح زير مي­باشد:
تبريز: چهارشنبه 2 اسفند85 ، ساعت 4بعد از ظهر، راستا کوچه
اروميه: چهارشنبه2 اسفند85، ساعت بعد از ظهر 4:30، ميدان مرکز
اردبيل: چهار شنبه 2 اسفند85، ساعت 4:30 بعد از ظهر، مابين ميدان شريعتي و چهارراه امام
زنجان: چهارشنبه- 2/11/85- ساعت16- سبزه ميدان
خوي: چهارشنبه 2 اسفند 85، ساعت 5:30 بعد از ظهر، خيابان امام (محله خياباني)، سر خيابان سينا
خييوو: چهارشنبه2 اسفند، 85 ساعت 4:30، ميدان اصلي شهر
قوشاچاي(مياندواب): چهار شنبه 2 اسفند85، ساعت 4:30 بعد از ظهر، چهارراه اصلي شهر
لازم به ذکر است در شهرهاي تهران، شبستر، اهر، مراغه، ماکو، خلخال، مرند... نيز اعلاميه­هاي حضور در خيابان و تظاهرات بر عليه آپارتايد فرهنگي پخش شده است و شنيده­ها حکايت از تدارک گسترده مردم براي حضور در 2 اسفند دارد.




در آستانه روز جهاني زبان مادري؛
برابري زباني مقدمه اي بر عدالت ملي

ما در كشوري زندگي مي كنيم كه ورود آن به دوران جديد مصادف با مبارزه براي برابري بوده است. ابتداي اين مبارزه براي برابري سياسي بوده و در نتيجه منجر به انقلاب مشروطه و تشكيل مجلس شوراي ملي شده است. بعد از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس، بسياري از دردهاي نهان ايرانيان سر باز كرد و از آن زمان تا كنون مبارزات و قيامهاي زيادي شكل گرفته اند كه براي عدالت اقتصادي، فرهنگي و غيره تلاش مي كنند. اكنون پس از صد سال مبارزه، اقوام و ملل ساكن جغرافياي ايران به اين نتيجه رسيده اند كه عامل اصلي بدبختي و فلاكت اقتصادي و فرهنگي ميليونها شهروند كشور عدم وجود برابري ملي است. آمار و ارقام خود به تنهايي گويا هستند كه بيشترين سرمايه گذاري اقتصادي و توجه اصلي در توسعه فرهنگي ايران متوجه مناطق فارس نشين و فرهنگ و زبان فارسي بوده است. در حالي كه مردم ملل غير فارس به طور دائم در حال مهاجرت هستند، مناطق فارس نشين روز به روز توسعه صنعتي و اقتصادي مي يابند و غير فارسها را به عنوان كارگر و همچنين نيروي متخصص جذب و خود به سرعت به لحاظ مادي و انساني غني مي شوند. از طرف ديگر تمام بودجه فرهنگي كشور مصروف زبان و فرهنگ فارسي مي شود و هيچ زبان و فرهنگ ديگري حق داشتن مدرسه، دانشگاه و رسانه را ندارد و حتي يك ريال هم از بودجه ملي بهره مند نمي شود. اما به راحتي در رسانه هاي دولتي و كتب درسي مورد اهانت و تحقير قرار مي گيرد.
امروز بر همگان روشن شده است كه همه اين بي عدالتي ها ناشي از نگاه نژاد پرستانه فارس پرستها است و تا اين نگاه و سياست اصلاح نشود نه تنها گشايشي در كار نخواهد بود بلكه مناطق غير فارس نشين فقيرتر و بيچاره تر خواهند شد و مردمانش رفته- رفته اعتماد به نفس لازم براي مشاركت و ايفاي نقش اجتماعي جدي را از دست خواهند داد.
حال چه بايد كرد و چگونه بايد اين قطار نژاد پرستي را نگه داشت؟
تنها راه توقف اين سياست نژاد پرستانه توجه به فرهنگها و زبانهاي غير فارس و احياي هويت واقعي ايرانيان است. امروز تركها بيش از هر زمان ديگري اين واقعيت را دريافته اند كه راه توسعه واقعي يعني توسعه همه جانبه مناطقشان ايجاد خودباوري ملي و فرهنگي در اين مناطق است. تا زماني كه خود را باور نكنيم و پاسدار فرهنگ خود نباشيم تمام هستي مادي و معنوي خود را به يغما خواهيم داد.
عنصر اصلي و تعيين كننده فرهنگ زبان است. زبان تركي حامل هزاران سال فرهنگ تركي و ضامن حفظ هويت و اعتماد به نفس جوانان ترك است تا اجازه ندهند سرزمينشان غارت شود و خود به كارگري در شهرها و بيابانهاي فارسستان گمارده شوند. به هر وسيله بايد خواست خود مبني بر تدريس زبان، فرهنگ و تاريخ ترك را در مدارس خواستار شويم. تدريس تركي در مدارس و آشنايي فرزندان آذربايجان و ديگر جوامع ترك ايران با تاريخ و فرهنگشان ضامن حفظ شرف و اصالت ماست.
دوم اسفند ماه(21 فوريه) روز جهاني زبان مادري، فرصتي است تا بار ديگر چون خرداد ماه و مهر ماه 1385 اعتراض خود را به گوش حاكمان كشور و مردم دنيا برسانيم و اعلام كنيم كه تركها به اصالت خود آگاه هستند و اجازه نخواهند داد تا به هر عنوان و ترفندي فرهنگ و زبانشان پايمال چپاولگران و توهين كنندگان به ملت ترك شود.
چهارشنبه روز دوم اسفند 1385 همزمان با همه ملل تحت استعمار فرهنگي و تمام شهروندان ترك آذربايجان و ايران در جهان فرياد اعتراض خود را بلند خواهيم كرد و رسميت زبان تركي را خواستار خواهيم شد. ملت ترك سلحشوران هزاران ساله اند و همان گونه كه در خرداد ماه نشان دادند سر در مقابل هيچ ظلم، تحقير و ذلتي فرود نخواهند آورد.
به ياد شهداي خرداد در شهرهاي نقده، اروميه، مشكين شهر و تبريز راهي را ادامه خواهيم داد كه اقتضاي تاريخ پر افتخار و مملو از مبارزات آزاديخواهانه و عدالت طلبانه اجدادمان است و تا احياي هويت تركي و تثبيت غرور ملي و بازگرداندن زبان تركي به موقعيت گذشته و شايسته آن از پاي نخواهيم نشست.
همه همشهريان را دعوت مي كنيم تا با پيوستن به اين اعتراض، در كنار هم گامي ديگر در جهت تلاش براي احقاق حقوق ملي خود و در راس آن بيان خواسته تدريس زبان تركي در مدارس برداريم.

