جنبش 21 آذر در آذربایجان پیشگام دمکراسی در ایران بود
ایران کشور پهناوری است که در آن واحد های گوناگون ملی با زبان، فرهنگ و ویژه گی های تاریخی، نژادی و تباری خود به شکل به هم پیوسته و متحد زندگی می کنند. آذربایجان یکی از واحد های ملی است که در تاریخ سیاسی اجتماعی کشور ما جایگاه ویژه ای دارد. جنبش های اجتماعی در چند سده واپسین به دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی بویژه جغرافیایی در این منطقه شکل گرفته به نقاط دیگر کشور گسترش یافته است. در این راستا انقلاب مشروطیت که زمینه ساز جنبش های بعدی بود از آذربایجان شروع و به نقاط دیگر گسترش یافت، از این رو آدربایجان سنگر آزادی خواهان در همه ادوار بوده، با استبداد جنگیده و تاوان سنگین آن را نیزبه شکل های گوناگون پرداخته است. در سالهای آخر دوره قاجار با آنکه محل مسکونی و آموزشی شاهزادگانی بود که در پی شاه به سلطنت می رسیدند و از امتیاز ویژه ای در تجارت داخلی و خارجی برخوردار بود مورد بی مهری قرار گرفته اقتصادش رو به افول و مردمش فقیر تر شدند.
در دوره رضا خان شرایط نوینی بر جامعه حاکم شد، دولت قدرتمند مرکزی در راستای ایجاد دولت واحد با محوریت ارتش منظم برای یکسان سازی شیوه زندگی و زبان واحد تلاش پیگیر خود را آغاز کرد از این رو آذربایجانی نه تنها با فقرو محرومیت با تحقیر زبان خود نیز روبرو شد. مردم ترک زبان آذربایجان خاطره بدی از دوران رضا خان در ذهن خود دارد، زیرا نه تنها از دست آورد های اقتصادی و اجتماعی این دوره بهره مند نشد بلکه بخشی از ثروت مادی و معنوی خود را نیز از دست داد.
با ورود نیرو های متفق به کشور و کناره گیری رضا شاه از قدرت روز های نوید بخش و فضایی در کشور وزیدن گرفت که نیرو های سیاسی و اجتماعی بعد از سال ها سرکوب و خفقان بتوانند فعالیت نسبی خود را آغاز کنند. نیرو های آزادی خواه تبریز روزنامه دو زبانه خود را بنام ً آذربایجانً منتشر کردند. انتشار این روزنامه و نخستین قدم های سیاسی با واکنش شدید تهران روبرو شد تا جائیکه جلو پخش روزنامه گرفتند. آزادی خواهان آذربایجان پیگیرانه به کار خود ادامه داده برای نهادینه کردن دمکراسی مقالات خود را همراه با افشاگری عملکرد دیکتاتوری با زبان ساده و روان با مردم در مین گذاشتند، بار دیگر فعالیت های هنری که سابقه درخشانی در تبریز داشت آغاز شد کانون هنرپیشگان( آکتورال آدربایجان) نمایشنامه هایی را به زبان ترکی روی صحنه آوردند که با استقبال چشمگیری روبرو شد. امید به زندگی، شادی و نشاط جایگزین یأس و افسردگی گردید ولی فقر و گرسنگی هم چنان ادامه داشت.
در فروردین ماه 1321 کمیته ایالتی حزب توده ایران فعالیت خود را در تبریز شروع کرد و مورد استقبال مردم بویژه زحمتکشان و دهقانان فقیر قرار گرفت. هنوز فرقه دمکرات آذربایجان تشکیل نشده بود ولی زمینه های تشکیلاتی آن آماده بود . زیرا حزب توده با مرام نامه سراسری خود قادر به جوابگویی نیاز های مردم بویژه روستائیان تهی دست نبود. در این میان حکومت نظامی هم مانع عمده در شکل گیری احزاب و فعالیت سیاسی بود.
