Tuesday, December 19, 2006

(Ankara shahari) شصت و یکمین سالگرد تاسیس حکومت ملی آذربایجان جنوبی

ظهر روزشنبه، برابر با شانزدهم آرالیک سال 2006، مطابق با 25 آذرماه سال 1385، جمع کثیری از تورکهای آذربایجان، تورکیه، عراق و تورکمن صحرا، با تجمع بر مزارشریف محمد امین رسولزاده، بنیانگذار جمهوری اول آذربایجان، در قبرستان «عصری» آنکارا، شصت و یکمین سالگرد تاسیس حکومت ملی را در آذربایجان جنوبی گرامی داشتند.در این مراسم شکوهمند، سخنرانان متعددی از آذربایجان جنوبی، جمهوری آذربایجان، تورکیه و تورکمنهای عراق به تشریح وقایع و تفسیر حقایق حکومت ملی آذربایجان پرداختند.
این مراسم با ادای احترام به شهدای آذربایجان، تورکیه و تورکمن، بخصوص شهدای سلسله قیامهای ضد آپارتاید آذربایجان جنوبی و بدنبال نواخته شدن مارشهای ملی آذربایجان و تورکیه آغاز شد. درابتدای مراسم پیام ارسالی آقای عباس لسانی از زندان اردبیل قرائت گردید.دربخشی از این پیام آمده است:
"در21 آذر ماه سال 1324، ملت آذربایجان توانست به رغم ستم حاکمان، آرمانهای ملی خود را در غالب یکی از مدنی ترین و ملی ترین حکومتهای جهان تجلی بخشد و با نام خود وارد عرصه بین الملل گردد.اما متاسفانه حرکت رهائی بخش ملت آذربایجان با حملات وحشیانه رژیم تهران روبرو شد و به نحو فجیعی سرکوب گردید. به رغم نسل کشی خونین ملت آذربایجان، این ملت باردیگر در انقلاب سال 1357 در تبریز و دیگر شهرها قدعلم کرد و موفق به سرنگونی بساط سلطنت شد. با سرنگونی رژیم دیکتاتور پهلوی، آذربایجان چشم انتظارامحای کامل سیاستهای پان آریانیستی درسطوح دولتی بود. اما متاسفانه اجرای این سیاستها نه تنها متوقف نگردید بلکه با شدت بیشتری پی گرفته شد. سناریوئی که اخیرا با همکاری روزنامه دولتی ایران در ابراز اهانتی بسیار رکیک به تورکهای آذربایجان به مورد اجرا گذاشته شده، بخوبی مبین تشدید سیاستهای پان فارسیستی علیه ملت آذربایجان است.
بدنیال این اهانت شرم آور، در قریب به 50 شهر آذربایجان، اعتراضات و قیامهای وسیع مردمی و دانشگاهی صورت گرفت. عظمت این قیامها به حدی بود که جهان آزاد، صدای ملت آذربایجان را شنید. اما گویا حاکمان ناشنوای تهران هنوز مایل به شنیدن غریو فریادهای هارای هاری من تورکم، مرگ بر شوونیسم، نابود باد آپارتاید فارس، حق تحصیل به زبان تورکی،... نیستند. کسانی که علیه موجودیت ملت آذربایجان میکوشند بدانند که به گفته شهید سید حعفر پیشه وری در راهی که برگزیده ایم "مرگ هست اما بازگشت نیست." بی شک همانگونه که محمد امین رسولزاده گفته است: بیرقی که یکبار برافراشته گردد هرگز بر زمین نمی افتد!"
نخستین سخنران مراسم تالاس افشارلی بود.
وی با اشاره به تقسیم آذربایجان در پی عهدنامه های ننگین گلستان و تورکمانچای ، اظهار داشت:" در مقطعی از تاریخ این تقسیم سبب تفاوت طرز تلقی آذربایجانی های دو سوی ارس از مفهوم وطن شد که خوشبختانه با تشکیل جمهوری مستقل آذربایجان درسال 1918 به رهبری محمد امین رسولزاده این تلقی نادرست محو گردید. در همین زمان قیام آزادیخش شهید شیخ محمد خیابانی درآذربایجان جنوبی گام دیگری در راه استقلال آذربایجان بود. روند تاسیس حکومتهای ملی در آذربایجان شمالی با حمله روسها و در آذربایجان جنوبی با حمله فارسها روبرو شد. با روی کار آمدن رضاخان در ایران سیاست تبعیض عیله آذربایجان جنوبی شدت بخشیده شد. اما همزمان با وقوع جنگ دوم جهانی، ملت آذربایجان جنوبی بار دیگر در راه تاسیس حکومتی ملی گام برداشت. عمر این حکومت مترقی یک سال بود. این حکومت ملی در 12 آرالیک سال 1946 با حمله ارتش شاهنشاهی مواجه شد. دهها هزار تن کشته شدند و تعداد بیشماری از کتابهای نوشته شده به زبان تورکی آذربایجانی به اتش کشیده شد. اما به رغم همه این مصائب، مردم آذربایجان در اردیبشهت ماه و خرداد ماه گذشته بار دیگر به پا خاستند و ثابت کردند که ملت آذربایجان همچنان برای تشکیل مجدد حکومت ملی آذربایجان آماده است.
دومین سخنران مراسم حیمدات طرزی یکی از اعضای کانون فرهنگی تورکمنهای عراق بود. وی اظهار داشت:"شصت و یکمین سالگرد تاسیس حکومت ملی آذربایجان جنوبی را تبریک گفته در این مجادله بر حق، برای ملت آذربایجان آرزوی موفقیت روز افزون دارم. تورکهای آذربایجان جنوبی و تورکهای عراق که دارای نژاد و فرهنگ و زبان واحد هستند هرگز نسبت به یکدیگر بیگانه نبودند و مرزها نیز قادر به جدائی انها نیستند. شما و ما سالها است که با هدف دفاع از هویت ملی مان مجادله می کنیم. تورکها هر قدرهم تحت فشار قرار گیرند نابود نخواهند شد.ما چقدر خوشبختیم که مام وطنی چون تورکیه داریم که از همه تورکهای جهان حمایت می کند ."
وی در پایان خاطر نشان شد "همزمان با تغییر موازنه های قدرت در خاورمیانه ، تورکهای آذربایجان جنوبی و عراق می باید همیشه در کنار یکدیگر باشند...چه خوشبخت است کسی که می گوید من تورکم!"
در این هنگام تایماز ائل اوغلو، شعری را با عنوان "دلتنگ نباش" از سروده های دکتر محمود علی چهرگانی قرائت کرد.
یالچین ساری کایا، عضو هیات مدیره کانون فرهنگی آذربایجان، سومین سخنران مراسم بود. وی اظهار داشت:"امروز آذربایجان سمبول سوزناکترین دردها و عمیقترین جدائی ها است. قره باغ نخستین مناقشه ملی ما است و تشکیل آذربایجان بزرگ هدف مشترک همه تورکهای جهان است. بی تردید 21 آذرماه همچون پلی از گذشته ها تا امروز است. ما به عنوان جوانان تورک همه رهبرانی که پرچمهای ماه و ستاره نشان را برافراشته کرده اند را تکریم می کنیم و آنها را هرگز فراموش نخواهیم کرد. شهید سید جعفر پیشه وری به عنوان بنیانگذار حکومت ملی آذربایجان جنوبی یکی از رهبران بزرگ ما است. اکنون در این مزار، محمد امین رسولزاده آرمیده است. وی در سال 1918 در باکو پرچمی را برافراشت که در سال 1945 در تبریز مجددا توسط سید جعفر پیشه وری برافراشته شد. تاریخ ما مشحون از خدمت به بشریت است. اما دشمنان ما می کوشند تا تاریخ ملل تورک را تحت افترا قرار دهند. ما تورکها چه خوشبختیم که هرروز بر پیروان و رهروان آتاتورک، محمد امین رسولزاده، پیشه وری و ائلچی بی افزوده می شود."
ساری کایا همچنین افزود:"بی تردید نهضت دمکراتیک 21 آذر ماه، در شکل گیری مفهوم آذربایجان جنوبی یک نکته عطف تاریخی است. اگرچه ناسیونالیسم تورک در آذربایجان، شعور ملی خود را مدیون قیامهای سالهای 1918 و 1945 است اما در سال 2006 توانسته است تا از این حدود نیز بسیار فراتر رود.امروز از اورمیه تا تبریز، از قم تا تهران و از خراسان تا همدان، روحیه استقلال طلبی تورکها در تلاطم است. امروز در کوچه های اردبیل و زنجان، مردم از کرکوک سخن می گویند و از قره باغ حرف می زنند. امروز مفکوره مشترک سیاسی جهان تورک، همچون بیرقی از آذربایجان جنوبی در حال برافراشته شدن است." ساری کایا تاکید کرد:" اگر به برهه زمانی 1324 تا 1385 بنگریم خواهیم دید که تحریف تاریخ ملی و فرهنگ اصیل آذربایجان از مهمترین اهداف حکومت مرکزی بوده است." "
سخنران بعدی داود توران بود . وی اظهار داشت:" شش دهه از تاسیس حکومت ملی آذربایجان می گذرد. یکی از پرسشهای مهم این است که در این مدت حرکت ملی آذربایجان جنوبی چه استراتژی و خط مشی ای در پیش گرفته و چگونه به مرحله قیام ملی سال 1385 رسیده است؟!... این شصت سال واقعیت تاریخی ملت آذربایجان جنوبی را بیان می کند. این ملت هر زمان حس وطن پرروی و میهن پرستی را در ناخودآگاه خویش می پروراند. از سال 1324 تا 1385 در روند حرکت ملی آذربایجان، مطالبه حقوق ملی آذربایجانی ها و رشد روز افزون شعور ملی تورکهای آذربایجان یک حقیقت انکار ناپذیر است.حکومت ملی آذربایجان که در سال 1324 تاسیس شد با اتکا به نیروی ملت تورک آذربایجان نمونه یک دولت مدرن را به منصه ظهور رساند. اما این حکومت مردمی توسط رژیم ایران و با مساعدت قدرتهای غرب به شکلی بی رحمانه از میان برداشته شد.
آخرین سخنران مراسم جاوید ولی یو بود. وی اظهار داشت:"
در اثنای جنگ جهانی دوم از شمال روسها و از جنوب انگلیسی ها ایران را اشغال کرده و رضاخان را که سیاستی ژرمانوفیل در پیش گرفته بود ازسلطنت خلع کردند. در چنین شرایطی فرصتی نوین برای آغاز حرکت های هویت طلبانه در آذربایجان جنوبی فراهم شد.سید جعفر پیشه وری در پی تاسیس دولتی مدرن بر پایه هویت ملی آذربایجان بود. وی برای تحقق این هدف از تهران به تبریز رفت و فرقه دموکرات آذربایجان را تاسیس کرد و به این ترتیب با هم رایی ملت آذربایجان، حکومت ملی آذربایجان جنوبی تاسیس شد. امروزه به رغم گذشته بیش از شصت سال از آن واقعه بزرگ و تلاش همه جانبه رژیم شوونیست تهران برای تحریف تاریخ و تحقیر هویت و مدنیت ملت تورک، مردم در شهرهای آذربایجان جنوبی فریاد می زنند: هارای هارای من تورکم و یا آذربایجان باید به مرکزیت تبریز متحد شود!" ولی یو افزود:"در چنین شرایطی آنان که سلسله قیامهای اخیر ملت آذربایجان را به بیگانگان نسبت می دهند باید این تاریخ را از نو بخوانند."
درانتهای مراسم نوبت به تریبون آزاد رسید.
آرتوم دینچ و آذر قوشاچایلی از سخنرانان تریبون آزاد بودند. آرتوم دینچ ضمن تشریح مصائبی که طی هشتاد سال گذشته بر ملت تورک اذربایجان رفته است خواهان در پیش گرفتن سیاستهای ذیل شد:
1- ضرورت ترسیم یک چارچوب تئوریک
2- تامین حمایتهای اقتصادی و اجتماعی
3- و تهیه یک برنامه فراگیر سیاسی
آرتوم همچنین بر ترسیم پروژه های قابل اجرای داخلی و خارجی در این راستا تاکید کرد.
آخرین سخنران تریبون آزاد آذر قوشاچایلی بود. وی اظهار داشت:" ملت آذربایجان جنوبی طی صد سال گذشته برای رسیدن به آرمانهای ملی خود چهار بار به پا خاسته است. این قیامهای در شرایطی صورت می گیرد که دشمن همیشه در صدد تحریف تاریخ آذربایجان بوده است. به اتکای تجارب انقلاب مشروطه در سال 1905، دولت آزادیستان در سال 1924، حکومت ملی آذربایجان در سال 1945 و انقلاب 1979، امروزه در قالب حرکت ملی آذربایجان و سلسله قیامهای اردیبهشت و خرداد 1385 که نقطه اوج حرکت ملی آذربایجان محسوب می شود ملت تورک آذربایجان جنوبی به دنیا اعلام کرد که میهنش آذربایجان، زبانش تورکی و ملیتش تورک می باشد."
او همچنین متذکر شد که "امروزه ما نیز در راستای خواست ملت خود به دنبال تحقق آرمان دولت تورک آذربایجان جنوبی هستیم و از افکار عمومی و محافل سیاسی دنیا می خواهیم که این واقعیت را همچنان که هست به پذیرند."
مراسم با همخوانی مارشهای چیرپینیردی قارا دنیز... و آذربایجان سنسن منیم...آذربایجا به پایان رسید.
دراین مراسم همراه جمع کثیری از دانشجویان و دانشگاهیان کشورها ی تورک مقیم آنکار، اعضای کانون فرهنگی آذربایجان در آنکارا، کنگره آذربایجانی های جهان (داک)، حرکت بیداری آذربایجان جنوبی(گاموح)، فدراسیون دانشجویان آذربایجان جنوبی در تورکیه، کانون فرهنگی تورکمنهای عراق و شاخه جوانان تورک اوجاقلاری شرکت کرده بودند.
در این مراسم تصاویر شهدای سلسله قیامهای ضد اپارتاید اخیر و همچنین پانکاردهای مختلفی به زبانهای تورکی وانگلیسی به مضامین ذیل در دست شرکت کنندگان وجود داشت:
- مرگ بر شونیزم فارس
- محمد امین رسولزاده: پرچمی که یکبار برافراشته شود دیگر بر زمین نمی افتد
- شهید سید جعفر پیشه وری: حکومت ملی آذربایجان یک واقعیت است. مرگ هست بازگشت نیست.
- آموزش به زبان تورکی در آذربایجان جنوبی
- زنده باد آذربایجان
- دکتر چهرگانی: مسئله آذربایجان جنوبی، مجادله در راه ناموس ملی آذربایجان است.
- ملت تورک آذربایجان جنوبی با قیام خرداد 1385 مجادله صد ساله خویش برای عدالت، آزادی و صلح را به گوش افکار عمومی جهان رساند. ما افکار عموی جهان را به حمایت از این مجادله برحق دعوت می کنیم.
- هارای هارای من تورکم
- قره باغ از آن تورکها است و همچنان از آن تورکها خواهد بود.
- عباس لیسانلی: مگر جوانمردان تورک مرده اند که سرزمینشان لانه شغالان شود
- زندانیان سیاسی آذربایجان جنوبی را آزاد کنید
- دکتر چهرگانی: ناموس ملی ما، تاریخ ما، شهیدان ما گذشته ما، فرهنگ و ادبیات ما است.ناموس ملی ما پایمال شده است. این فقط ناموس ملی من نیست بلکه ناموس ملی 40 میلیون آذربایجانی است.
- سرزمین من توران است، زنهار از هم جدا نشوید، در باکو و تبریز و کرکوک آذربایجان یک جان واحد است
- خون فرزندان ملت تورک که در قیام خرداد 1385 شهید شده اند بر زمین نخواهد ماند.
- کرکوک از ان تورکها است و همچنان از آن تورکها باقی خواهد ماند.
- ملت تورک آذربایجان جنوبی در قبال سیاست تغییر بافت قومیتی غرب آذربایجان که از طرف شوونیزم فارس در حال اجرا می باشد بی تفاوت نخواهد ماند.
- در تبریز خون تورکها جاری است. دنیا چرا بی تفاوت است؟!
- مرگ بر پان ایرانیسم
- پان آریانیستها آذربایجان را ترک کنید.