جمعي از فرهنگيان، دانشگاهيان و جوانان استان زنجان

ياشاسين تورك
ياشاسين آناديليميز
چهارشنبه- 2/11/85- ساعت16- سبزه ميدان







آنا ديلي گونو قوتلو اولسون

به خاطر آنانکه خواندن زبان ترکي آذربايجاني برايشان سخت مي باشد به زبان «ف الف را سين يا» نوشته مي شود .
21فئورال ـ دوم اسفند ـ از طرف سازمان جهاني يونسکو به عنوان روز جهاني زبان مادري که ملت بنگلادش با خون خود آن را به ثبت رساند ، نامگذاري شده است . درچنين روزي در نقاط مختلف دنيا براي آن ملت هايي که از تحصيل به زبان مادري برخوردارند به عنوان روز جشن و شادماني و براي آن دسته از ملت ها که ازاين حق محرومند به عنوان روز حق طلبي محسوب مي گردد .يکي از همين ملت ها ، ملت 35 ميليوني آذربايجان است که از اين حق طبيعي در کشور محرومند . اين در حالي است که در قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصول15و19بر اين حقوق مسلم تاکيد شده است .
اين امري طبيعي است که عوامل شوونيزم از آگاهي و بيداري مردم آذربايجان در احياي فرهنگ و تاريخ خود ترسيده، وهميشه سعي در تحقير وسرکوب اين ملت داشته و هر وقت مجال يافته از اين کار دريغ نکرده ،نمونه بارز اين تحقير و توهين به ملت ترک در بهار امسال در روزنامه دولتي ايران بود.
ما شاهد آن هستيم که در کشور هيچ دانشگاه ، مدرسه وحتي مهد کودکي به زبان ترکي آذربايجاني وجود ندارد وملت آذربايجان اين را به عنوان يک نسل کشي فرهنگي تلقي مي کند . اين درحاليست که درآيه 13 سوره حجرات خداوند مي فرمايد :«يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا » .
ديگر تز ايجاد و يا تحکيم وحدت ملي توسط زبان فارسي به سر آمده ودر هيچ جا کاربرد ندارد اگر زماني با سوزاندن کتابهايي که با زباني غير زبان شما (تورکي)چاپ شده بود و تحريم خواندن آنها و مورد ضرب وشتم قراردادن متکلمين زبان تورکي در مدارس وايجاد جو رعب و وحشت مي خواستيد نقشه خود را عملي کنيد ، بايد بدانيد که ملت غيور آذربايجان به اين نتيجه رسيده است که به اين خود برتربيني ها پايان دهد.
ما مردم خوي همگام با ساير شهرهايآذربايجان به استناد اصل 27 قانون اساسي « تشکيل اجتماعات و راهپيمايي ها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آنکه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است» متحد ، هم پا و هم صدا چهارشنبه 2 اسفند با آمدن به خيابانها يکي از حقوق مسلم خود که همانا رسمي شدن زبان تورکي آذربايجاني است با فريادي رسا به گوش جهانيان و حاکميت خواهيم رساند.
خوي: چهارشنبه 2 اسفند 85، ساعت 5:30 بعد از ظهر، خيابان امام (محله خياباني)، سر خيابان سينا
.
فراخوان تجمّع بزرگ قوشاچاي به مناسبت روز جهاني زبان مادري
ملت آگاه و فرهنگ پرور قوشاچاي

همه زبانها بيان هويت جمعي و راهي مجزا براي درک و توصيف واقعيت ها هستند از اينرو زبان مادري با دارا بودن عناصر ضمني چون تاريخ، آداب، سنن، اسطوره ها و افسانه هاي يک ملت بعنوان عصاره و نمود عيني هويت آن ملت شناخته مي شود. هويت و زبان هر ملتي اجزا تفکيک ناپذير هم ديگرند که آسيب هر کدام تاثيري مستقيم در ديگري دارد. زبان مادري يا همان رمز ماندگاري يک ملت که خود محصول آفرينش جمعي بوده به عنوان ابزار همبستگي، تعيين هويت، ارتباط و افاده اخلاق در بين يک ملت بشمار ميرود که در صورت نابودي اش خود به خود هويت و همبستگي اجتماعي آن جامعه و ملت نيز در معرض نابودي قرار گرفته و عزّت و عظمت ملي و فردي جاي خود را به رذالت و اسارت ملي خواهد داد که در آن هيچ حقوق فردي و ملي براي ملت تحت ستم و بحران زده هويتي شناخته نمي شود.