دولت وقت با صدور فرمانی انتخابات دوره چهاردهم را به اجرا گذاشت و انتخابات برگذار شد. پیشه وری شخصیت بر جسته و فعال سیاسی آذربایجان که سال ها در زندان رضا شاه به سر برده بود، از طرف مردم تبریز انتخاب و روانه مجلس شورای ملی گردید. در انتخاب ایشان و هم رزمش حاج رحیم خویی نیرو های ذی نفوذ دخالت چندانی نداشتند. مردم تبریز با شناخت و اعتقاد به صلاحیت و عملکرد آنها در گذشته آن دو را گزینش کرده بودند. ولی شوربختانه با دسیسه چینی و توطئه، بدون دلیل و برهان اعتبار نامه آن دو شخصیت مبارز و برجسته با دخالت مستقیم ریاست جلسه رد شد. پیشه وری با دلی آکنده از درد و یأس ناشی از خیانتی که به وی شده بود بار دیگر روانه تبریز گردید. آدربایجان بار دیگر با دورویی و اهانت روبرو شده بود.این شهر مبارز از پای ننشست و به مبارزه ی آزادی خواهی خود ادامه داد. از آن پس پیشه وری همراه با دوستان و هم رزمانش با توجه به نیاز های آذربایجان به فعاایت های سیاسی خود شتاب بیشتری داد، که این خود به تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان انجامید. برخی از اعضای کمیته مرکزی حزب توده به شدت با تشکیل فرقه مخالفت می کردند و همکاری با آن را مغایربا اساس نامه حزب می دانستند، ولی گرایش و حمایت مردم از فرقه به حدی گسترده بود که کمیته ایالتی حزب مجبور به پیوند با آن شد.
فرقه دمکرات آذربایجان در دوازدهم شهریور ماه 1324 با انتشار بیانیه ای ( مراجعت نامه) دوازده ماده ای خود که حاوی نظر و بینش فرقه و رهبری آن بود، موجودیت خود را اعلان کرد. در این بیانیه به اجرای قانون اساسی، تمامیت ارضی، آزادی های فردی و اجتماعی اشاره شده، در بخشی از آن آمده است. ً توام با حفظ استقلال و تمامیت ایران، لازم است به مردم آذربایجان آزادی داخلی و مختاریت مدنی داده شود تا بتوانند در پیشبرد فرهنگ خود و ترقی و آبادی آذربایجان با مرعی داشتن قوانین عادلانه کشور، سرنوشت خود را تعیین سازند. ً در بخش های دیگراز مواد بیانیه به رشد اقتصادی، سیاسی و مبارزه با مفاسد اداری و اجتماعی اشاره شده، در بخش پایانی بار دیگر به اتحاد و سازندگی در همه ایران پرداخته شده و آمده است. ً... ایمان داریم که اصلاح و ترقی آدربایجان موجب ترقی ایران خواهد شد و به این وسیله میهن از دست قلدرها و مرتجعین نجات خواهد یافت. ً
این خواست منصفانه و آرزوی دیرینه برای رسیدن به دمکراسی در گستره ایران به مزاج برخی خوش نیآمد، تهمت و افترا به جنبش مردمی آذربایجان باریدن گرفت. در این راستا تنها حکومتگران و عوامل داخلی آنها نبودند که به این کار ها دست می زدند، برخی از روشنفکر نماها ، چپ نما ها و دمکرات های مرکز نشین هم در این یاوه گویی ها شرکت می کردند. این افراد و گروه ها بدون توجه به قرن ها زندگی مشترک فرقه را عامل بیگانه، تجزیه طلب و گروه های فدایی را که از روستائیان ساده دل و نجیب بودند، شرور خطاب می کردند. پیشه وری در هر فرصتی می گفت ً ... هدف ما مبارزه با استبداد و ارتجاع است ...ً ایران وقتی آباد و خوشبخت و دارای وحدت ملی حقیقی خواهد شد که انجمن های ایالتی و ولایتی درتمامم نقاط به ویژه در آذربایجان تشکیل یابد .. ً