بیانیه مراسم شصت و یکمین سالگرد تشکیل حکومت ملی آذربایجان
طی صد سال مبارزه رهائی بخش، مجادله ملی تورکهای آذربایجان در سال 1945 ، به مثابه آینه ای درخشان در تاریخ زرین آذربایجان است.از ابتدای قرن نوزدهم، پروسه اشغال آذربایجان، با قراردادهای گلستان در سال 1813 و تورکمانچای در سال 1828 مشروعیت بخشیده شد.
درآذربایجان جنوبی، مجادله ملی تورکها از سال 1905، با هدف تشکیل حکومتی مدرن شروع شد و در سال 1926 ، رویاروئی خود را با سیاستهای استعمارگرایانه شوونیستهای فارس پی گرفت.
درطی این مدت، نسل کشیهای متعددی علیه ملت آذربایجان تا اواخر قرن بیستم صورت گرفته است. مشابه نسل کشیهای ما بین سالهای 1905 تا 1920 در شمال آذربایجان، جنوسایدها و قتل عامهای متعددی در سالهای 1917، 1945 و 1979توسط تروریستها و فاشیستهای ارمنی، کرد و فارس به وقوع پیوسته است.اما به رغم این حوادث، تورک آذربایجان، هرگز مجادله ملی خود را رها نکرده است.
نهضت مشروطیت در سال 1906،جمهوری مردمی آذربایجان در سال 1918، قیام رهایی بخش شهید خیابانی در سال 1920،حکومت ملی آذربایجان در سال 1945 و جمهوری مستقل آذربایجان در سال ،1991 از مصادیق این مبارزه ملی و خستگی ناپذیر است.
در سال 1991، اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و به این ترتیب آذربایجان شمالی از اشغال خارج شد، اما در آذربایجان جنوبی سیاست های شونیستی هنوز ادامه دارد. ملت تورک آذربایجان جنوبی با سلسله قیامهای خود در اردیبهشت و خرداد ماه سال 1385، علیه شونیزم فارس، به وضوح اثبات کرد که هویت، فرهنگ و تاریخ خود را فراموش نکرده و نخواهد کرد.
جوانان تورک آذربایجان، امروز با تجمع در مراسم شصت ویکمین سالگرد تاسیس حکومت ملی آذربایجان، هم صدایی خود را با حرکت ملی آذربایجان جنوبی اعلام کرده خواهان توقف سیاستهای استعماری شونیزم فارس هستند.
همچنین ما خواهان
1.شناسایی ملت آذربایجان به عنوان یک ملت تقسیم شده و پذیرش آذربایجان جنوبی به عنوان یک منطقه اشغال شده از طرف سازمان ملل متحد،
2.شناسایی حکومت ملی آذربایجان در سال 1324 و به رسمیت شناخته شدن نسل کشی به عمل آمده علیه تورک های آذربایجان جنوبی توسط ارتش ایران از طرف سازمان ملل متحد،3.آزادی بی قید و شرط دستگیر شدگان سلسه قیامهای آذربایجان جنوبی در اردیبهشت و خرداد ماه گذشته،محاکمه قاتلین جوانان آذربایجان، تامین خسارت خانواده های شهدا و مجروحین و تشکیل یک کمیته حقیقت یاب بین المللی جهت بررسی حوادث اخیر از طرف سازمان ملل متحد،
4.شناسایی حرکت ملی آذربایجان جنوبی به عنوان یک حرکت رهایی بخش،
5.شناسایی تضییقات و تبعضات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دولت تهران علیه ملت آذربایجان از طرف دول جهان،
6.محو همه آثار تبعیض و تهدید علیه تورک های ساکن در سراسر جغرافیای سیاسی ایران،
7.توقف سیاست تقسیم اراضی تاریخی آذربایجان جنوبی در قالب دوازده استان و تغییر اسامی اماکن تورکی به فارسی،
8.خروج فوری وبی قید و شرط اشغالگران داشناک ارمنی از قره باغ،
9.توقف سیاست تغییر ترکیب جمعیت غرب آذربایجان جنوبی به نفع کردها و درغیر این صورت شناسائی عدم مسئولیت تورک های آذربایجان جنوبی در قبال هر گونه حادثه ناگوار،
10.پذیرش کرکوک به عنوان یک شهر مسلم تورک نشین،
11.تهیه گزارشها و برنامه های واقع گرایانه از حوادث آذربایجان جنوبی در رسانه های دیداری و نوشتاری جمهوری ترکیه،
هستیم.