حق آموزش با زبان مادري از حقوق ابتدايي و انساني هر ملتي مي باشد که ملت تورک آذربايجان از اين حق مسلم و انساني بنابه موانع و انديشه هاي تحميلي 80 سال گذشته محروم مانده است. بر همين مبنا روز 2 اسفند در سال 1999 از سوي سازمان يونسکو به عنوان روز زبان مادري نامگذاري شد که اين روز در اقصي نقاط جهان بخصوص در کشورهاي کثير الملل به جهت اهميت اين روز و زبان مادري به طرق مختلف گرامي داشته مي شود. امسال در اکثر شهرهاي آذربايجان به پشتوانه مشروعيت جهاني اين روز و حمايت دولت ايران از قطعنامه مذکور در مجامع بين الملي، تجمّعاتي مسالمت آميز و کاملاً مدني در جهت رسمي شدن سومين زبان با قاعده دنيا، زبان مادري مان تورکي برگزار خواهد گرديد.


شعارها : ]تورک ديلي اؤلمزدير باشقا ديله دؤنمزدير[
] تورک ديلي رسمي اولسون تورک ديلينده تحصيل اولسون [آنا ديليم اؤلن دئييل فارس ديلينه دؤنن دئييل] [هاراي هاراي من تورکم [
روز تجمع: چهار شنبه 2 اسفند85 ساعت 4:30 بعد ظهر همزمان با ساير شهرهاي آذربايجان
مکان تجمع: چهارراه اصلي شهر

Monday, February 12, 2007

حمایت جمعی از دانشگاهیان 13 کشور از حرکت ملی آذربایجان


"فاشیستها را متوقف کنیم!"
حمایت جمعی از دانشگاهیان 13 کشور از حرکت ملی آذربایجان

بیانیه "فاشیستها را متوقف کنیم!" توسط جمعی از دانشگاهیان13 کشور امضاء شده است.
این بیانیه که در دفاع از حرکت ملی آذربایجان و بخصوص وضعیت نگران کننده زندانیان سیاسی تورک در زندانهای مختلف ایران صادر گردیده توسط برخی از دانشگاهیان کشورهای جمهوری آذربایجان، جمهوری اسلامی افغانستان (تورکهای بند تورکستان)، جمهوری اسلامی ایران (تورکهای آذربایجان جنوبی، تورکمنستان جنوبی، خلجستان و قشقایستان)، جمهوری تاجیکستان، جمهوری تورکمنستان، جمهوری تورکیه، جمهوری خلق چین( اویغورهای تورکستان شرقی)، جمهوری عربی سوریه (تورکمن های بندر لاذقیه)، جمهوری تورک قبرس، جمهوری قزاقستان، جمهوری گرجستان(تورکهای آهیسکا)، جمهوری فدراتیو روسیه (تورکهای جمهوری خودمختار تاتارستان) و جمهوری فدرال عراق(تورکمن ائلی) امضاء شده است.


فرزاد صمدلی . استانبول،
9 فوریه 2007

faşistləri dayandıraq!
Uluslar arası insan haqlarını savunan örgütlər tərəfındən subut olmuş çeşidli bəlgələrə və məşhur xəbər ajansları tərəfındən yayılmış qanlı yüzlərcə xəbəre görə, bugün İran İslam Cumhuriyeti adlanan ölkenin kuzey batısında, Güney Azərbaycan Torpaqları’nda onlarca insan sadəcə Türk olub milli dilini, kültürünü və tarixi ərazısını savunduqları için cəzaevlerində hücrelerde, agır işkəncələr altında yaşayırlar.
Abbas Leysanlı, Riza Abbasi, Behruz əlizade, Elyaz Yekanlı, Əsker Əkbərzdə, Elman Nuri, Hamid Lütfi, Xudayar Teymurlu, Səlman sərxoş, Gulamriza Nəsirzadə...indi Ərdəbil, Zəngan, Urmu, Təbriz...cəzaevlerində tutuqlanmakdadırlar. Aldığımız son bilgilərə görə Abbas Leysanlı’nın yaşayışı təhlikədədir.
2006 Mart ayında, Fars faşizminə qarşı Güney Azərbaycan’ın 50 şəhər ve qəsebəsində baş verən dəhşət, sıra ve ayaqlanmalar, bütün dünya xalqlarına 35 milyonluq ''Güney Azərbaycan Milləti'' anlamının gərçəkləşməsini vurguladı.
Yaxalananların sərbəst buraxılması, məhbuslara verilmiş siyasal hükümlərin ləgv olunması və işkəncə görən insanların maddi ve mənəvi zərərlərinin ödənməsi bizim ən acil istəklərimizdir.
Şüphəsiz Tehran Hükümeti’nin insan haqlarına boyun əyməsi və Güney Azərbaycan’da Türk Ulusu’nun tanıması təməl istəyimizdir.
Istəklərin qarşılanmadığı təqdirdə Güney Azərbaycan Milləti kəndi özgürlük ve bağımsızlık savaşı ugrunda bütün uluslararası tanınmış haqlardan yararlanacaqdır. Beləliklə İran İslam Cumhuriyeti’ni yönətənlər gələcəkdə baş verən mümkün olaylardan sorumlu olacaqdırlar.