در مهر ماه 1324 کنگره فرقه با شرکت هزاران نفر از نمایندگان مردم، اقلیت های قومی و مذهبی تشکیل شد، کنگره اساسنامه فرقه را به تصویب رساند. در این اساس نامه به آزادی های فردی، اجتماعی، آزادی وجدان و مطبوعات اشاره شده، برای اولین بار در تاریخ سیاسی کشورمان به زنان حق شرکت در انتخابات داده شد. حمایت و مشارکت مردم در فعالیت های فرقه حکومت مرکزی را به وحشت انداخت، از این رو برای انهدام و سرکوب جنبش دست بکار شد، به عوامل مستقیم و نفوذی خود دستور خرابکاری و کارشکنی داد، در مقابل محبوبیت فرقه روز افزون بود. مردم به ویژه جوانان با شور و اشتیاق به صفوف فرقه می پیوستند. حکومت مرکزی با ماهیت خود محوری و خود شیفتگی به تدابیر همه جانبه پرداخت و به عوامل خارجی متوسل شد، صحبت از مداخله نظامی و تحریم همه جانبه ی اقتصادی و اداری پیش آمد. کنگره و مجلس منتخب آن برای پیش گیری از مداخله و تحریم دولت ملی و خود مختار آذربایجان را به رهبری پیشه وری تشکیل داد.
دولت پیشه وری در 21 آذر 1324 از مجلس ملی رأی اعتماد گرفت و با سرعت و شتاب غیر قابل تصوری به اقدامات مهم سازندگی دست زد که گاهی جاه طلبانه و دور از دسترس بود. فعالیت های فرهنگی و عمرانی گسترده، تدریس به زبان مادری در مدارس ابتدایی، اصلاحات ارضی در روستاها، تأسیس دانشگاه ومراکز تربیت معلم، اصلاحات اداری، باز سازی اقتصادی و حمایت از صنایع ملی و بومی، تشکیل شورا های شهری و روستایی همراه با کمیته های نظارتی، تهیه قانون کار جامع، تصویب قوانین مالیاتی که در آن مالیت بر مواد غذایی حذف شده بود، تشکیل کلاس های سواد آموزی، ایجاد فرستنده رادیویی و مراکز اطلاع رسانی و ده ها طرح عمرانی که اغلب با ظرفیت های زیر بنایی هم آهنگی نداشت، از این رو در مدت کوتاهی نیز در مدت کوتاهی با تنگ ناهای مهم و پیش بینی نشده ای روبرو شد. دولت ملی هم چنان برای حفظ از دست آورد های خود ارتش ملی را با شرکت داوطلبانه گروه های فدایی تشکیل داد.
این اقدامات جسورانه و صادقانه که خوش آیند استبداد و ارتجاع نبود با بهره گیری از هزاران طرفند، حیله و نیرنگ به ناکامی و شکست کشانده شد. چگونگی آن در این نوشته نمی گنجد ولی یاد آوری یک نکته ضرورت دارد که ارتش شاهنشاهی کشتار و وحشتی در آدربایجان آفرید که ارتش های بیگانه نیآفریده بود. ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش می نویسد. ً به دستور شاه در 22 آذر ماه عازم تبریز شدم تا پول مورد نیاز ارتش را به آنجا برسانم. فرودگاه تبریز هم چنان می سوخت. مسیر راه پر از جسد بود . لیستی را نشانم دادند که حدود 2000 نفر را تیر باران کرده بودند ً کشتار در مناطق روستایی توسط خوانین مسلح بیشتر بود، تعداد زیادی از فدائیان در کوه ها و بیابان ها سرگردان شده، از شذت سرما یخ زده و یا طعمه گرگ ها شدند. در این میان تعدادی از ارس گذشته به آن سوی مرز پناهنده شدند. این جنایات و تبه کاری ها تازه آغاز کار بود، زیرا در سال های بعد ابعاد وسیعتری بخود گرفت. تعداد زیادی از مردم به بهانه ایجاد امنیت به مناطق جنوبی و شرقی کشور کوچانده شدند. برخی از روشنفکران، کارگران ماهرهمراه با سرمایه