آنکارا، کمیته اجرایی مراسمبزرگداشت شصت و یکمین سالگرد 21 آذر
25.آذر.1385


Tuesday, December 12, 2006

21 azar Azarbaycanin istiqlal gunu mubarak olsun

Monday, December 11, 2006

سیدجعفر پیشه وری و زندگی سیاسی او

پیشه وری درسال 1272 در روستای زاویه خلخال چشم به دنیا گشود. دوازده ساله بود که همراه والدینش در جستجوی لقمه نانی به قفقاز رفت. آن سال ها وضع نا به سامان اقتصادی، فقر و فلاکت و بیکاری هرساله عده ای از گرسنگان ایران را رهسپار آن طرف مرزها میکرد. فریدون آدمیت مینویسد:« تنها در 1904 برای پنجاه و چهار هزار و هشتصد و چهل و شش (54846) عمله معمولی ایرانی ویزای مهاجرت به روسیه صادر شد. در 1905 سیصدهزار ایرانی به روسیه رفته که قسمت اعظم آن را کارگران تشکیل میدادند. (26)کسروی درآغاز نهضت مشروطه به کثرت کارگران ایرانی درمنطقه باکو اشاره ای دارد. مینویسد : «کارگران کان های نفت در صابونچی و بالاخانی به ده هزار تن میرسیدند.» (27).پیشه وری در (سرگذشت من) مینویسد: از 12 سالگی درتلاش معاش بودم» با پیشخدمتی درمدارس تحصیل میکند. در هنگام تحصیل با مفاهیم سوسیالیزم آشنا میشود. «در 1299 همراه اعضای حزب عدالت دریاری رساندن به نهضت جنگل از بادکوبه وارد انزلی شد وبه فعالیت درکنار دیگر انقلابیون شمال پرداخت.» (28) در نهضت جنگل با عنوان کمیسر خارجه در دولت میرزا کوچک خان شرکت میکند. «در سومین کنگره کمونیست بین الملل در جلسات 22 ژوئن و 12 ژوئیه 1921 شرکت کرد و نطقی درباره تعدد حزب کمونیست در کشورهای خاور میانه ایراد کرد.» (29). پیشه وری درباره آمدنش به ایران مینویسد:«در شدیدترین دوره نهضت گیلان، ملیون تصمیم گرفتند مرکز فعالیت خودرابه تهران انتقال دهند و در آنجا علیه استبداد و ارتجاع و زورگوئی مبارزه کنند. بیش از هرکسی من دم نظر بودم و همه از من انتظار فعالیت و کار داشتند. من هم تردید به خود راه ندادم. … خودم را به تهران رساندم و از آنجا عده بیشماری را پیدا کرده و دست به دست آنها داده وارد کار شدم. هنوز جنگل داشت تازه تمام میشد، در صورتی که ما درتهران علاوه بر سازماندهی جدی سیاسی، شورای مرکزی اتحادیه کارگران را که اعضایش آن روز به هفت هزار بالغ میشد، موفق شده بودیم تشکیل بدهیم. شورای اتحادیه کارگران ارگان خود را تآسیس کرد. این روزنامه حقیقت بود» (30).انتشار حقیقت در فضای اختناق رضاشاهی درمیان آزاد اندیشان جایگاه والائی پیدا میکند. سرمقاله ها ار پیشه وری است. حقیقت مورد یورش عمال شهربانی قرار میگیرد. با تعطیلی روزنامه، فعالیت های حقیقت به خارج ازایران منتقل میشود. «روزنامه و مجلات خود را توانستیم از دیوار چینی که پلیس رضاخان دور ایران کشیده بئد برسانیم.» (31)دکتر مصطفا الموتی که از نزدیک با پیشه وری آشنائی داشت مینویسد: «پیشه وری با آراکل میکائیلیان (سهراب سلطان زاده) همکاری نزدیک داشت.» (32). درسال 1309 گرفتار و به ده سال زندان محکوم میشود. درسال 1317 با زندانیان سیاسی جدید آشنا میشود. « جوانان که همه تحصیل کرده و کتاب خوانده بودند از دیدن ماها که هشت و نه و ده سال در زندان به سر برده و روحیه خود را نباخته بودیم تشویق شدند و ما را سرمشق خود قرار داده و نیروی معنوی گرفتند. (33). بعد از ده سال زندان کشیدن به کاشان تبعید میشود و همانجا مجددا با چند نفر دیگر زندانی میشود. بیست روز بعد از حمله متفقین به ایران از زندان آزاد و عازم تهران میشود. درتهران روزنامه آژِیر را با کمک یاران هم اندیش خود پی میریزد. وشروع به کار میکند. فریدون کشاورز مینویسد:«همانطور که درابتدای صعود سردار سپه (رضاشاه) روزنامه حقیقت را منتشر میکرد پرفروش ترین روزنامه تهران بود، کریم کشاورز یرادرم که با پیشه وری از سال های انقلاب گیلان دوست نزدیک و همکار بود در روزنامه آژِیر با او همکاری میکرد.» (34).در دوره 14 قانونگزاری از تبریز به نمایندگی مردم تبریز انتخاب شد. دراثر مخالفت عده ای از وکلا، «اعتبارنامه اش را مجلس رد کرد.» (35). حال آنکه انتخاب او از تبریز طبیعی بود. برخی از صاحبنظران صحت آن انتخابات را تآیید کردند. «انتخاب پیشه وری از تبریز طبیعی بوده است.» (36). کسروی مینویسد: «ازمجلس کارهائی سر زد که جز غرض ورزی معنائی نداشت. برای مثال میگویم. اعتبارنامه پیشه وری را چرا نپذیرفتند؟ علتش چه بود؟ آیا اکثریت حق دارد به دلخواه یکی را بپذیرد و یکی را نپذیرد؟ اگر میگویند پیشه وری هوادار شوروی بود، هوادار شوروی دیگران هم بودند. پس چرا تنها این را به کنار زدند؟ اگر میگویند انتخابش طبیعی نبود، اولا آنچه من شنیدم انتخاب پیشه وری ازتبریز طبیعی بوده است ثانیا کسانی که انتخابشان طبیعی نبود، در مجلس بسیار بودند. فلان مرد که یک عمر درتهران زیسته، دراین جا هرچه تلاش کرد به جائی نرسید و از فلان گوشه آذربایجان از شهری که ده نفر اورا نمیشناختند وکیل درآمد پس چرا او را رد نکردید؟ آیا این ها جز دیکتاتوری چه معنائی دارد؟» (37).جالب اینکه موقع رآی گیری مجلس به اعتبارنامه پیشه وری، « دونفر ازفراکسیون حزب توده … ازدادن رآی به اعتبارنامه پیشه وری خودداری نمودند.». (38).حکومت ملی آذربایجان یک سال بیشتر دوام نیاورد. دربهارسال 1325 وقتی قوای نظامی شوروی ایران را ترک کرد، مقدمات حمله ارتش شاهنشاهی به آذربایجان فراهم آمد. موسوی نیزکه بعدها ( به سناتوری انتخابی آذربایجان برگزیده شد) درملاقاتی که تابستان آن سال در رامسر با شبستری و سلام الله جاوید داشته وقتی در وسط دریا درحال شنا ازآن ها میپرسد که « چه پیشنهاد میکنید؟ دراینجا بمانیم یا به آنجا بیائیم؟ … بیایید به این همشهریتان راست راستکی حقیقت را بگوئید. آنها نگاهی به روی همدیگر کردند و نیم چشمکی هم به هم زدند و هر دو به اتفاق جواب دادند: ” هنوز که وضع روشن نیست. فعلا صبر کن تا ببینیم چه پیش میآید. به هرحال آذربایجان فعلا آمدنی نیست.» (39)با این حال، حکومت ملی سرفراز بود. درآن یک سال با تمام توانش کار کرد. با امکانات محدود و درآمدهای محلی عمران وآبادی را به طور مثبت پی گرفت. اصلاحات آمرانه نبود. با نیازهای محلی هماهنگی داشت .هرگز، به زور پلیس چادر از سر زنها گرفته نشد. کسی مانع مراسم مذهبی نگردید. حکومت در صدد بستن مساجد یا منع مراسم مذهبی نبود و با تمایلات مردم حرکت میکرد. بزرگترین خدمت حکومت حفظ احترام وخدمت به خلق الله بود و کار بنیادی، آشنا کردن با حقوق مدنی و گشودن افق های تازه جهانی به روی مردمی که از آموزش به زبان مادری خود منع شده بود و درخانه خود به زبان دیگری سخن میگفت.