faşistleri durduralım!
Uluslararası insan haklarını savunan örgütler tarafından tespit edilen çeşitli belgelere ve önemli birçok haber ajansı tarafından yayınlanmış yüzlerce habere göre, bugün İran İslam Cumhuriyeti olarak adlandırılan ülkenin kuzey batısında, Güney Azerbaycan Toprakları’nda onlarca insan sadece Türk olup milli dillerini, kültürlerini ve tarihsel topraklarını savundukları için cezaevlerinde, ağır işkenceler altında ve tecrit koşullarında yaşıyorlar.
Abbas Leysanlı, Rıza Abbasi, Behruz Elizade, Asker Akberzade, Elyaz Yekanlı, Hamid Lütfi, Elman Nuri, Hudayar Teymurlu, Selman Serhoş, Gulamrıza Nesirzade... şuanda Erdebil, Zengan, Urmu, Tebriz...cezaevlerinde tutulmaktadırlar. Edindiğimiz bilgilere göre Abbas Leysanlı’nın yaşamı tehlikededir.
2006 Mayıs ayında, Fars faşizmine karşı Güney Azerbaycan’ın yaklaşık 50 kent ve kasabasında yapılan müthiş, zincirleme ve kanlı ayaklanmalar, bütün dünya halklarının düşüncesinde 35 milyonluk ''Güney Azerbaycan Milleti'' kavramının gerçekleşmesini pekiştirdi.
Yakalananların serbest bırakılması, hükümlülere verilmiş siyasal kararların iptal edilmesi ve işkence gören insanların maddi ve manevi hasarlarının ödenmesi bizim en acil isteklerimizdir.
Kuşkusuz Tahran Hükümeti’nin insan haklarına uyum sağlaması ve Güney Azerbaycan’da Türk Ulusu’nu tanıması temel isteğimizdir.
Aksi takdirde Güney Azerbaycan Milleti özgürlük ve bağımsızlık mücadelesi için uluslararasındaki bütün tanınmış hak arama yollarından yararlanacaktır. Bu yüzden İran İslam Cumhuriyeti’ni yönetenler gelecekteki olası olaylardan sorumlu olacaklardır.



فاشیستلری دایاندیراق!
اولوسلار آراسی اینسان حاقلارینی ساوونان اورگوت لر طرفیندن ایثبات اولموش چئشیدلی بلگه لر و جیددی آلینان بیر چوخ خبر آژانسلاری طرفیندن یایینلانمیش یوزلرجه خبره گوره، بو گون ایران ایسلام جومهوریتی آدلانان اولکه نین قوزئی باتیسیندا، گونئی آذربایجان توپراقلاریندا، اونلارجا اینسان سادجه تورک اولوب میللی دیلینی، کولتورونو و تاریخی توپراقلارینی مودافیعه ائتدیکلری ایچین دوستاقلاردا، آغیر شیکنجه لر آلتیندا و اینفیرادی سئللوللاردا یاشاییرلار.
عابباس لئسانلی، ریضا عابباسی، بهروز علیزاده، ائلمان نوری، حامید لوطفی، ائلیاز یئکانلی، عسکر اکبرزاده، خودایار تیمورلو، سلمان سرخوش، غولامریضا نصیرزاده ... ایندی اردبیل، زنگان، اورمو، تبریز... زیندانلاریندا حبسده دیرلر. آلدیغیمیز سون بیلگیره گوره عابباس لئسانلی نین جانی خطرده دیر.
1385- جی ایلین اوردیبهشت و خورداد آی لاریندا، فارس فاشیزمینه قارشی گونئی آذربایحاندا، 50 شهر و کنده یاخین باش وئرن موحتشم، سیرا و قانلی قیاملار، بوتون دونیا میللت لرینه 35 میلیونلوق "گونئی آذربایجان میللتی" آنلامی نین گرچکله شمه سینی داها وورغولادی.
توتوقلانانلارین سربست بوراخیلماسی، وئریلمیش سیاسال حوکوملرین ایبطال اولماسی و ایشکنجه گوره ن اینسانلارین مادی و معنوی ضررلری نین اوده نیلمه سی بیزیم عاجیل ایستکلریمیزدیر.
شوبهه سیز طهران حکومتینین اینسان حاقلارینا بویون ایمه سی و گونئی آذربایجاندا تورک میللتی نین تانیماسی، تمل ایسته ییمیزدیر. ايسته كلرين قارشيلانماديغي تقديرده، گونئی آذربایجان میللتی اوز اوزگورلوک و باغیمسیزلیق دیره نیشی ایچین، اولوسلار آراسی بوتون تانینمیش حاقلاردان فایدالاناجاقدیر.
بئله لیکله ایران ایسلام جومهورییتی نی ایداره ائدن لر گلجکده باش وئرن مومکون اولای لاردان سوروملو اولاجاقدیرلار.