های انباشت شده در آذربایجان به مناطق دیگر ایران منتقل شدند. این روند به بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی انجامید. هدف از این همه فشار به جامعه آذربایجان این بود که بتوانند از باز سازی نهاد های دمکراتیک در راستای مبارزه با دیکتاتوری پیش گیری کنند. و اینگونه مبارزه آزادی خواهی توده ای مردم آذربایجان که با شخصیت های برجسته سیاسی و علمی در هم آمیخته بود با شرکت مستقیم ارتجاع داخلی و خارجی در هم شکست و سال های طولانی دیکتاتوری بر جامعه حاکم گردید. روز 21 آذر که روز شوم، ظلم و ستم برای آذربایجانی بود به روز نجات آذربایجان نام گذاری شد. با این تهاجم ارتش به باز سازی خود پرداخت تا در سال های آینده دولت ملی مصدق را سرنگون سازد. در این سال ها بخش عمده ای از بودجه صرف تجهیزات ارتش شد، ارتش که وظیفه اش دفاع از مرز های کشور بود در همه اورگان های کشور لانه کرد تا از شکل گیری جنبش های مردمی و آزادی خواهی به بهانه امنیت ملی جلوگیری کند.
شکست جنبش آذربایجان و کردستان در تاریخ سیاسی کشور ما جایگاه ویژه دارند فعالین سیاسی و نهاد های دمکراتیک باید از آن درس عبرت گیرند. به گفته یکی از پژوهشگران علوم سیاسی و تاریخ که گفته است. ً تاریخ به ما درس نمی دهد، اما هر گاه از آن چیزی نیآموزیم و عبرت نگیریم ما را سخت تنبیه می کندً در اینجا واقعیت دارد. در این نوشته کوتاه نمی توان به همه دلایل شکست پرداخت، این بحث نیازمند یک پژوهش علمی و اجتماعی است. در اینجا به یک نکته اشاره می شود. یکی از دلایل عمده در شکست این جنبش ها خود محوری و محدود و محسور کردن این جنبش ها در جغرافیای منطقه بود که نتوانست خواسته های آزادی خواهی خود را در گستره ایران گسترش دهد و از حمایت نیرو های مترقی بهره مند شود. در این میان بی توجهی روشنفکران و مبارزین غیر بومی چشمگیر و در خور تأمل و تفکر است. به نظر می رسد آنها گرفتار خود بزرگ بینی و خود شیفتگی بودند، از این رو تلاشی برای فهم واقعیت جنبش از خود نشان ندادند. حتی در سال های بعد تحت تأثیر تبلیغات نظام به آن جنبش های مردمی با شک و تردید نگریستند. در نتیجه بدنبال شکست جنبش مردم آذربایجان اتحاد لازم برای رشد دمکراسی و مدرنیته در راستای جامعه مدنی و چند صدایی بوجود نیآمد.
با انقلاب مردمی سال 1357 که آذربایجان در شکل گیری و پیروزی آن نقش مهم و بارزی داشت انتظار و امید مردم بر آن بود که آرشیو های محرمانه باز گشایی شود تا حقایق پشت پرده ابهام بویژه اسناد سرکوب و جنایت مورد پژوهش قرار گیرد. با پژوهش در این اسناد می توان زمینه همکاری و اتحاد گروه های قومی و واحد های ملی را گسترش داد. نهادینه کردن دمکراسی و حقوق بشر در ایران نیازمند شفافیت و احترام متقابل به خواسته های همه واحد ها و اقوام گوناگون با زبان و فرهنگ متفاوت آنهاست، قدرت متمرکز یکی از پایه های استبداد و ابزار سرکوب است. از این رو تقسیم قدرت بویژه در کشور پهناور ما با زبان و فرهنگ های گوناگون در راستای گسترش دمکراسی و نظام مدرن سیاسی ضروری و الزامی است.
سوئد، دکتر محمد حسین یحیایی
.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home