حکومت یک ساله برآزادی زن تآکید داشت. برنامه زنان و شکستن موانع رشد زنان، این نیمه بزرگ و صبور ومربی شگفتآوربشری را درسرلوحه اصلاحات قرارداد. تشکیلات زنان با آموزش های لازم دختران جوان را وارد عرصه های گوناگون اجتماعی کرد. با شکل گیری تشکیلات زنان (قادین لار تشکیلاتی)، مربیان تعلیم و تربیت برای اعزام به دهات، وسایل ورود زنان برای خدمت در نهضت سواد آموزی همگانی پایه گزاری شد. به موازات آن عده ای از زنان برای آموزش نیروهای انتظامی فراهم آمد. قفل نکبت بار از روی لب های دوخته شده برداشته شد. حرف زدن به زبان مادری آزاد شد. دهقان و کاسبکار درمراجعه به ادارات دولتی به مترجم نیاز نداشتند. دردها و نیازهای خودرا به زبان مادری به ضابط قانون میگفتند. خفت و خواری ندانستن زبان فارسی را نداشتند. درخانه پدری با زبان مادری نفس میکشیدند. تدریس درمدارس نیز با زبان مادری بود. فرا گیری زبان فارسی بعد از سه یا پنج سال به عنوان زبان دوم در برنامه های آموزشی گنجانده شد. عمران و آبادی و راهسازی وتعطیل قمارخانه ها وفاحشه ها وقلع و قمع باجگیران و اوباشان و تآمین امنیت شهر و روستا مورد رضایت و امیدواری مردم بود. باورهای دینی و مذهبی مردم مورد احترام بود. دستور انتخابات مجلس ملی آذربایجان با «بسم الله الرحمن الرحیم » آغاز میشود (40).و شگفت اینکه برای نخستین بار درتاریخ ایران برای زنان حق رآی داده میشود و زنان درانتخابات شرکت میکنند. (41).تقسیم اراضی: روزنامه آذربایجان درتاریخ پنجم اسفند ماه 1324 ضمن اعلام شروع تقسیم اراضی نوشت :«تعداد املاک خالصه اعم از انتقالی، فروخته شده، بازخریداری و سایر انواع بالغ بر سه هزار پارچه آبادی است . املاک دشمنان حکومت ملی که آذربایجان را ترک نموده اند 437 پارچه میباشد که درآمار فوق منظور نشده است. با تقسیم این املاک به نظر میرسد یک میلیون نفر از دهقانان صاحب زمین خواهد شد. و متعاقب آن آگهی مربوط به شروع تقسیم خالصجات در شهرهای میاندوآب، خوی، اهر و اطراف تبریز درتاریخ 7/12/24 از طرف وزارت کشاورزی آذربایجان انتشار یافت. بنا به تصمیم حکومت ملی قرار براین بود که تقسیم اراضی تا پایان اسفند ماه سال 1324 خاتمه یابد.(42). اخذ مالیات از زمین داران وسرمایه داران و گسترش فرهنگ و هنر بومی و راه سازی روستاها و ساختن مدارس و حمام و درمانگاه در دهات آذربایجان و تآسیس دانشگاه و ایجاد رادیو و اهمیت دادن به توسعه وشناسائی «حقوق زنان» ازیادگارهای نیک حکومت یک ساله فرقه دموکرات است که هنوز خاطره های خوش آن روزگاران در ذهنیت ها باقی ست.صادقانه ترین تحلیل از روزنامه جبهه ارگان حزب ایران نیز شنیدنی ست:« … نهضت آذربایجان آزادیخواه، اصلاح طلب و مترقی است. املاک را تقسیم میکند. عوارض را حذف مینماید. تمام عملیات در جهت ترقی دادن سطح زندگی دهقانان انجام میگیرد و درآذربایجان درعرض یک سال 500 مدرسه میسازند. بیمارستانهای متعدد ساخته دانشگاه تشکیل میدهند. کودکستان و تیمارگاه آماده میکنند. یعنی در بالا بردن سطح دانش اهالی کوشش فراوان مرعی میدارند. با تمام قوا راههارا تعمیر کرده خیابانهارا اسفالت میکنند. از ناامنی جلوگیری کرده درمقابل فساد به سختی مبارزه میکنند. (43)« … گشودن درمانگاه ها و کلاس های سواد آموزی، تآسیس دانشگاه، یک ایستگاه رادیوئی ویک انتشاراتی … حتا مخالفان فرقه هم به ناچار پذیرفتند که درعرض این یک سال خدمات و کارهایی بیشتر از دوران بیست ساله رضاشاه انجام گرفته است.» کنسول انگلیس نیز درتبریز مینویسد: « … فرصت یافتم با برخی ازمقامات فرقه دموکرات … به نظر میرسد آنان از قشر ماهر طبقه کارگر صنعتی هستند … گرچه مقامات حزب دموکرات جذابیت برخی مقامات پیشین فارس را ندارند، زیرکی و تجربه عملی زیاد آنها شگفتی آور است آنها به امور محلی خود علاقمندمد و شک ندارم که از مدیران شهری که قبلا از تهران فرستاده میشدند بسیار تواناترند … » (44)این برنامه ها بیانگر آمال جمعیِ شیفتگان آزادی ومدافعان بیداری طبقه فرودستان و محرومان جامعه بود که در رآس آن پیشه وری قرار داشت وهمو بود که دربرابر قدرتمند قلدری مانند باقراوف ایستاد، وقتی باقراوف گفت : «بزرگترین اشتباه و درعین حال علت شکست فرقه این بود که به اندازه کافی روی وحدت آذربایجان شوروی و ایران تکیه و تآکید نکرد.» پیشه وری با گردن فرازی و درنهایت دلیری و شجاعت پاسخ داد:« برعکس نظر رفیق باقراوف من عقیده دارم که بزرگترین اشتباه ما و علت شکست فرقه ما این بود که ما به اندازه کافی روی وحدت خدشه ناپذیر آذربایجان ایران با ایران، روی وحدت وهمبستگی ما با تمام ایران و مردم آن و جدائی ناپذیر بودن آذربایجان ایران ازایران تآکید نکردیم.(45).همین صراحت کلام، بیانگر استقلال رآی پیشه وری ست که به جزای آن هم به مسلخ رفت. اوهرگز در فکر جدائی آذربایجان ازایران نبود. هیچگونه سندی دردست نیست که پیشه وری به جدا شدن آن خطه ازبدنه اصلی ایران رآی داده باشد. بهترین گواه خالی گذاشتن پست وزارت خارجه درکابینه اش میباشد. «مجلس ملی کسی را برای وزارت خارجه تعیین نکرد تا ازاتهام توطئه برای جدا کردن آذربایجان از ایران مبرا بماند.»(46).او که درجوانی کمیسر خارجه در دولت انقلابی جنگل بوده، و درارتباطات جهانی از نقش وزارت خارجه آگاهی داشته، چگونه درآن یک سال درفکر وزارت خارجه نبوده؟ بدون شک نیازی به تشکیل آن وزارتخانه نمیدید . هدف اصلی او اصلاحات داخلی و مداوای درماندگی های پیرانه بود که ذهنیت نسل ها را موریانه وار پوک کرده بود. تلاش پیشه وری، برای رفاه عموم بود و مصوباتش بیشتر در حول اجرای قانون انجمن های ایالتی و ولایتی دور میزد.درسال 1375 کتابی به چاپ رسیده که در صفحه 130 آن سندی هست خطاب به آقای صدقیانی رئیس اتاق تجارت وقت تبریز. تاریخ نامه 03/11/24 است با علامت شیر و خورشید و تاج سلطنتی. همانگونه که پرچم سه رنگ ایران با علامت شیر و خورشید در حکومت یک ساله فرقه باقی ماند. (47)ای کاش تاریخ نگاران وطنی، با چشم باز و وجدان آگاه به این گونه پرنسیب های پیشه وری نیز اشاره میکردند، و تنها به قاضی نمیرفتند و اورا درمظان تهمت بیگانه پرستی قرار نمیدادند. عامل بیگانه و متجاسر معرفی نمیکردند. آن هم بین مردمی که حداقل، امروزه، آبشخور فرهنگ روزمرگی اش ازبیگانه به اوج رسیده و هزار و اندی سال است که درآغوش متجاوزین غلتیده و به فرهنگ بدوی آن مینازد و ننگینی ها و بی هویتی های اجنبیان را مایه نجات میداند؛ آن هم با چه شور و ایمان و یقینی! و، از همه مهمتر این که متجاسرین را به زعامت خود برگزیده سرنوشت حیات و ممات را به دست آنها سپرده است؛ و شرم آورتر، پرچم استبا نشان سیک های هندو که بالاسر میلیونها ایرانی در اهتزاز است.
………………………
www.yenises.org/?p=903#more-903 یازینین اردی
رضا اغنمی