STOP FASCISTS!
According to the documents confirmed by international human rights organizations and according to the hundreds of news issued and broadcasted by many important news agencies; in South Azerbaijan territory, along the north eastern parts of the state so called Islamic Republic of Iran, tens of people are living under torture, hard cruelty and insulation conditions just because of their Turkish origin and their will to defend their national language, substantial culture and historical territories.
Abbas Lesanli, Reza Abbasi, Behruz Alizadeh, Asker Akbarzadeh, Hamed Lotfi, Elyaz Yekanli, Elman Nuri, Khodayar Teymuri, Salman Sarkhosh, Gholamreza Nasirzadeh... are in Ardebil, Zangan, Ouroumieh and Tabriz prisons now.
In May 2006, the civil but chaining and bloody revolts happened in almost 50 cities and towns of Southern Azerbaijan against Farsi Fascism, have reinforced the reality of “35 million populated South Azerbaijani Nation” to all the peoples of the world.
Release of the arrested people, cancellation of the political decisions of the courts and payment of material and moral reparations of those who have been subject to the torture and cruelty are our most urgent claims.
Definitely, the recognition of Turkish nation in South Azerbaijan by Tehran government and its conformity with human rights is our primary will.
Otherwise, the South Azerbaijani people will use all the internationally approved ways for the struggle of their own national freedom and independence.
Therefore, authorities of Islamic Republic of Iran will be responsible for the future events!



لنوقف الفاشيون!
جماعات الدفاع عن حقوق الانسان تثبت بمختلف الوثائق و مئات الاخبار المنشورة من قبل وكالات الانباء العالمية، ما يتعرض له الاتراك في اذربيجان الجنوبيه )اي الشمال الغربي لما يسمى بايران( من اضطهاد والبقاء في السجون الانفراديه لمجرد انهم ترك و يريدون المحافظة على لغتهم و ثقافتهم و اراضيهم التاريخية.
عباس لساني, رضا عباسي، بهروز علي زاده، الياز يكانلي، خودايار تيموري، المان نوري، عسکر اکبرزاده، حامد لطفی، سلمان سرخوش، غولام رضا نصيرزاده ...الان يقبعون في السجون المنتشرة في اردبیل، زنجان، اورمو، تبریز وغيرها من المدن الاخرى. طبقا للوثائق التي لدينا ان عباس لساني حياته في خطر.
في شهر مايو 2006، ثارت 50 مدينة باقضيتها ضد الفاشية الفارسية على شكل مظاهرات عارمة، متسلسلة و دموية لتعلن للعالم اجمع ان هنالك ملة قوامها 35 مليون ترك يعيشون في اذربيجان الجنوبيه.
اطلاق سراح المعتقلين و ابطال جميع الاحكام التعسفية الصادرة بحقهم و تعويضهم عن جميع الاضرار المادية و المعنوية التي لحقت بهم اثر البقاء و التعذيب في السجون، و هذا ما نطالب بتحقيقيه.
نحن نطالب و بكل جدية من حكومة طهران بالاعتراف بملة الترك في اذربيجان الجنوبية و اعطائهم كافة حقوقهم الشرعية و على العكس من ذالك، ستقوم ملة اذربيجان الجنوبية بخوض معركة الاستقلال و الحرية و بكافة الطرق الشرعية المتعارف عليها عالميا. ولهذا السبب من المحتمل ان تكون جمهورية ايران الإسلامية مسؤولة عن كل ما سيحدث مستقبلا.



فاشیستها را متوقف کنیم!
براساس اسناد متقن منتشر شده ازجانب نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر و همچنین صدها خبر مخابره شده از سوی خبرگزاریهای معتبر، در آذربایجان جنوبی واقع در بخش شمال غربی کشوری که امروزه با نام جمهوری اسلامی ایران شناخته می شود دهها انسان، فقط بخاطر تورک تبار بودن و دفاع از زبان ملی، فرهنگ و اراضی تاریخی خود در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های طاقت فرسا بسر می برند.
عباس لسانی، رضا عباسی، بهروز علیزاده، ائلیاز یکانلی، ائلمان نوري، عسکر اکبرزاده، حامد لطفی، خدایار تیموری، سلمان سرخوش، غلامرضا نصیرزاده ... اکنون در زندانهای اردبیل، زنگان، اورمو، تبریز... زندانی هستند. همچنین بر اساس اطلاعات موجود جان عباس لسانی در خطر است.
در ماههای اردیبهشت و خرداد سال 1385 هجری شمسی، تقریبا در 50 شهر و شهرک آذربایجان جنوبی سلسله قیامهای عظیم و خونینی بر عیله فاشیزم فارس بوقوع پیوست و به این ترتیب بر واقعیت مفهوم "ملت آذربایجان جنوبی" با 35 میلیون نفر جمعیت، بیش از پیش در نزد ملتهای جهان تاکید شد.
آزادی بدون قیدوشرط بازداشت شدگان، ابطال احکام محکومین سیاسی وتامین خسارات مادی و معنوی شکنجه شدگان از درخواستهای اولیه ما است. بی تردید گردن نهادن حکومت طهران بر حقوق بشر و نیز شناسائی ملت تورک آذربایجان جنوبی از خواسته های اصلی ما محسوب می شود.
درغیر اینصورت ملت آذربایجان جنوبی در دفاع از آزادی و حق تعیین سرنوشت خویش، محق به انتخاب همه راههای متعارف و مشروع بین المللی است.
در چنین شرایطی مقامات جمهوری اسلامی ایران مسئول اتفاقات احتمالی آینده خواهند بود
.

Sunday, February 11, 2007

UNPO Presidency – 1st Session

UNPO Presidency – 1st Session
2007-02-05
01-03 February 2007: The newly elected UNPO Presidency met for its First Session at the European Parliament in Brussels, debating a broad range of issues central to the future direction of the organisation, both amongst the assembled UNPO Members, and with the participation of invited MEPs and guests. Six new Members were admitted into UNPO.

Visibility and Growth were top of the agenda as the newly elected UNPO Presidency met for its first session from 1 – 3 February 2007 at the European Parliament in Brussels.
Following the elections at the VIII UNPO General Assembly, held in Taiwan, from 27 – 29 October 2006, proceedings were led by the new UNPO President, Mr. Ledum Mitee (Ogoni), with the assistance of the new Vice-President of UNPO, Ms. Maysing Yang (Taiwan). They were joined by the additional nine elected UNPO Member Representatives from; Abkhazia, Ahwazi, East Turkestan, Khmer Krom, Maasai, Mapuche, Scania, Tibet, and Zanzibar.
Providing an essential element of continuity between full assemblies of UNPO Members, the Presidency meets several times every year, and is mandated to supervise and assist in the implementation of the overall policy of the organisation as articulated at the meetings of the General Assembly.
By convening at the European Parliament, the Presidency clearly signalled its intention to continue building upon its successful efforts to raise the profile of UNPO Members at a European Union level, a process greatly facilitated by the ongoing support of the Alliance of Liberals and Democrats for Europe (ALDE), and in particular Mr. Marco Pannella MEP and Mr. Marco Cappato MEP, both of whom offered written statements of support and solidarity.
This gathering of human rights activists and community leaders drew however also the attention of a number of other MEPs, including Mr. István Szent-Ivanyi MEP, who has recently worked with UNPO and other international organisations in response to allegations of terrorism against UNPO Members from East Turkestan. Mr. Szent-Ivanyi outlined to the Presidency his ideas for future collaboration with UNPO on this issue, as well as pledging his continued commitment to the cause of human rights for China’s minority communities.
[Read more about the Parliament’s Debate on East Turkestan]
Before this session of the UNPO Presidency was an extensive and diverse agenda in need of reflection and debate. One of the most pressing issues was the continued detention of former UNPO Presidency Member and UNPO Member Representative from the Southern Cameroons Mr. Nfor Ngala Nfor, arrested on 20 January 2007 at a press conference in the Southern Cameroons and still detained without former charge or trial. The Presidency resolved to urge all UNPO Members to express their solidarity with their fellow UNPO Member by mobilising their communities to appeal both nationally and internationally for his immediate and unconditional release.
[More about the Arrest and Detention of Mr. Nfor Ngala Nfor]
An equal sense of urgency marked the discussion of 7 Ahwazi-Arab activists presently facing imminent execution at the hands of Iranian authorities, who have already publicly hanged a number of their compatriots. After hearing the harrowing report of the Member Representative from the Ahwazi, the Presidency resolved again to urge all UNPO Members to appeal to Iranian authorities to bring to an immediate end these executions, and to afford to each of these activists the free and open trials internationally recognised standards of justice and human rights entitles them.
[UNPO Appeals for Halt to Ahwazi Executions]
This appeal strengthened also the resolve of the UNPO Presidency to continue their support for the ongoing campaign to bring before the United Nations General Assembly a resolution calling for a Universal Moratorium on the Death Penalty, and for the work of the Third World Congress against the Death Penalty, which was simultaneously taking place in Paris. The campaign has been led by Mr. Marco Pannella MEP, and has so far gathered over 52,000 signatures, as well as a resolution from the European Parliament. Several UNPO Presidency Members took therefore this opportunity to add their voice to the growing chorus of calls for an end to this systematic violation of human rights, and applauded the attending Member Representative from Abkhazia, following their decision to abolish the death penalty.
[The Campaign for a Universal Moratorium on the Death Penalty]
This meeting of the UNPO Presidency was also represented a significant moment with respect to UNPO’s future and growth, as it considered for the first time in over a year, the applications of several new members. Following a long process of research and evaluation, six of the numerous applications received by the UNPO Secretariat were recommended to the Presidency for admittance. Representatives from Iranian Kurdistan, Rehoboth Basters, Hmong Chaofa, and Southern Azerbaijan, were present to offer their own presentations, with the UNPO Secretariat presenting the case of Tsimshian Nation, and Inner Mongolia. The applications of these candidates were approved by the Presidency, and will now be presented to the next UNPO General Assembly for formal admittance to UNPO, marking the beginning of a new chapter in UNPO’s efforts to provide all unrepresented nations and peoples with a voice.
[More information about the new UNPO Members]Over the course of the three day meeting, the Presidency considered also its position on a range of additional issues, including; means of combating the continued prevalence of landmines; strategies for making use of emerging technologies in the field of media and communications; and activities related to the annual UNPO Day of Action on 11 February.
Work will now begin to implement the decisions taken by the Presidency, which following several days of debate, has begun the process of articulating a vision to guide UNPO until the next General Assembly. Their next meeting, provisionally scheduled for May, will be the next step in this ongoing process.
Thematic IssuesTolerance Self-determination Non-violence Human Rights Democracy
NewsUNPO Declares International Day of Action UNPO Presidency – 1st Session UNPO Admits Six New Members More UNPO news
Appeals
Reports
ActivitiesALDE, UNPO, TRP, NPWJ Democracy Initiative A New UNPO for Challenges of a New Century UNPO General Assembly: Unrepresented Nations and Peoples Gathering in Taipei
_uacct = "UA-448667-1";
urchinTracker();
http://unpo.org/article.php?id=6278