جنبش 21 آذر در آذربایجان پیشگام دمکراسی در ایران بود


ایران کشور پهناوری است که در آن واحد های گوناگون ملی با زبان، فرهنگ و ویژه گی های تاریخی، نژادی و تباری خود به شکل به هم پیوسته و متحد زندگی می کنند. آذربایجان یکی از واحد های ملی است که در تاریخ سیاسی اجتماعی کشور ما جایگاه ویژه ای دارد. جنبش های اجتماعی در چند سده واپسین به دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی بویژه جغرافیایی در این منطقه شکل گرفته به نقاط دیگر کشور گسترش یافته است. در این راستا انقلاب مشروطیت که زمینه ساز جنبش های بعدی بود از آذربایجان شروع و به نقاط دیگر گسترش یافت، از این رو آدربایجان سنگر آزادی خواهان در همه ادوار بوده، با استبداد جنگیده و تاوان سنگین آن را نیزبه شکل های گوناگون پرداخته است. در سالهای آخر دوره قاجار با آنکه محل مسکونی و آموزشی شاهزادگانی بود که در پی شاه به سلطنت می رسیدند و از امتیاز ویژه ای در تجارت داخلی و خارجی برخوردار بود مورد بی مهری قرار گرفته اقتصادش رو به افول و مردمش فقیر تر شدند.
در دوره رضا خان شرایط نوینی بر جامعه حاکم شد، دولت قدرتمند مرکزی در راستای ایجاد دولت واحد با محوریت ارتش منظم برای یکسان سازی شیوه زندگی و زبان واحد تلاش پیگیر خود را آغاز کرد از این رو آذربایجانی نه تنها با فقرو محرومیت با تحقیر زبان خود نیز روبرو شد. مردم ترک زبان آذربایجان خاطره بدی از دوران رضا خان در ذهن خود دارد، زیرا نه تنها از دست آورد های اقتصادی و اجتماعی این دوره بهره مند نشد بلکه بخشی از ثروت مادی و معنوی خود را نیز از دست داد.
با ورود نیرو های متفق به کشور و کناره گیری رضا شاه از قدرت روز های نوید بخش و فضایی در کشور وزیدن گرفت که نیرو های سیاسی و اجتماعی بعد از سال ها سرکوب و خفقان بتوانند فعالیت نسبی خود را آغاز کنند. نیرو های آزادی خواه تبریز روزنامه دو زبانه خود را بنام ً آذربایجانً منتشر کردند. انتشار این روزنامه و نخستین قدم های سیاسی با واکنش شدید تهران روبرو شد تا جائیکه جلو پخش روزنامه گرفتند. آزادی خواهان آذربایجان پیگیرانه به کار خود ادامه داده برای نهادینه کردن دمکراسی مقالات خود را همراه با افشاگری عملکرد دیکتاتوری با زبان ساده و روان با مردم در مین گذاشتند، بار دیگر فعالیت های هنری که سابقه درخشانی در تبریز داشت آغاز شد کانون هنرپیشگان( آکتورال آدربایجان) نمایشنامه هایی را به زبان ترکی روی صحنه آوردند که با استقبال چشمگیری روبرو شد. امید به زندگی، شادی و نشاط جایگزین یأس و افسردگی گردید ولی فقر و گرسنگی هم چنان ادامه داشت.
در فروردین ماه 1321 کمیته ایالتی حزب توده ایران فعالیت خود را در تبریز شروع کرد و مورد استقبال مردم بویژه زحمتکشان و دهقانان فقیر قرار گرفت. هنوز فرقه دمکرات آذربایجان تشکیل نشده بود ولی زمینه های تشکیلاتی آن آماده بود . زیرا حزب توده با مرام نامه سراسری خود قادر به جوابگویی نیاز های مردم بویژه روستائیان تهی دست نبود. در این میان حکومت نظامی هم مانع عمده در شکل گیری احزاب و فعالیت سیاسی بود.
دولت وقت با صدور فرمانی انتخابات دوره چهاردهم را به اجرا گذاشت و انتخابات برگذار شد. پیشه وری شخصیت بر جسته و فعال سیاسی آذربایجان که سال ها در زندان رضا شاه به سر برده بود، از طرف مردم تبریز انتخاب و روانه مجلس شورای ملی گردید. در انتخاب ایشان و هم رزمش حاج رحیم خویی نیرو های ذی نفوذ دخالت چندانی نداشتند. مردم تبریز با شناخت و اعتقاد به صلاحیت و عملکرد آنها در گذشته آن دو را گزینش کرده بودند. ولی شوربختانه با دسیسه چینی و توطئه، بدون دلیل و برهان اعتبار نامه آن دو شخصیت مبارز و برجسته با دخالت مستقیم ریاست جلسه رد شد. پیشه وری با دلی آکنده از درد و یأس ناشی از خیانتی که به وی شده بود بار دیگر روانه تبریز گردید. آدربایجان بار دیگر با دورویی و اهانت روبرو شده بود.این شهر مبارز از پای ننشست و به مبارزه ی آزادی خواهی خود ادامه داد. از آن پس پیشه وری همراه با دوستان و هم رزمانش با توجه به نیاز های آذربایجان به فعاایت های سیاسی خود شتاب بیشتری داد، که این خود به تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان انجامید. برخی از اعضای کمیته مرکزی حزب توده به شدت با تشکیل فرقه مخالفت می کردند و همکاری با آن را مغایربا اساس نامه حزب می دانستند، ولی گرایش و حمایت مردم از فرقه به حدی گسترده بود که کمیته ایالتی حزب مجبور به پیوند با آن شد.
فرقه دمکرات آذربایجان در دوازدهم شهریور ماه 1324 با انتشار بیانیه ای ( مراجعت نامه) دوازده ماده ای خود که حاوی نظر و بینش فرقه و رهبری آن بود، موجودیت خود را اعلان کرد. در این بیانیه به اجرای قانون اساسی، تمامیت ارضی، آزادی های فردی و اجتماعی اشاره شده، در بخشی از آن آمده است. ً توام با حفظ استقلال و تمامیت ایران، لازم است به مردم آذربایجان آزادی داخلی و مختاریت مدنی داده شود تا بتوانند در پیشبرد فرهنگ خود و ترقی و آبادی آذربایجان با مرعی داشتن قوانین عادلانه کشور، سرنوشت خود را تعیین سازند. ً در بخش های دیگراز مواد بیانیه به رشد اقتصادی، سیاسی و مبارزه با مفاسد اداری و اجتماعی اشاره شده، در بخش پایانی بار دیگر به اتحاد و سازندگی در همه ایران پرداخته شده و آمده است. ً... ایمان داریم که اصلاح و ترقی آدربایجان موجب ترقی ایران خواهد شد و به این وسیله میهن از دست قلدرها و مرتجعین نجات خواهد یافت. ً
این خواست منصفانه و آرزوی دیرینه برای رسیدن به دمکراسی در گستره ایران به مزاج برخی خوش نیآمد، تهمت و افترا به جنبش مردمی آذربایجان باریدن گرفت. در این راستا تنها حکومتگران و عوامل داخلی آنها نبودند که به این کار ها دست می زدند، برخی از روشنفکر نماها ، چپ نما ها و دمکرات های مرکز نشین هم در این یاوه گویی ها شرکت می کردند. این افراد و گروه ها بدون توجه به قرن ها زندگی مشترک فرقه را عامل بیگانه، تجزیه طلب و گروه های فدایی را که از روستائیان ساده دل و نجیب بودند، شرور خطاب می کردند. پیشه وری در هر فرصتی می گفت ً ... هدف ما مبارزه با استبداد و ارتجاع است ...ً ایران وقتی آباد و خوشبخت و دارای وحدت ملی حقیقی خواهد شد که انجمن های ایالتی و ولایتی درتمامم نقاط به ویژه در آذربایجان تشکیل یابد .. ً
در مهر ماه 1324 کنگره فرقه با شرکت هزاران نفر از نمایندگان مردم، اقلیت های قومی و مذهبی تشکیل شد، کنگره اساسنامه فرقه را به تصویب رساند. در این اساس نامه به آزادی های فردی، اجتماعی، آزادی وجدان و مطبوعات اشاره شده، برای اولین بار در تاریخ سیاسی کشورمان به زنان حق شرکت در انتخابات داده شد. حمایت و مشارکت مردم در فعالیت های فرقه حکومت مرکزی را به وحشت انداخت، از این رو برای انهدام و سرکوب جنبش دست بکار شد، به عوامل مستقیم و نفوذی خود دستور خرابکاری و کارشکنی داد، در مقابل محبوبیت فرقه روز افزون بود. مردم به ویژه جوانان با شور و اشتیاق به صفوف فرقه می پیوستند. حکومت مرکزی با ماهیت خود محوری و خود شیفتگی به تدابیر همه جانبه پرداخت و به عوامل خارجی متوسل شد، صحبت از مداخله نظامی و تحریم همه جانبه ی اقتصادی و اداری پیش آمد. کنگره و مجلس منتخب آن برای پیش گیری از مداخله و تحریم دولت ملی و خود مختار آذربایجان را به رهبری پیشه وری تشکیل داد.
دولت پیشه وری در 21 آذر 1324 از مجلس ملی رأی اعتماد گرفت و با سرعت و شتاب غیر قابل تصوری به اقدامات مهم سازندگی دست زد که گاهی جاه طلبانه و دور از دسترس بود. فعالیت های فرهنگی و عمرانی گسترده، تدریس به زبان مادری در مدارس ابتدایی، اصلاحات ارضی در روستاها، تأسیس دانشگاه ومراکز تربیت معلم، اصلاحات اداری، باز سازی اقتصادی و حمایت از صنایع ملی و بومی، تشکیل شورا های شهری و روستایی همراه با کمیته های نظارتی، تهیه قانون کار جامع، تصویب قوانین مالیاتی که در آن مالیت بر مواد غذایی حذف شده بود، تشکیل کلاس های سواد آموزی، ایجاد فرستنده رادیویی و مراکز اطلاع رسانی و ده ها طرح عمرانی که اغلب با ظرفیت های زیر بنایی هم آهنگی نداشت، از این رو در مدت کوتاهی نیز در مدت کوتاهی با تنگ ناهای مهم و پیش بینی نشده ای روبرو شد. دولت ملی هم چنان برای حفظ از دست آورد های خود ارتش ملی را با شرکت داوطلبانه گروه های فدایی تشکیل داد.
این اقدامات جسورانه و صادقانه که خوش آیند استبداد و ارتجاع نبود با بهره گیری از هزاران طرفند، حیله و نیرنگ به ناکامی و شکست کشانده شد. چگونگی آن در این نوشته نمی گنجد ولی یاد آوری یک نکته ضرورت دارد که ارتش شاهنشاهی کشتار و وحشتی در آدربایجان آفرید که ارتش های بیگانه نیآفریده بود. ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش می نویسد. ً به دستور شاه در 22 آذر ماه عازم تبریز شدم تا پول مورد نیاز ارتش را به آنجا برسانم. فرودگاه تبریز هم چنان می سوخت. مسیر راه پر از جسد بود . لیستی را نشانم دادند که حدود 2000 نفر را تیر باران کرده بودند ً کشتار در مناطق روستایی توسط خوانین مسلح بیشتر بود، تعداد زیادی از فدائیان در کوه ها و بیابان ها سرگردان شده، از شذت سرما یخ زده و یا طعمه گرگ ها شدند. در این میان تعدادی از ارس گذشته به آن سوی مرز پناهنده شدند. این جنایات و تبه کاری ها تازه آغاز کار بود، زیرا در سال های بعد ابعاد وسیعتری بخود گرفت. تعداد زیادی از مردم به بهانه ایجاد امنیت به مناطق جنوبی و شرقی کشور کوچانده شدند. برخی از روشنفکران، کارگران ماهرهمراه با سرمایه های انباشت شده در آذربایجان به مناطق دیگر ایران منتقل شدند. این روند به بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی انجامید. هدف از این همه فشار به جامعه آذربایجان این بود که بتوانند از باز سازی نهاد های دمکراتیک در راستای مبارزه با دیکتاتوری پیش گیری کنند. و اینگونه مبارزه آزادی خواهی توده ای مردم آذربایجان که با شخصیت های برجسته سیاسی و علمی در هم آمیخته بود با شرکت مستقیم ارتجاع داخلی و خارجی در هم شکست و سال های طولانی دیکتاتوری بر جامعه حاکم گردید. روز 21 آذر که روز شوم، ظلم و ستم برای آذربایجانی بود به روز نجات آذربایجان نام گذاری شد. با این تهاجم ارتش به باز سازی خود پرداخت تا در سال های آینده دولت ملی مصدق را سرنگون سازد. در این سال ها بخش عمده ای از بودجه صرف تجهیزات ارتش شد، ارتش که وظیفه اش دفاع از مرز های کشور بود در همه اورگان های کشور لانه کرد تا از شکل گیری جنبش های مردمی و آزادی خواهی به بهانه امنیت ملی جلوگیری کند.
شکست جنبش آذربایجان و کردستان در تاریخ سیاسی کشور ما جایگاه ویژه دارند فعالین سیاسی و نهاد های دمکراتیک باید از آن درس عبرت گیرند. به گفته یکی از پژوهشگران علوم سیاسی و تاریخ که گفته است. ً تاریخ به ما درس نمی دهد، اما هر گاه از آن چیزی نیآموزیم و عبرت نگیریم ما را سخت تنبیه می کندً در اینجا واقعیت دارد. در این نوشته کوتاه نمی توان به همه دلایل شکست پرداخت، این بحث نیازمند یک پژوهش علمی و اجتماعی است. در اینجا به یک نکته اشاره می شود. یکی از دلایل عمده در شکست این جنبش ها خود محوری و محدود و محسور کردن این جنبش ها در جغرافیای منطقه بود که نتوانست خواسته های آزادی خواهی خود را در گستره ایران گسترش دهد و از حمایت نیرو های مترقی بهره مند شود. در این میان بی توجهی روشنفکران و مبارزین غیر بومی چشمگیر و در خور تأمل و تفکر است. به نظر می رسد آنها گرفتار خود بزرگ بینی و خود شیفتگی بودند، از این رو تلاشی برای فهم واقعیت جنبش از خود نشان ندادند. حتی در سال های بعد تحت تأثیر تبلیغات نظام به آن جنبش های مردمی با شک و تردید نگریستند. در نتیجه بدنبال شکست جنبش مردم آذربایجان اتحاد لازم برای رشد دمکراسی و مدرنیته در راستای جامعه مدنی و چند صدایی بوجود نیآمد.
با انقلاب مردمی سال 1357 که آذربایجان در شکل گیری و پیروزی آن نقش مهم و بارزی داشت انتظار و امید مردم بر آن بود که آرشیو های محرمانه باز گشایی شود تا حقایق پشت پرده ابهام بویژه اسناد سرکوب و جنایت مورد پژوهش قرار گیرد. با پژوهش در این اسناد می توان زمینه همکاری و اتحاد گروه های قومی و واحد های ملی را گسترش داد. نهادینه کردن دمکراسی و حقوق بشر در ایران نیازمند شفافیت و احترام متقابل به خواسته های همه واحد ها و اقوام گوناگون با زبان و فرهنگ متفاوت آنهاست، قدرت متمرکز یکی از پایه های استبداد و ابزار سرکوب است. از این رو تقسیم قدرت بویژه در کشور پهناور ما با زبان و فرهنگ های گوناگون در راستای گسترش دمکراسی و نظام مدرن سیاسی ضروری و الزامی است.