تورپاق


كيان صفري

خوجالي شهيدلرينين خاطيره سينه :
ائوين ائشييينده قار شيددتله ياغماقدايدي. «شاميل» پنجره اؤنونده دايانيب قارانليق حيه‌‌طه اورتاليغينداكي شاختايا ، بورانا دؤزه‌ن يالقيز توُت آاجينا باخيردي.
يئنيجه دؤيوش بؤلگه‌سيندن يئتيشيب، هله أينينده‌كي دؤيوش پالتاريني ده‌ييشمه‌ميشدي. اصلان اوتاغين سوكوتونو سينديردي:
ـ اوغلوم شاميل! دؤيوش بؤلگه‌لرينده نه وار ـ گل اوتور سؤيله گؤره‌ك!
او آتاسينا ساري دؤنه‌رك ، آرام لحن ايله : «آتا! تئزليكله بورادان گئتمه‌لي‌ييك.» ـ دئدي.
ـ نئجه، نه دئدين، بورادان گئنكه‌لي‌ييك، نييه اوغلوم نه اوچون؟!
ـ هر آن ايمكاني وار قوُدوز دوشمن بورايا باسقين ائتسينلر. جبهه‌لرده دوروم ياخشي دئييل. دوشمن وار گوجويله يوروش ائتمكده دير. بو گون ـ صاباح ...
ـ يوخ اوغلوم من بو شهري ترك ائده بيلمرم، خوجالي منيم دوغما يوردوم دور. من بورادا بوي آتميشام، ياشا دولموشام. نئجه من بورالارين داغ ـ داشيندان ، سرين سولاريندان، مئشه‌لريندن أل چكه بيلرم منيم هر زاديم بورادادير. من بورادا كؤك سالميشام.
شاميل دريندن كؤكس اؤتوردو:
ـ آتا من سني ياخشي باشا دوشورم، آمما نه ائتمك اولار. بو گون ـ صاباح او ديغالارين آياغي بورايا آچيلسا ، هئچ كيمسه‌يه رحم ائتمه‌يه‌جكلر. اونلار ديريلر قالسين بير يانا، اؤلولره ده رحم ائتميرلر. هانسي كندده، قصبه‌يه چاتيرلار قبيرلري ده سؤكورلر. آتا! چوخ چتين گونلر كئچيريريك. دوشمن گون به گون تورپاغيميزدا ايره‌لي‌لمكده‌دير.
اصلان اوره‌يينده آغير بير درد حيس ائديردي. اونون يانيندا اوتوران بالاجا او‎ْغلان نوه‌سي دانيشيقلارا قولاق آسيردي. آتا اوغلونون دئديكلريندن بئله راحاتجاسينا كئچه‌بيلميردي. آخي او، اؤزو ده ايكينجي دونيا محاربه سينده چتين گونلره راست گليب، محاربه‌ني ياخيندان تجربه ائتميشدي. باشيني آياق اوسته دوران اوغلونا ساري قوْوزادي. شاميل اونون ايكي گؤزونون درينلييينده نفرتله انتقام حيسّيني دوُيوردو.
سسينده آيدينجا آنلاشيلمايان بير غم واريدي:
-اوغلوم!تورپاغي كي باشينا بوراخيب ،دوشمنه وئرمك اولماز.بو تورپاقدان هره نين بير پايي وار.هامي ايمكان قده ر اؤز پاييني قورومالي دير.اونون قارشيسينداكي وظيفه‌ميز چوخ آغيردير . قارينج-قارينجيندان وار گوجوموزله مدافعه ائتمه‌لي‌ييك. اولورسا بو تورپاغي چييينلريميزده داشيمالي‌ييق. آمما اونو دوشمن الينه وئرمه‌‌مه‌لي‌ييك. من بيلميرم بس سيزلر نئيليرسيز، اؤلكه‌ميزين ميللي اوْردوسو نييه دوشمن باسقيني‌نين قاباغيني آلمير؟!
ـ آتا بيرين بيليرسن، بيرين بيلميرسن. دوشمن باشدان ـ آياغاجان سيلاحلانيب، روس ايمپرياسي آمريكا، فرانسا، آيري بوينو يوغون اؤلكه‌لرله بيرليكده قالماسين يارديمي ائرمنيلره ائله‌ييرلر. اونلارين كؤمه‌يي اولماسايدي، ائرمنيلر كي جرأت ائديب بيزيم توْرپاقلارا گؤزلرينين اوُجو ايله ده باخما بيلمزديلر. قالدي بيزيم اؤز اوردوموزون احوالاتي، آدام اوتانير سؤزونو دانيشسين. دؤيوش بؤلگه‌لرينه اولان قوّه‌لريميز وار گوجلري ايله دؤيوشورلر. قانلاريندان، جانلاريندان كئچيرلر، آنجاق تأسفلر اولسون كي چاتيشمامازليقلاردا آز دئييل. گؤرورسن نئچه گون اولور كي آرخا جبهه‌دن اوْردويا يارديم اوْلونمور. الي بوش، آرخاسيز دوشمن اؤنونده نه ائتمك اولار.
اصلا‌ن”ين گؤزلري ياشارميشدي:
ـ ايلاهي نه گونلره قالديق، گؤره‌سن آخريميز نئجه اولاجاق. كاشكي ال ـ آياغيمدا گوج اولايدي، سيلاح گؤتوره بيله‌يديم. اوندا اونلارا گؤستره‌رديم كي آذربايجان تورپاغيندا او آلچاقلارا يئر اولا بيلمز.
بالاجا اوشاق هوروت ـ هوروت بؤيوك آتاسينا باخيردي:
ـ اصلان بابا سن قوجالميسان، داغدا قاچا بيلمزسن، قوي من آتاملا گئديم دوشمنله دؤيوشوم.
اصلان اليني اونون باشينا چكه‌رك:
ـ آي ساغ اول منيم قو‎ْچاغيم! آمما واقف! سن هله چوخ بالاجاسان، بؤيويئب بويا ـ باشا چاتماليسان، سن بؤيويه‌نه آللاه ايسترسه محاربه قورتارار، امن ـ آمانليق اولار.
×××
نئچه گون ايدي كي اصلانين عايله‌سي شاميل‌ين اصراري ايله خوْجاليني ترك ائديب آغداما گلميشديلر. او گونلرده خوجاليني ترك ائده‌ن عايله‌لرين سايي چوخ آز ايدي.
دؤيوش بؤلگه‌لرينده قيزغين محاربه گئديردي. دوشمنين اشغال ائتدييي تورپاقلار گون به گون آرتيردي. آرتيق گوللـه‌لرين، بوْمبالارين پارتلاماسيني خوْجالي‌نين ياخينليغيندا ائشيتمك اولوردو.
چوخ چكمه‌دي كي راديو ـ تلويزيون واسيطه‌سيله دهشتلي، آجي بير خبر ائشيديلدي:
ائرمني قوّه‌لري وحشيجه‌سينه خوْجاليدا يوزلرله گوناهسيز اينساني اؤلدوروب، ائولريني يانديريب داغيتميشلار.
بو سارسيديجي خبر اؤلكه ده بومبا كيمي سس ساليب، هاميني غم، كدره چولغادي. خوجالي اطرافيندا يئرله‌شن قارقار ساحيلينده كي مئشه‌ده هله‌ده آرابير گوللـه سسي ائشيديليردي. مئشه‌يه پناه آپاران سيلاحسيز اهالي آجليقلا، شاختا ـ بوْرانلا مبارزه ائتديكده هارادا وحشي دوشمن واسيطه‌سيله تاپيليرديرسا گوللـه‌لنيب، يادا اسير توولوردولار. اوْنلار نه قوجايا نه ده آرواد ـ اوشاغا رحم ائتمه‌ييرديلر.
مئشه‌نين بير بوجاغيندا شاميل اؤز دسته‌سي ايله بيرليكده ووروشاراق نئچه آرواد ـ اوشاغي تهلكه‌دن قورتارماق ايسته‌ييردي. او بو ايشي گؤره بيلسه‌ده بو يولدا نئچه حرب يولداشيني الدن وئريب، اؤزو ايسه قوْلوندان شيددتله يارالاندي.
×××
«آغدام»ين دام ـ دوواريندان كدر ياغيردي. سانكي «آغدام»، «خوجالي»يا ياس توُتموشدو. شاميل آخشام چاغي‌نين سوْيوغو دوشمكده يورغون ـ آرغين گليب، ائوه چاتدي. بالاجا واقف هؤوله‌سك آتاسي‌نين قوجاغينا قاچيب، شنليك ائديردي:
ـ دئ گؤروم آتا دوشمن قوّه‌لريندن نئچه‌سيني اؤلدوردون، خوْجاليداكي ائويميزي قوْرويا بيلدينمي؟
آتا باشيني آشاغي سالاراق : «سؤيله‌يه‌جه‌يم» دئدي. اصلان كيشي چلييينه سؤيكه‌نه‌رك يارالي اوغلونو باغرينا باسدي:
ـ اوغلوم يارالانميسان؟! هانسي الي قوُروموش قولونا گوللـه ووردو؟
شاميل دولوخساندي:
ـ آتا خوْجاليني اشغال ائتديلر. ائرمنيلر هاميني اؤلدوروب، يا دا اسير توتدولار. ائولريميزي داغيتدبلار، تورپاقلاريميزي قوْرويا بيلمه‌ديك آتا!
بو آندا واقف سورعتله اوتاقدان چيخيب، تئزليكله الينده بير پارچا ايله اونلارين يانينا قايتدي. او پارچاني اصلان كيشي ايله آتاسي‌نين گؤزلري اؤنونده آچدي:
ـ بير باخين بورا من اؤز پاييمي قوْروموشام.
پارچا آراسيندا ايكي اوووج قده‌ر خوجالي توْرپاغيندان وار ايدي. اصلان بير حالداكي ياشلي گؤزلرله اوشاغي سيخ باغرينا باسميشدي شامسل الينده‌كي سيلاحي مؤحكم‌جه‌سينه سيخيردي.

:http://arghish.com/hikayeler.htm#tor




June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 September 2007 October 2007 November 2007 August 2008