سوئد، دکتر محمد حسین یحیایی

.

Monday, December 04, 2006

توقيف نخستين تلويزيون مستقل در جمهوری آذربايجان


مقامات جمهوری آذربايجان نخستين شبکه تلويزيونی غيردولتی اين جمهوری را از فعاليت متوقف ساختند و برای چند روزنامه مخالف حکم تخليه از دفاترشان صادر کردند.
تلويزيون آ. ان. اس که از پربيننده ترين شبکه های تلويزيونی جمهوری آذربايجان به شمار می رود و عمری تقريباً معادل عمر اين جمهوری دارد، از ساعت سه بامداد جمعه 24 نوامبر، درست دو روز پيش از آنکه پانزدهمين سالگرد تأسيس خود را با کنسرتی بزرگ جشن بگيرد از پخش برنامه هايش بازايستاد.
دولت دليل توقيف اين شبکه تلويزيونی را عدم تمديد مجوز فعاليت آن اعلام کرده است اما مسئولان اين تلويزيون می گويند که دولت هيچ اخطار قبلی در مورد تمديد مجوز فعاليت به آنها نداده بوده و توقيف فعاليت آنان نيز به حکم دادگاه نياز دارد اما دولت بدون رجوع به مقامات قضائی دست به توقيف زده است.
تلويزيون آ. ان. اس مخالف يا منتقد دولت به شمار نمی رود اما در سياست خبری خود شبکه ای آزاد و مستقل شناخته می شود.
از سوی ديگر، دادگاه اقتصادی جمهوری آذربايجان به روزنامه های آزادليق (آزادی) و بيزيم يول (راه ما) و همچنين جبهه خلق که مجموعه احزاب اصلی مخالف دولت را در بر می گيرد تا بامداد شنبه 25 نوامبر فرصت داده است تا ساختمانی را که در آن استقرار دارند تخليه کنند.
اين ساختمان که خبرگزاری توران نيز در آن مستقر است اکنون در محاصره پليس قرار دارد.
جبهه خلق و دولت جمهوری آذربايجان بر سر مالکيت اين ساختمان با يکديگر اختلاف دارند، جبهه خلق ساختمان را متعلق به خود می داند اما دولت آن را از اموال عمومی می داند و برای آن اجاره بها طلب کرده و از دادگاه حکم تخليه گرفته است.
غنيمت زاهدف سردبير آزادليق در اعتراض به اين تصميم از نهم نوامبر در اعتصاب غذا به سر می برد و به دليل وخامت وضع جسمی اش در بيمارستان بستری شده است.
مخالفان دولت جمهوری آذربايجان اقدام اين دولت در توقيف تلويزيون آ. ان. اس و تخليه روزنامه ها از محل استقرار خود را در جهت اعمال محدوديت بر مطبوعات مستقل و منتقد دولت قلمداد کرده اند.
سازمان امنيت و همکاری اروپا نيز با ابراز نگرانی از اين اقدام اعلام کرده که از ناگهانی بودن اقدام دولت شگفتزده است.

تغییر ماهیت جمهوری اسلامی و غفلت اسلامگراهای آذربایجان جنوبی


حکومتها جهت توجیه ماهیت وجودی و حاکمیت خویش ، ناگزیر از تکیه بر یک سری ارزشها و اصول مورد باور و اعتقاد جامعه می باشند، که این اصول و ارزشها بالطبع از یک یا چند مکتب و ایدولوژی منبعث و ناشی می گردند.
این مکاتب و ایدولوژی ها به اقتضای زمان و نسبت به منافع جدید و نیازهای عالی تر قسمتی یا همه جامعه، ناگزیر از تغییرند. این تغییرات در صورت مقاومت حاکمیت موجود در شکل انقلاب و در غیر اینصورت به صور رفرمیستی انجام می پذیرند.
فلسفه و ماهیت یک حاکمیت را می توان با عنایت به مکتب و ایدولوژیی که بدان تکیه نموده و به شکل قانون اساسی، مانیفیست و امثالهم تجلی پیدا نموده، ردیابی نمود. اما گاها ً به جهت وجود برخی تناقضات و فریبکاری های سیاسی از سوی برخی اشخاص، ماهیت آنرا با بررسی کنشها و واکنشهای داخلی و خارجی و سیاستهای کلان وخرد حاکمیت، تشخیص و تعریف نمود. یعنی بررسی و تحلیل عملکرد واقعی حاکمیت بهترین گزینه جهت اطلاع و تشخیص ماهیت و اندیشه حقیقی هر حکومت و حاکمان می باشد.

ماهیت وجودی جمهوری اسلامی ایران:
با توجه به اینکه جامعه ایرانی، یک جامعه چند ملتی با اکثریت شیعه می باشد، لذا خواه ناخواه، تاریخ انقلابات آن از اسلام شیعی نتوانسته جدا و بی ارتباط باشد و انقلاب اسلامی ایران نیز از این موضوع مستثنی نبوده و شاید افراطی ترین شکل آن می باشد و چنانچه در تاریخ آن مشاهده میگردد، گروههای فراوان اسلامی یا نیمه اسلامی با برداشتهای متفاوت از اسلام، جهت رسیدن به اهداف خویش قبل و بعد از انقلاب فعالیت و مبارزه نموده اند.
گروههای اسلامگرا به جهت شرایط و جایگاه خاص اجتماعی و طبقاتی خویش (بازاریان و توده مردم) عموما گروههایی با سازماندهی قوی نبوده و حول محوریت مراجع تقلید زمان و بصورت توده ای و محافظه کارانه فعالیت نموده اند، و در روز سرنوشت(انقلاب) تاثیر بسزای خویش را گذارده اند.
در انقلاب اسلامی با ورود چهره ای بنام امام خمینی با اعتقادات و برداشتهای خاص خویش از اسلامیت شیعی، که مهمترین آن تز ولایت فقیه ایشان بود، کفه ترازوی انقلاب به سوی اسلامیت شیعه سنگین تر گردید. ایشان با کاریزما و شخصیت دینی- سیاسی لازم، توانست در کوتاه مدت تمامی رقبای سیاسی اسلامی و غیر اسلامی خویش را از میدان حاکمیت بیرون رانده و حاکمیتی بر اساس و شالوده فلسفه اسلام شیعه اثنی عشری با باورهای ویژه خویش بنیان نهد و سعی در ارایه و بسط ارزش ها و اصول اسلامی در چهارچوب حکومت اسلامی نمود.
این اصول و ارزشها در تمامی رفتارها و کنش- واکنشهای داخلی و خارجی حاکمیت جلوه و نمود پیدا کرده و ایشان بخاطر این ارزشهای هزینه های گزاف (از منافع ملتهای ایران) حاضر به پرداخت گردید. از جمله: دشمن تراشی های واهی و افراطی، قتل عام های فراوان سیاسی و ... همه و همه ظاهراً در راستای ایدولوژی و جهان بینی اسلامی حاکمیت بوده اند. در قانون اساسی، یعنی رسمی ترین و قانونی ترین مانیفیست جمهوری اسلامی ایران نیز، مستقیماً به ماهیت و فلسفه اسلام شیعی حاکمیت اشاره گردیده است.
در کل اینکه: " فلسفه وجودی جمهوری اسلامی ایران همانا اسلام شیعی بوده و اصول و ارزشهای حاکمیت از آن منتج شده است."

اسلامگراهای آذربایجان جنوبی و انقلاب اسلامی ایران:
اسلام گراهای آذربایجان، در تاریخ ایران و منطقه نقش تعیین کننده و بسزایی داشته اند، چنانچه اسلام شیعی بوسیله ایشان(شاه اسماعیل ختایی) و در اثر جانفشانی ها و سعی و تلاش فراوان تورکهای آذربایجان بسط و گسترش یافته و به آسانی از نقش تورکهای آذربایجان در شیعه گری نمی توان گذشت.
اسلام گراهای آذربایجان، در انقلاب اسلامی عموماً حول محوریت مرجع تقلید خویش آیت الله شریعتمداری تبریزی جمع گردیده، فعالیت و مبارزه می نمودند، پس از انقلاب و ورود آیت الله خمینی به صحنه آن و ایجاد گروه حزب الله، قریب به اتفاق اسلامگراهای آذربایجان با ایجاد حزب خلق مسلمان به فعالیتهای سیاسی خویش حول آیت الله شریعتمداری ادامه دادند، ولیکن به جهت رفع نگردیدن خواستهای ملت آذربایجان و تفاوتهای فاحش برداشتهای آقایان شریعتمداری و خمینی از اسلام حکومتی، اختلاف و رودرویی شدیدی فیمابین ایشان در گرفت و تا مرحله جدایی کامل یک روزه آذربایجان جنوبی از ایران پیش رفت که به جهت شرایط خاص اوایل انقلاب و خیانت برخی گروهها به آذربایجان و ضعیف کاری آیت الله شریعتمداری این قیام و خودمختاری به جایی نرسید و عملاً شکست سیاسی خورد.
پس از شکست نهضت خلق مسلمان و سپس مرگ مرموز آیت الله شریعتمداری و برخی اتفاقات دیگر (ترور انقلابی مدنی امام جمعه تبریز و نماینده امام خمینی و ...)، آذربایجان خود بخود از مسیر انقلاب خارج گردید و مقابل ایران قرار گرفت، لذا از همان اوایل انقلاب در اثر این نوع اختلافات و پیامدهای آن، آذربایجان در نگاه حاکمیت و شخص عقده ای و مرموزی مثل امام خمینی، با وجود ادعاهای اسلامگرایانه ایشان، کاملاًغیر خودی وحتی دشمن تلقی گردید و جانفشانی های فراوان ملت آذربایجان در مدت هشت سال دفاع و تغییر جهت برخی تورکها بجانب حزب الله نیز، نتوانست ذهنیت منفی و دشمنی حاکمیت را نسبت به آذربایجان رفع نماید.
لذا از همان اوایل انقلاب به دلایل مختلف و علل شخصی امام خمینی(!)، رهبریت و بدنه نظام نظر مثبتی نسبت به آذربایحان نداشته و ناعدالتی های فراوان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پنهان و آشکار در حق آن اعمال مینمود و آذربایجان بعنوان ناتنی ومستعمره ایران تلقی میگردید، ولی بدلیل شرایط بی ثبات اوایل انقلاب و جنگ و نیز ماهیت اسلامی حاکمیت و رهبریت، ایشان مستقیماً و آشکارا نمیتوانستند نابرابری و دشمنی از خویش نشان دهند لذا در برخی امور از جمله فرهنگی مجبور به رعایت برخی شئونات گردیدند.
(چنانچه مثلاً در اوایل انقلاب، روزهای جمعه از صدا و سیما استان آذربایجانشرقی برنامه هایی به زبان تماماً تورکی حتی در کارتونها، تهیه و پخش میگردید و اخبار روزانه نیز تماماً تورکی پخش میگردیدند، به مجلاتی همانند یول و وارلیق و... نیز مجوز انتشار داده شده بود و...).

تغییر ماهیت جمهوری اسلامی:
چنانچه اشاره گردید، در اوایل انقلاب در راستای ثبات حکومت و شروع جنگ و نیز رهبریت امام خمینی، بیشتر شعارها و عملکردهای حاکمیت در جهت اتحاد اکثریت گروهها و ملل، شعارهایی اسلامی بوده (چنانچه این ترفند در کشاندن ملت شیعه آذربایجان به جبهه ها کاملاً مفید واقع گردید ) و حتی شعارها و ایده هایی مثل امت اسلامی جهت کسب حمایتهای نسبی دیگر کشورهای اسلامی مطرح و تبلیغ میگردید، لذا کمابیش در این دوران ماهیت اسلامی حاکمیت حفظ گردید.
اما پس از اتمام جنگ و مرگ رهبریت معنوی و سیاسی حاکمیت اسلامی و اتمام دوران جنگ با عراق و تامین ثبات حاکمیت، یعنی انگیزه ها و دلایل اصلی که نظام را در غالب ماهیت اسلامی قرار داده بود و نیز شکست تز امت اسلامی آیت الله خمینی، حاکمیت کم کم شروع به تغییر ماهیت وجودی خویش و نشان دادن چهره حقیقی خود نمود.
با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، یک فارس گرای ظاهراً اسلامی،عملا تغییر ماهیت حاکمیت اسلامی شروع و علنی گردید. ایشان با شعار دوران سازندگی! با وام های کلان خارجی و پول نفت به جای رفع آسیب های کلان دوران جنگ در مناطق جنگ زده، شروع به آبادانی مناطق فارس نشین (تهران، اصفهان، شیراز و...) نمود، ودر کوتاه مدت فاصله اقتصادی این مناطق با دیگر نقاط غیر فارس نشین بسیار فاحش گردید چنانچه دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی را میتوان نقطه عطف شروع ناعدالتی های کلان بعد از انقلاب بین مناطق فارس نشین با دیگر مناطق در نظر گرفت.
البته دیر زمانی نگذشته مردم و برخی حزب اللهی های آذربایجان و دیگر مناطق توانستند برخی اهداف شوونیستی حاکمیت را در غالب ناعدالتیهای کلان اقتصادی با محوریت هاشمی حس نمایند، ولی هرگز نتوانستند به عمق و ماهیت این رفتار حاکمیت پی ببرند، چنانچه حزب الله سعی در جدا نمودن عملکرد هاشمی از رهبریت (خامنه ای) نموده و انتقاداتی ضعیف نیز بر علیه هاشمی و دولت ایشان صورت پذیرفت ولی هرگز رهبریت را بعنوان قوی ترین شخص سیاسی مملکت مسئول ندانسته و با مظلوم نمایی کذایی رهبریت را مصون جلوه دادند. در حالی که این تغییر ماهیت حاکمیت از اسلامیت به فارسیت، در ارگانهای تحت کنترل رهبریت نظام حتی شدت و علنیت بیشتری داشته است،از جمله در صدا و سیما این موضوع کاملاً قابل مشاهده بوده است (قطع برنامه های تورکی روزهای جمعه و پخش اکثر آن به زبان فارسی، افزایش سریالهای توهین آمیز به تورکها، تهیه برنامه هایی مثل فارسی را پاس بداریم، پخش پرسشنامه های توهین آمیز توسط صدا و سیما و ....).
از طرفی با تجزیه شوروی و تشکیل کشورهای مستقل تورک، به بهانه خطر تجزیه و...، تغییر ماهیت حاکمیت در روابط خارجی نیز علناً مشاهده گردید (حمایت شدید از متجاوزگران ارمنی بر علیه کشور مسلمان آذربایجان و قتل عام مسلمین شیعه در قاراباغ، ارسال ملیونها جلد کتب فارسی به تاجیکستان، سعی در ترویج زبان فارسی(نه اسلام شیعه) در این کشورها و...).
با رسیدن خاتمی، یک فارس گرای تمام عیار با شعارهای فریبنده دمکراسی و اصلاح طلبی به ریاست جمهوری، ماهیت حقیقی و شوونیستی حاکمیت بیشتر نمایش داده شد. چنانچه ایشان و همفکرانشان آزادی را تنها برای مناطق فارس نشین روا دانسته و انواع اقدامات سیاسی و فرهنگی در آن نواحی نمودند ولی در مناطق تورک نشین برعکس فشارها و دستگیریها ادامه و شدت بیشتری یافت، ارامنه آریا نژاد! دست به راهپیمایی علیه کشورهای اسلامی و تورک نمودند، خاتمی با بی حیایی عید نوروز را فقط به فارس زبانها تبریک گفت، زبان فارسی رسماً عامل وحدت ایران اعلام گردید، تز آذری کسروی در ادبیات سیاسی حاکمیت رواج داده شد، جهت قوی نمودن بنیه مالی کردهای آریا نژاد!(همانهایی که در دوران جنگ از هیچ خیانتی فرو گذار نمانده سَرها بریدند) قاچاق کالا، غیر رسمی برای ایشان آزاد گردید و.... همه و همه گوشه ای از اقدامات و عملکرد شوونیستی دولت خاتمی بوده است.
پس از دوران ریاست جمهوری خاتمی، نوبت به یک شوونیست دیگر رسید و احمدی نژاد یک حزب اللهی ظاهراً افراطی به تخت ریاست جمهوری جلوس پیدا نمود، ولی تنها گذشت یک نوروز و تبریک به فارس زبانها، توهین روزنامه ایران، ارگان رسمی جمهوری اسلامی بدون حتی یک معذرت خواهی خشک و خالی دولتمردان از سی ملیون تورک از و...، پرده از افکار فارسگرایانه ایشان برداشت ونشان داد که ایشان نیز از حربه اسلام تنها در راستای اهداف و منافع حاکمیت و ملت فارس سوء استفاده مینمایند.
در دو دوره اخیر نیز صدا و سیما به روند فارسگرایانه خویش ادامه داده و حتی تغییر ریاست آن تاثیری بر سیاسیتهای کلی آن نگذاشت.
با عنایت به مطالب فوق و دیگر عملکردهای ریز و درشت و پنهان و آشکار حاکمیت به آسانی می توان پروسه تغییر و تبدیل ماهیت و فلسفه حاکمیت از اسلام شیعی به ملی گرایی فارس ردیابی و اثبات نمود.

تغییر ماهیت حاکمیت و غفلت اسلامگراهای آذربایجان:
چنانچه اشاره گردید اسلامگراهای آذربایجان جنوبی عموماً به دو بخش تقسیم میگردند:
اسلامگراهای سنتی و قدیمی آذربایجان که اکثراً طرفدار شریعتمدار بوده اند و اشخاصی سکولار می باشند، لذا از حاکمیت دوری جسته و وارد بازی های سیاسی آن نمیگردند.
اسلامگرا های طرفدار خمینی که به حزب الله معروف بوده و جیره خوارحاکمیت می باشند و در مکتب سپاه و بسیج آموزش دیده و تاثیر فراوان در ترویج و تبلیغ و اجرای سیاستهای حاکمیت دارند.
اکثر حزب اللهی های آذربایجان، فارس گرایی و تغییر ماهیت و فلسفه حاکمیت را درک نکرده و سعی در انداختن مسئولیت به گردن افراد نفوذی و اشتباهات جناح چپ حاکمیت دارند، و همه گاه در اثر ذوب شدن! و خودباختگی در ولایت فقیه، ایشان را مبرا از هرگونه اشتباه و گناه می دانند.
ایشان بدون کمترین واقع بینی و توجه به اینکه رهبریت خود مستقیماً بر بیشتر قسمتهای شوونیستی نظام، تسلط و کنترل دارند، نمی خواهند حقیقت را باور نموده و تغییر ماهیت حاکمیت را قبول نمایند و لذا آلت و ابزار شوونیست فارس گردیده با بهم زدن برنامه های حتی فرهنگی آذربایجان، برپایی اردوهای فاطمیه در قلعه بابک، برخورد و مقابله با اعتراضات مدنی و ... عملاً در برابر اسلام و ملت خویش قرار گرفته اند.
از طرفی در این اواخر وارد شدن یک گروه از حزب الله به محوریت نماینده ولی فقیه، مجتهد شبستری، به توهم بافی ایران شمالی و حمایت مستقیم از جنایات ارامنه، باعث آشکار شدن علنی افکار و اندیشه ایشان گردیده و مورد استهزاء مجامع بین المللی و نیز باعث تحریک برخی و توهین به پیامبر اسلام(ص) گردیدند.
این گروه و همفکرانشان نه از روی غفلت و بیخبری، بلکه از روی حماقت و خیانت رو در روری ملت مسلمان خویش قرار گرفته و دست اتحاد با شوونیستهای فارسگرای ضد اسلام داده و راه کسروی ها را ادامه میدهند.
این گروه از حزب الله با آگاهی و اعتقاد به تغییر فلسفه و ماهیت اسلامی حاکمیت، عملاً مخالف اسلام شیعی گردیده اند و احتمالاً فردا پس فردا به دین گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک بگروند!

نتیجه:
حکومت جمهوری اسلامی ایران بدون ارج دهی و توجه به تلاشها و جانفشانی های فراوان دیگر ملل ایران بخصوص ملت آذربایجان جنوبی، در ثبات و پیشرفت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... ایران، بر اساس افکار نژادپرستانه و فارسگرایانه خویش اقدام به تغییر تدریجی ماهیت وجودی انقلاب اسلامی نموده و سیاستهای شوونیستی حاکمیت شاهنشاهی پهلوی را دنباله روی می نماید.
حاکمیت اگر دیروز سعی در حمایت از امت اسلامی و فلسطین می نمود امروز از ارمنستان مسیحی به جهت آریایی پنداری ایشان حمایت نموده و راضی به قتل عام شیعیان قاراباغ و تبدیل مسجد به طویله دارد.
امروز حاکمیت زبان فارسی ( نه اسلام) را عامل وحدت و حفظ! ایران دانسته و حاضربه هرگونه قتل عام دیگر ملل ایران در راستای فارس گرایی می باشد.
بی عدالتی ها و نابرابری های کلان اقتصادی مناطق فارس نشین با دیگر مناطق بخصوص آذربایجان به اوج خویش رسیده و بحرانهای شدید فرهنگی- اجتماعی و ترویج عمدی انواع ناهنجاریها (اعتیاد و ...) جهت فلج نمودن بیشتر آذربایجان در حال اجراست.
......................
لذا اسلامگرایان حقیقی حکومتی و حزب الله، در صورت پایبندی به اصول اسلامی، می توانند با بررسی و دقت در عملکردهای حاکمیت از اوایل انقلاب تا کنون، به تغییر ماهیت و فلسفه اسلامیت شیعه حاکمیت پی برده و بدانند که ریسمان ارتباط عقیدتی- ایدولوژیکی ایشان با حاکمیت بکلی گسسته است.
و خلاصه اینکه:
بسیجیان و سپاهیان آذربایجان، جهت سربلندی در پیشگاه خداوند متعال و ملت خویش، لازم است از خواب غفلت بیدار گشته، بازیچه وَآلت دست حاکمیت فارسگرای کنونی نگردند و اسلام را مساوی فارس و ایران نپنداشته و منافع دراز مدت خود وملت آذربایجان را مد نظر گرفته در راه اسلام و ملت خویش آذربایجان قدم بردارند.
توران تبریزلی 9/9/85 تبریز Email: Turan_tebrizli@yahoo.com




June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 September 2007 October 2007 November 2007 August 2008